Day: مرداد ۲۵, ۱۳۹۴

دوستان من درودی دگربار. امروز رنجنامه ای را که در ادامه خواهید خواند، در گروه های نابینایی دیدم. ظاهرا دوستان و همنوعان خوب ما از استان البرز و کرج با انجمن دفاع از حقوق معلولین که بیشتر با نام مدیرعامل آن یعنی جناب محمودنژاد معروف است، به سفر شمال رفته اند که طبق گفته این عزیزان با مشکلاتی در حین سفر مواجه بوده اند. از آنجا که محله ما و سایت گوشکن یکی از رسالتهای خود را اطلاعرسانی و حمایت از همنوعان میداند لذا اینجانب تصمیم به انتشار این رنجنامه در اینجا گرفتم. البته قبل از انتشار با نویسنده ی آن یعنی جناب حمید میر غفاری ارتباط ایمیلی داشته

سلام میکنم خدمت همه و همه و همه ی دوستای گوش کنی و رفقای هم محله ای. بعد یه عالمه مدت به گوش کن اومدم حالا الان یکی میگه: برو یه چی بهت میگما یه عالمه مدت کجا بود کلا دو ماه نبودی اما خب یه عالمه مدته چون کلا سه ماه از عضویتم میگذره. غرض از این پست اول یه احوال پرسی کوچولو با دوستان و رفقااست دوم هم یه خاطره جالب از دوران تلفیقیم که جدیدا خیلی تو ذهنم مونده. البته خب من الانم تلفیقی میخونم و این دوران تلفیقی مال همین پارساله و ما هنوز از زیر یوغ دوستان آموزش پرورش رهایی نیافته ایم. خب. آقا

سلامی به گرمای خورشید خدمت همه ی هم محّلیهای گل و دوست داشتنی این اّولین پست من در محّله است امیدوارم بتونم برای محّله یک عضو خوب باشم و بتونم برای همنوعانم مطالب جدید و جذاب منتشر کنم

سلااام بر یکشنبه.   سلاااام بر 25 مرداد ماه.   سلاااام بر آریا که در این روز مبارک متولد شد.   سلاااام بر بر و بچ باحال محله نابینایان.   آخ که چقدر امروز سلامتم من با این همه سلام کردن، خب میگن سلام سلامتی میاره  خخخ.   دوستان نازنین، امروز روز تولد هم محله ای عزیز همه ما آریای مهربون و گرامی هستش که من به نمایندگی از تیم مدیریتی مستقر در داخل و خارج از کشور، یعنی ترکیه، محل استقرار فعلی شهروز حسینوقلو، گفتم ترکیه،  خواستم اینجوری بگم که یاد و خاطره مدیر فراری محله شهروز رو هم گرامی داشته باشم، چقدر واقعا به این بچه سخت