خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بچهها شب نشینی مون امشب از کامنت 1813 شروع میشه

شلا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،می،که، خوبید بچه ها، چه طور مطورید؟
میگم برای این که دیگه ما نریم هی توی پستهای قدیم و جدید محله اونا رو منفجرشون نکنیم خخخ، گفتیم که بیاییم یه شب نشینی تو محله راه بندازیم که هر شب هر کس میخواد بیاد اینجا هر چه قدر دوست داره چت کنه که، اینطوری دیگه مجتبی هم نمیاد دعوامون کنه خخخ، ما هم با هم کلی حرف میزنیم و میگیم و میخندیم،کلاً خوش خوشانمون میشه که، هولالالالالاییییی. راستی بچه ها اگه یادتون باشه مجتبی قبلاً گفته بود که توی پستهای معمولی با هم چت نکنید و کامنتهای غیر مرتبط با پست نفرستید. پس اینجااااست که باید  حواستون چیز یعنی حواسمون  باشه که این مدیر ما یه کم اعصابش درست و حسابی نیست و یه دفه میاد میخوردمون، چیز یعنی میاد دعوامون میکنه که،خخخخی، پس قرار شد از این به بعد توی پستهای دیگه چت نباشه و کامنت غیر مرتبط با پست نذاریم،چون واسه سایت جنبه خوبی نداره که،یعنی که کلا محتوای سایت رو میاره پایین، و فقط اینجا با هم چت میکنیم.
بچه ها، این پست رو هر شب رأس ساعت ده بالای محله سنجاقش میکنیم تا کسی واسه پیدا کردنش مشکلی نداشته باشه،و کامنتاشو هم باز میکنیم و سر ساعت مشخصی هم در همون شب میبندیم و مجدداً فردا شب رأس ساعت ده شب کامنتهاش باز میشه و همینطوری هی یعنی هیییی ادامه پیدا میکنه.
فقط ساعت بسته شدن کامنتاش رو ما فعلاً دوازده پیشنهاد میکنیم. ولی اگر ساعت دیگه ای مد نظرتون هست توی کامنتا بگید تا اگر ساعت دیگه ای بیشتر رأی آورد ساعت بسته شدن پست رو تغیر بدیم.
خلاصه قراره هر شب ساعت ده با هم باشیم و بگیم و بخندیم و یه شب نشینی تووووپ و باحال داشته باشیم،یعنی که کلا جیغان جیغااااٱاااان،بچا فقط یه خواهشی که ازتون دارم اینه که زیر کامنت هم دیگه کامنت نذارید یعنی از لینک پاسخ دادن استفاده نکنید،برید و از پایین هدینگ پاسخ دهید کامنتتون رو بنویسید،چون اینطوری نظم کامنتدونی به هم میخوره و بچهها نمیتونن جواب کامنت شون رو تو اون شلم شولوا پیدا کنن از اون وسط مسطا خب الاهی گناهی هستن که،اذیتشون میشه، خخخخ،
خب دیگه، من میرم تو کامنتا که حسااااابی با هم خوش بگذرونیم،
لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی، هوهوهووووووو وووو ووو ووو ووو ووو ووو،شکلک بپر بپر،شکلک جیغان جیغااان، میسی میسی، خدافسی.

۱,۹۸۲ دیدگاه دربارهٔ «بچهها شب نشینی مون امشب از کامنت 1813 شروع میشه»

سلام. منم با اینترنت ایرانسل تا هر وقت که بشه هستم. فقط چرا شهروز خبر میده تو پست من که واسمون سورپریز داره ولی پستو ملیسا میزنه؟؟؟
چرا؟؟؟ چرا؟؟؟ چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟!!!… .

