خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مهمانی دریا

کنار دریا که راه میروم، نسیم خنکی صورتم را نوازش میکند، گیتارم را کوک میکنم و برای دریا آواز میخوانم دریا با موج هایش تشویقم میکند گاهی موج هایش خیلی بلند است، یعنی غم دریا هم شبیه من است، که انقد عمیق همراهیم میکند یا دوست ندارد برایش بخوانم، خواندنم را قطع کردم هیچ موجی نیامد نسیمی نوزید باران شدیدی گرفت وای یعنی من و دریا و آسمون هم درد بودیم، لباس هایم خیس شده بود سرمایی وجودم را فرا گرفت با خودم گفتم گریه کنم تا شاید گرمای اشک هایم گرمم کند، اما نه سرما خیلی شدید بود زوزه ی باد به گوشم میخورد، رعد و برق بانگ