خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

حسین آگاهی و بزرگمهر، با کمی تأخیر تولدتان مبارک

سلااااااااام. یا به قول بچه ها گفتنی شلا،لا،لا،لا،لا،لا،می، که خخخ. بچه ها یکی یه سوراخ موش معرفی کنه شخصاً نوکریشو میکنم خطر مرگ در کمینه خخخ. خب همینطور که مواظبم دست ملیسا بهم نرسه، بگم که شنبه ای که گذشت تولد حسین آگاهی بود که به دلیل مقارنت با ایام سوگواری نشد براش جشن تولد بگیریم. این شد که الآن با چهار روز تأخیر، خلاصه با بچه ها سعی کردیم با امکانات موجود براش یه تولد کوچولو بگیریم. رهگذر تو دیگه بالا چارپایه نمیخواد بری. طاها خودش چارپایه روش نصبه خخخ. طاها برو بادکنکا رو بزن به در و دیوار. رهگذرم میفرستیم پشت میز که کادوها رو اعلام کنه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

متنی با نام به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی از وبلاگم قبل از رفتن به اردو

روزی که با کلی شک و تردید با یکی از دوستانم در اردوی سه روزه به شهر اصفهان اسم نویسی کردیم خیلی مطمئن نبودیم دیر نشده باشد و به شدت نگران پر شدن ظرفیت بودیم. فقط بیست نفر آقایان جا داشت. بالاخره وقتی نام های شرکت کنندگان منتشر شد دانستیم می توانیم به اتفاق دیگر دوستانمان از صبح پنج شنبه تا ظهر شنبه در جمعی صمیمی شرکت کنیم و از با هم بودن این بار به صورت کاملاً حقیقی لذت ببریم. بیشتر دوستانی که در این اردو هستند فقط از طریق اینترنت و فضای مجازی یکدیگر را می شناسند و این یکی از اولین دفعاتیست که می خواهند از