سلام
خب من اومدم!
خب حالا که هرچه دل تنگمون میخواد میتونیم بگیم! پس بذارید من فعلا برم منبر یه کم سخنرانی کنم! خب قول میدم زود بیام پایین!
با محتوای این پست خیلی موافقم! حق با شماست! به نظرم تا همین ساعت دوازده خوبه!
اگه اشکال نداره یه تشکر جانانه هم از مدیریت سایت بکنم، خب نمیدونستم کجا اینو بگم، فکر میکنم جایی بهتر از این پست نباشه! حالا تشکر برا چی؟ خب الآن میگم!
مرکز پرسش و پاسخ! واقعا خیلی عالیه! هم دوستان سؤالات خوبی مطرح میکنند و هم دوستانی که پاسخ میدن به خوبی پاسخ میدن!
توجه به نظر کاربران هم واقعا جای تشکر داره! همین هدینگ بندی سؤالات خیلی عالیه! قبلا باید برچسب ها رو یکی یکی بخونیم تا به پست بعدی یا همون سؤال بعدی بریم!
واقعا ممنون بابت همه زحمات تیم مدیریت سایت!
با اینکه من ویرایشگر نیستم و میشه گفت هیچ کاره ام ولی وظیفه خودم میدونم از همه دوستان تشکر کنم، دورادور متوجه تلاشهای این دوستان هستم!
واقعا ممنون از همگی!
خب دیگه اومدم پایین! فعلا افازاتم تموم شد!
تو کامنتای بعدی دوباره میام!

بعد از تو

ای هفت سالگی
ای لحظه ی شگفت عزیمت
بعد از تو هرچه رفت، در انبوهی از جنون و جهالت رفت
بعد از تو پنجره که رابطه ای بود سخت زنده و روشن
میان ما و پرنده
میان ما و نسیم

شکست
شکست
شکست

بعد از تو آن عروسک خاکی
که هیچ چیز نمی گفت، هیچ چیز بجز آب، آب، آب
در آب غرق شد.
بعد از تو ما صدای زنجره ها را کشتیم
و بصدای زنگ، که از روی حرف های الفبا بر می خاست
و به صدای سوت کارخانه های اسلحه سازی، دل بستیم.

بعد از تو که جای بازیمان زیر میز بود
از زیر میزها
به پشت ها میزها
و از پشت میزها
به روی میزها رسیدیم
و روی میزها بازی کردیم
و باختیم، رنگ ترا باختیم، ای هفت سالگی.

بعد از تو ما به هم خیانت کردیم
بعد از تو ما تمام یادگاری ها را
با تکه های سرب، و با قطره های منفجر شده ی خون
از گیجگاه های گچ گرفته ی دیوارهای کوچه زدودیم.

بعد از تو ما به میدان ها رفتیم
و داد کشیدیم:
“زنده باد
مرده باد”
و در هیاهوی میدان، برای سکه های کوچک آوازه خوان
که زیرکانه به دیدار شهر آمده بودند، دست زدیم.
بعد از تو ما که قاتل یکدیگر بودیم
برای عشق قضاوت کردیم
و همچنان که قلب هامان
در جیب هایمان نگران بودند
برای سهم عشق قضاوت کردیم.

بعد از تو ما به قبرستان ها رو آوردیم
و مرگ، زیر چادر مادربزرگ نفس می کشید
و مرگ، آن درخت تناور بود
که زنده های اینسوی آغاز
به شاخه های ملولش دخیل می بستند
و مرده های آن سوی پایان
به ریشه های فسفریش چنگ می زدند
و مرگ روی آن ضریح مقدس نشسته بود
که در چهار زاویه اش، ناگهان چهار لاله ی آبی
روشن شدند.

صدای باد می آید
صدای باد می آید، ای هفت سالگی

برخاستم و آب نوشیدم
و ناگهان به خاطر آوردم
که کشتزارهای جوان تو از هجوم ملخ ها چگونه ترسیدند.
چقدر باید پرداخت
چقدر باید
برای رشد این مکعب سیمانی پرداخت؟

ما هرچه را که باید
از دست داده باشیم، از دست داده ایم
ما بی چراغ به راه افتادیم
و ماه، ماه، ماده ی مهربان، همیشه در آنجا بود
در خاطرات کودکانه ی یک پشت بام کاهگلی
و برفراز کشتزارهای جوانی که از هجوم ملخ ها می ترسیدند

چقدر باید پرداخت.

سلام به دوستانی که فعلا دیدمشون!
آریا، پریسیما، جناب آذر ماسوله، جناب آگاهی، و آقا شهروز سلام به همگی منم فعلا هستم!

رهایی سیتایی ملیسک کجایید ؟
شما فقط عشق کوچه گردی در قرونو اعصارو داشتید گویا خخخ
آریا چه خبر از پسرم و پدرت ؟زندس هنوز؟
بچه ها خوش باشید .
راستی من امروز ی نبین خالص دیدم . رفتم مدرسه ی نبین ها .کمی با هم پیاده راه رفتیم . برای ایران سپید هم مطلب مینویسه .

