خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

نابینای از همه جا بیخبر

به نام خدا سلام دوستان. خوبید؟ خوشید؟ انشا الله هر  جا که هستید, روزگار بر وفق مراد باشد. خواستم باهاتون یه کم صحبت کنم, از آنجا که چیزی برای گفتن نداشتم, از سختی های خودم, و این زندگی که بیشتر به مردگی شباهت داره براتون میگم. اینجانب, محمود داوودی یا همون روجیار در یه روز سرد زمستان64 پا به این دنیا گذاشتم اما چشمانم, هرگز باز نشد در یه روستا از آخرین روستاهای کردستان به نام, ناو از آنجا که والدینم بیسواد بودن, و برای فرزند نابیناشون جز دلسوزی کاری از دستشون ساخته نبود, به همین مهر و محبتی که خداوند در درون هر پدر و مادری نهاده بسنده کردند. ما
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

دانلود نوار قصه ی علیبابا و چهل دزد بغداد

سلام دوستان. امیدوارم هرجا هستید خوب باشید. طبق درخواستی که در پستهای گذشته داشتید، در این پست نوار قصه ی علیبابا و چهل دزد بغداد که محصول مؤسسه ی جوانه ی پویا هست رو براتون آماده کردم. البته در گذشته، خانم بشارت، کتاب صوتی این داستان رو با صدای خودشون ضبط کردن و در محله قرار دادن که میتونید این کتاب صوتی رو از این پست ایشون دانلود کنید. اما نوار قصه ی علیبابا و چهل دزد بغداد رو میتونید با حجم تقریبی دوازده مگابایت از اینجا دانلود کنید. جمعه شب باز هم برمیگردم و یه نوار قصه ی دیگه براتون میارم. پس تا اون موقع، مواظب خودتون و
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سلام عزیزان بفرمایید به بدخشان زیبا بیایید, شوخی کردم معرفی بدخشان رو بخوانید.

  دوستان سلام خب خوش و سر حال هستید؟ خب خدا رو شکر من هم تازه از بدخشان زیبا برگشتم و میخواهم آنچه رو دیدم و شنیدم با شما ها نیز شریک نمایم. جدی نگیرید شوخی کردم من بدخشان نرفته بودم در این زمستان سرد نمیشود به این ولایت رفت اما در موردش تحقیق کردم و حالا اینجا مینویسم تا شما هم بخوانید. خب زیاد حاشیه رَوی نمیکنم بفرمایید معرفی بدخشان رو مطالعه نمایید.     ولایت بدخشان   بدخشان در بنتهای گوشه شمال شرق افغانستان واقع گردیده با ممالک مجاور و کلتورهای مختلف آسیای میانه در تماس میباشد . گوشه انتهای آن با سنگیانگ چین در شمال با
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

دل نوشته هوا کمی غمگین است. شاید باران بیاید

پشت پنجره روی صندلی خیالم نشسته ام هوای تلخ پاییز را میبلعم. تلخی این هوای سرد با حلاوت گذشته هایم  به هم میآمیزند  معجون ملسی در سینه ام پدیدار میشود. احساس مطبوعی تمام وجودم را در بر میگیرد. انگار چیزی در درونم طغیان میکند. آرام آرام بالا میآید  به سینه ام که میرسد دلم میگیرد. یاد چیزی آزارم میدهد. کنجکاو میشوم اما مه غلیظی راه را بر من میبندد. باران میگیرد مثل  نفسهایم مثل آن دختر کوچک همسایه که حالا دستهایم را میگیرد مرا به سویی میکشاند  آنجا که میرویم باران چند دقیقه ایست بند آمده بوی خاک به مشامم میرسد. دخترک دستم را رها میکند چشمهای سیاه کوچکش
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

جملات دردناک بیناها به نابیناها

سلام دوستانی که این پست رو میخونین حالتون که خوبه یا نه بهتره توپین تو این پست چند تا از جمله های دردناکی که خودم شنیدم براتون میگم اگه شما هم چیزی به نظرتون میرسه تو کامنتا بگین ولی این جمله هایی که به ما گفته میشه ناشی از عدم درک بیناها نسبت به ما هست که امیدواریم تغییر بکنه اگه پرسشهایی از ما میشه با حوصله پاسخ بدیم و بپذیریم که باید کمک کنیم تا درک از ما پیدا کنن کم کم مشکلات از این قبیل حل میشه خوب بریم سراغ جمله ها 1 خوش به حالتون که نمیبینید زشتیهای دنیا را بینایی که این حرف رو میزنه
دسته‌ها
زبان خارجی

دانلود فایل صوتی دهمین درس از آموزش زبان انگلیسی

سلام به زبان کده خوش اومدید. با دهمین درس از آموزش زبان انگلیسی در خدمت شما هستیم. در این درس: با قیدهای تکرار آشنا می شویم و یاد می گیریم چگونه از قیمت چیزی بپرسیم. لطفا فایل صوتی را با حجم 7mbو مدت زمان 5 دقیقه از اینجا دانلود کنید دانلود