خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

هدیه ی شیرین فصل سیزدهم

سلام بر امتحان دارا و بی امتحانا حال و احوالتون چطوره! خوبید آیا! من که نیستم آآآآآخ دلم خوب دیشب یه عالمه توت خوردم! خوب خنده داشت! نداشت! نه خوب نداشت! با مَش رمضان چکار میکنید! هوا چطوره! اینجا چی بگم شما یه یخچال رو فرض کنید که یهو بشه بخاری! خوب تجسم کردید آها حالا شهر ما از دو شنبه دقیقا اینطوری شده! خوب زیادی پر حرفی کردم بریم سراغ ادامه ی داستان! ********** اول یه خلاصه از قسمتهای گذشته تا اینجا رفتیم که سه دوست بودن دیاکو رضا و بهروز که رضا نابیناست و این سه تا دانشجو حقوق هستن اینا عین سه برادر با هم جور