بچه ها یه سوالی به ضهنم خطور کرد، بچه ها آیا کسی رو میشناسید جاز رو خریده باشه و کرک نکرده باشه، میدونید چرا میگم چون ممکنه ماها که کرک شده استفاده میکنیم این مشکلات رو داریم از خریده های جاز میخوام بیان بگن موضوع در چه حاله!

سلام سلام آخجون برید کنار که اومدم آآآخ ولو شدم این وسط بابا این چی بود یعنی کی بود سر راه زیرش گرفتم! آی آی آی ترکیدم باشید من برم۱سرکی بزنم ببینم کی ها اومدن الان میام آخ شکلک داقون شدم برم درست بشم بیام.

بابا اصلا خرابکاری نباشه و ترس از یکی نباشه و کلا کامنت غیر مرتبط با پست نباشه که حال نمیده
ملیسااا جانم خودت این ملت رو گذاشتی اینجا رفتی پشت پرده غیبت که چه شود هاااان خخخ
معصوم بیا بریم ی پستی که از اون بالاییا که من گفتم هم باشه
بچا این پایینو ببینین ۱۹نفر آنلاین خجولت کشیدم که کوچه امروز اینقدر شلوغ بود، معصوم همه آقایون ریختن تو کوچه، بیا بریم کجاوه نبیننمون

موضوع! آیا خوبه در مورد تعریف کردن با هم بحرفیم!؟ یعنی اینکه اصلا تعریف کردن کار خوبیه یا نه؟ تا چه حد خوبه؟ تعریف از خود یا تعریف از دیگران!؟ البته اگه دوست نداشتید یه موضوع دیگه انتخاب کنیم!

از فاضل نظری فعلاً شعری می نویسم تا ببینم چی میشه:
بی قرار تو ام و در دلِ تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثلِ عکسِ رخِ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفسِ تنگ چه فرقی دارد
بال، وقتی قفسِ پَر زدنِ چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیمِ فرو ریختن است
مثلِ شهری که به روی گسلِ زلزله هاست
باز می پرسمت از مسأله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسأله هاست.

من میخوام بلند بلند فکر کنم! گوشاتونو بگیرید! چرخو فلک!… بعد از امیر چرخنده ی بعدی لو رفت! آی پیشونی!: منو کجا میشونی! یعنی منو نه! بعضیای دیگه رو! میگم تو چت دیشب چرا بحث ازدواجو لباس عروسو سرویس طلا و جهیزیه داغ بود؟؟؟ آی بانو! کجایی؟ بوی قرائنو امارات جدید میاد!
خب فعلا صبر کنید یه کم دیگه فکرمو متمرکز کنم دوباره میام.

سلام به تازه واردین،بچا نه،کاملا جدی گفتیم که دیگه تو پستای سایت کامنت غیر مرتبط ممنوع هست،خواهشا خواهشا،دیگه تو هیچ پستی کامنت غیر مرتبط نذارید،که یه وقت خدای نکرده مجتبی بیاد و جدیتر بهمون تذکر بده،ممنونیم از همطون….

سلااام بر همگی
سلااا اااا ااام بر ملیسا خانمی خوشخوشانی خوبی که ان شا الله خانم معلم ….؟

پریسیماااا شکلک بانوی زحمت آور سلام اول راستی بعدش شکلک زحمتمو ایمیل زدم برات خانمی ….

حالا برم ببینم اینجا چه خبری هستش آیا؟!.

هنوز عقبم الان تا این رو بنویسم۱عالمه دیگه میادش ولی بی سلام که نمیشه. سلام به همگی که اسم یکی یکی رو نمیشه ببرم یکی این وسط جا می مونه زشته خدای نکرده بدون اینکه دلم بخواد۱دل وسط این شادی شلوغی ازم می گیره و خدا می دونه که من این رو نمی خوام پس سلااام به همگی. بَه سلاااآاااآااام مهدی هم شیطونی های من. بابا مهدی معلومه کجایی؟ وای جا موندم الان۱جین کامنت اضافه شد جا موندم من رفتم بخونم.

خانم اجازه ما الآنی خوابمون گرفته خب چی کار کنیم آیااا؟ شکلک بانو در حال خمیازه کشیدن با چشم هایی که حال باز موندن رو ندارند …..
بعدشم با پست تقریبا موافقم ساعتش فکر کنم خوبه شکلک خب کله سحر متاسفانه رای نیاورد دیگه ……

در مورد تعریف کردن من دوست دارم کسانی رو که واقعاً لایق تعریف کردن هستند بهتره بگم لایقند که ازشون تعریف بشه تا جا داره ازشون تعریف کنم البته نه به شکلی که پر رو بشن البته کسانی که لایق باشند پر رو هم نمیشن چون ظرفیتشون بالاست
در کل به نظر من باید خوبی ها رو گفت که در این صورت زیاد هم میشن این خوبی ها.
ولی اگه الکی از کسی تعریف بشه و بقیه هم بر این تعریف اصرار بورزند نه دیگه موافقش نیستم.

نازنین جان سلام. خوبی عزیز؟ راستی کامنت اولیت رو به شدت لایک می زنم. تشکر و بخش پرسش و پاسخ و دیگه یادم نیست چی بود ولی هرچی بود همه مثبت بود و همه لایک

پریساااایم بیا بنیش کنارم ی چهار پنج تایی هم جا بگیریم برای این معصوم و بر و بچ که خرشون تو گل نشسته،
تراانه بیا اینجا از چراغ خاموشی نگاه نکن خخخ آرین جون رو هم بده بغل خاله

من تعریف واقعگرایانه رو ترجیح میدم.
تعریف بیش از حد میشه پاچه خاری و این حرفا.
در ضمن اشکان تو بهتره بری آهنگ الهه ی نازتو گوش کنی.
بلند هم فکر نکن چون مجبور میشم فکرتو خاموش کنم افتاااااد؟

خخخخ! مدیونید اگه فکر کنید فکر جدیدی به ذهنم رسیده، من همه فکرامو یهجا کردم مگر اینکه کسی دوباره قلقلکش بده، دیگه خودتون میدونید.

به نظر من کسی که خوبه و شایسته ی اینه که تعریف بشه باید تعریفش کرد درباره خودمونم خب بعضی وقتها آدم باید از چیزهایی که داره و امتیاز محسوب میشن بگه تا شاید دیگرونم حس رقابت بهشون دست بده و برن دنبالش تا داشته باشنش

سلام سیتای شلوغ خودمون. آخجون اومدم بگیر من رو! معصوم الان اینجا بود داشت نمی دونم می چرخید شلوغ می کرد. ترانه هم که کاش بیادش و دیگه نمی دونم باقیش باشه واسه کامنت های بعدی.

به نظر من تعریف کردن از دیگران چیز بدی نیست، ولی اینم خیلی مهمه که چطور به شنونده تعریفشو بکنیم، یه موقع شنونده فکر بدی نکنه، تعریف از خود رو مناسب نمیدونم باید دیگران از ما تعریف کنن نه خودمون، مگر اینکه بخواهیم تواناییهامون رو به کسانی که ما رو درست نمیشناسن مث محلی که میخوایم شغل انتخاب کنیم و این حرفها نیازه

واااییی من یکی عشق قراین و اماراتم و عشق بلند فکر کردن هم همینطور
آقای مجری کلا کار مجریا شبیه آقای کلاغه خخخخ یعنی باید که به همه بگین
خب ببینیم به جز خاله دیگه کی خبر داره خخخخ

خب فعلا تا پنجاه رو رفتیم ….
سلاام بر پریسا پریسیما سیتا نازنین آقای آذرماسوله حسینی آریا قادری ضیایی فر و آگاهی …..

می گم نازنین بیا اول یه کم از من تعریف کن تا بعد نظرمو در مورد تعریف کردن بگم خخخخ آقای مهدی خان قادری عشق قهوه خونه من که جاز رو نخریدم پس نمی دونم …. با نپکوندن پست های قدیمی هم شدییید موافقم و لایک ولی موافق شدید هم هستم که گاهی به اون پست ها هم سری زده بشه و خونده بشه و اگه کامنت مرتبط هم گذاشته بشه که به به عالی عالی ….

اتفاقا شهروز همین حالا شنیدمش که فکرم اومد، حالا چی صلاح میدونی دوباره گوش بدمش یا واسه امشب بس و باقیشو بذاریم فردا؟

آره اگه بریم بخونیمشون و نظر هم بدیم خوب میشه ولی کلا به نظر من یه تمهیداتی اندیشیده بشه تا هر ماه یکی دوتا از پستهای سالهای قبل بیان بالا تا کسایی که جدید اومدن هم پستهای گذشته رو ببینن و نظر بدن البته نه همه ی پستها هاا

بچا تو رو خدا من آهنگ الهه نازو دوس دارم پس لطفا اینجا یکی برام لینک کنه
داشتم تو تعویض رخت لبتابم یعنی تعویض ویندوزم پرید
راستی پست الهه ناز هم رمانش این محله هست

کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟

غیبت نکرده ای که شوَم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

چشم به صد مجاهده آیینه ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را

بالای خود در آینـﮥ چشم من ببین
تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را

مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
تا قبله گاه مؤمن و ترسا کنم تو را

خواهم شبی نقاب ز رویت برافکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را

گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من
چندین هزار سلسله در پا کنم تو را

طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند
یکجا فدای قامت رعنا کنم تو را

زیبا شود به کارگِه عشق کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم تو را

رسوای عالمی شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را 

وااای قراین و امارات این پست دوبل شده خخخ شکلک خوخوخ.خخخخححححججججخخخخخخ
ملیسا می گم یه کم این سلام علیکتو کوتاه کن بابا کلی طول می کشه کامنتتو بخونیم عقب میفتیم خخخ
و آقای آگاهی باریکلاه شکلک تعریف

ای رفته ز دل ، راست بگو !‌ بهر چه امشب
با خاطره ها آمدهای باز به سویم؟
گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه
من او نیم او مرده و من سایه ی اویم
من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است
او در دل سودازده از عشق شرر داشت
او در همه جا با همه کس در همه احوال
سودای تو را ای بت بی مهر !‌ به سر داشت
من او نیم این دیده ی من گنگ و خموش است
در دیده ی او آن همه گفتار ، نهان بود
وان عشق غم آلوده در آن نرگس شبرنگ
مرموزتر از تیرگی ی شامگهان بود
من او نیم آری ، لب من این لب بی رنگ
دیری ست که با خنده یی از عشق تو نشکفت
اما به لب او همه دم خنده ی جان بخش
مهتاب صفت بر گل شبنم زده می خفت
بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم
آن کس که تو می خواهیش از من به خدا مرد
او در تن من بود و ، ندانم که به ناگاه
چون دید و چها کرد و کجا رفت و چرا مرد
من گور ویم ، گور ویم ، بر تن گرمش
افسردگی و سردی ی کافور نهادم
او مرده و در سینه ی من ،‌ این دل بی مهر
سنگی ست که من بر سر آن گور نهادم

شهروز! شهروز! شهروووووووووووووز! بابا با توم! یه کمیم واسه بعدهات نگه دار! آبزرشکای پریسا رو میگم که پیچوندی! ببین چی بهت میگم!: گوش کن! یعنی نه! توجه کن! برو نام کاربریمو مثل نام کاربری خودت لینکدار بکن، دمت گرم! تو خیلی خوبی.

نوچ ملیسا شوما صلاحیت داوری در این مورد خاص رو نداری خخخ

بابا ول کنید این معصومو بزارید یه کم به مخش هوا بخوره حالا میاد هی نمی دونم چی می گه اصولا شکلک شاید بقیه رمان دختری پشت درخت رو براتون تعریف کرد شایدم ماجرای خواستگاری اون آقاهه رو از خودش براتون گفت که یه کم هم بیشتر از یه کم پیر بود توی پارک خخخخ

بااانو پشت سر مرده حرف نزن خخخخخخ زشته
کدوم قراین امارات
چقدر اینجا اطلاع رسانیش قویه
ماکه تا حالا چیزی ندیدیم
من میرم که چون حالم خوب نیست شب بخیر
بهتون خوش بگذره

سیتاا کجاا وایستا منم اومدم …. شکلک مهربونی با سیتا گیلاسی دکتر خودمون ….

پریسا آره شوما داور در غیاب من گوی و میدان دست تو بیا یواشکی یه چی بگمت از تیم شماره هفتاد و هشت هشت صد لابیلا رشوه گرفتم از تیم شماره هشتاد و شش هم نود و هشت هزار …. دیگه تو بر اساس این اطلاعات عادلانه داوری کن شکلک ده تو نود من خخخخ

سیتا،چی شده عزیزم،ما دنبال قراین و امارات شهروز هستیم،تو چرا ناراحتت میشه گیگیلی جونم،
نخیر حق نداری بری،همینجا میمونی،آخه چرا ناراحت آیاااا

پریسیما خب تو که خودت بلدی خودتو لینکدار کنی.
برو با اکسپلورر توی آرشیو تمام نوشته هات، اونجا اف شش بزن که آدرس لینک اون صفحه رو ببینی، با هُم برو اول خط، بعد شیفت و اِند بزن که کل آدرس رو سلکت کنه، بعد کپیش کن، بعد برو توی شناسنامت، توی قسمت وبسایت پیستش کن، بعد به روز رسانی رو بزن.
اینطوری هرجای سایت که اسمت باشه روش لینک همه ی نوشته هات هست.

سلام. حیف شد که از مشاعره جا موندم. آفرین کار خیلی خوبی کردی. از قهوهخونه بهتره. گفتم بیام کامنت بذارم و نظرمو بگم.
من فکر کردم امشب نامزدی شهروزه که میگه امشب ساعت ۱۰ برنامه داریم. خخخخخخخخخ
والّا به نظر من تا ۷ صبح باشه بهتره.

راستی نمی دونم کی ها سریال تنهایی لیلا می دیدند یعنی می شنیدند دیگه
هر چی حالا
من خودمم نمی دیدم و نمی شنیدم چون زیاد باب میلم نبود ولی یه آهنگی داشت وسطش می خوند علیرضا قربانی کسی می خواد لینکش رو بذارم.

میگم پریسا خخخ شکلک مرضیه ها رو قاتی کردم کلا چقدر مرضیه وجود داره تو دنیا ها …. خواهر دومی من اسمش مرضیه هست بعد خواهر اولی نازنین هم اسمش مرضیه هست بعد شما هم مرضیه کوچیک و بزرگه دارید بعد توی پست قایم شهر هم دو تا مرضیه داریم …. کلا ما در مقابل مرضیه ها تسلیمیم …..
بچه ها خوبه خوابم میاد وگرنه نمی دونم چی می گفتم چی میشنیدم چی میخوندم ….

گر آخرین فریب تو ، ای زندگی ، نبود
اینک هزار بار ، رها کرده بودمت
زان پیشتر که باز مرا سوی خود کشی
در پیش پای مرگ فدا کرده بودمت
هر بار کز تو خواسته ام بر کنم امید
آغوش گرم خویش برویم گشاده ای
 دانسته ام که هر چه کنی جز فریب نیست
اما درین فریب ، فسون ها نهاده ای
در پشت پرده ، هیچ مداری جز این فریب
لیکن هزار جامه بر اندام او کنی
چون از ملال روز و شبت خاطرم گرفت
او را طلب کنی و مرا رام او کنی
روزی نقاب عشق به رخسار او نهی
 تا نوری از امید بتابد به خاطرم
روزی غرور شعر و هنر نام او کنی
تا سر بر آفتاب بسایم که شاعرم
در دام این فریب ، بسی دیر مانده ام
 دیگر به عذر تازه نبخشم گناه خویش
ای زندگی ، دریخ که چون از تو بگسلم
در آخرین فریب تو جویم پناه خویش

بانو من هم چندتا دارم. یکیش زنداییمه، یکیش همسایه خاله بزرگمه، که البته بچگی با هم دوست بودیم، یکیش نمی دونم کیه فقط اسمش رو می دونم گاهی هم به پست هم می خوریم همسایه دورمونه، ۲تاشون هم هم محلی هام توی گوش کن هستن، بسه اگر باز بگم جا می مونم.

سلام بچه ها خوبید؟
میگم چه قدر عالی شد هاااااااااااااااااا
خیییییییییلی خوب شد
فقط کاش از ساعت ۹ بود تا ۱۲
آخه دو ساعت کمهههههههههههههههههه خخخخخ

وااای داوری رو داده بودم به پریسا خاک تو سر نداشتم …. پریسیمااا به داد برس حالا این پریسا اینجا رو جنگ جهانی هشتم می کنه …..
آقای یکی از ما سلام و بچه ها جدی جدی خدافظی شب تون خوش

سلااااام
خب رسالت خبرنگاری من ایجاب میکنه که همواره، به سؤالات مبهمی که برای هم محلی ها پیش میاد جواب بدم و تحقیق کنم تا به یک نتیجه منطقی و درست برسیم.
چی کار کنم. تعهد کاریه دیگه.
کاریشم نمیشه کرد. خخخ
اما سؤال بسیار حائز اهمیتی که دوست خوبم اشکان مطرح کرد رو میخوام به صورت مستند پاسخ بدم.
البته باید بگم تحقیقات همچنان ادامه داره و ما شدیدا در پی رسیدن به جواب هستیم.
اگر شما هم سرنخ جدیدی پیدا کردین حتما بگین.
چون در تحقیقات به من کمک میکنه.
اما سؤال اشکان؟
سلام. منم با اینترنت ایرانسل تا هر وقت که بشه هستم. فقط چرا شهروز خبر میده تو پست من که واسمون سورپریز داره ولی پستو ملیسا میزنه؟؟؟
چرا؟؟؟ چرا؟؟؟ چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟!!!… .
اشکان دادا. سؤال همه ی ما هم همینه.
واقعا چراااا ااااا اااااا.
اما نتیجه تحقیقاتی که تا به حال بهش رسیدم.
داستان از اونجایی شروع میشه که دیشب در جریان پست لواشکی لواشکی نه نه چیز یواشکی، ملیسا در کامنت ۱۳۸ به مسئله بسیاااار مهمی اشاره میکنه که میتونه گره تحقیقات ما رو باز کنه.
اما این کامنت مهم چی هست؟
ملیسا می‌گه:
شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ در ۲۳:۴۴ (ویرایش)
بچا من طی مذاکراتی که با سران مملکت داشتم،با هم به این نتیجه رسیدیم که از فردا یه پست میزنم که اونجا جمع بشیم شبا….
این سؤال ذهن همه ی ما رو به خودش مشغول کرده بود که این سران مملکت کی بوده آیا؟
کنجکاوی های ما ادامه داشت تا این که شهروز حسینی، از مدیران اصلی سایت گوش کن، خودش ابهام ما رو رفع کرد.
شهروز در پست موزه ملی، چنین مطرح میکنه.
شهروز حسینی می‌گه:
یکشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴ در ۱۳:۵۰ (ویرایش)
سلام.
به جان خودم چت تو این پست ببینم جفت پا میام تو کامنتاتون خخخ.
بابا چه کاریه خب!
حالا جدی بچه ها سعی کنید این کار رو نکنید.
لا اقل توی پستهای جدی این کارها رو نکنید خب.
امشب براتون یه سورپرایز داریم که ساعت ده شب میتونید ببینید.
تا ده شب صبر کنید.
نبینم چت کنید اینجاهاااا!
این کامنت بود که شاه کلید تمامی تحقیقات ما شده.
دیشب سؤال این بود که سران مملکت که ملیسا باهاش مذاکره کرده، دقیقا کیه؟
اما نکته اینجاست که شهروز میگه بچه ها امشب واستون سورپرایز داریم.
توجه کنید، میگه داریم.
یعنی از فعل جمع استفاده میکنه.
نمیگه دارم. میگه داریم.
و بعد ملیسا پست رو منتشر میکنه.
وقتی به آرشیو محله مراجعه میکنیم، موارد متعددی به چشم میخوره که به ابهامات ما اضافه میکنه.
اما در این بین، بعضی نکات هم قابل تأمل هستش.
یکی از برجسته ترین این نکات، بر میگرده به پستی که شهروز زد و گفت از من انتقاد کنید.
فشار ها در اون پست به قدری بر سران مملکت زیاد میشه که ملیسا یک تنه، کامنت های اون پست رو میبنده تا خدایی نکرده، سران مملکت بیش از این جیز جیزان نشه. خخخ
مجموعه این تحقیقات ما رو به این نتیجه میرسونه که در نهایت چرا شهروز میگه واستون امشب سورپرایز داریم و چرا ملیسا در نهایت پست رو منتشر میکنه.
پاورقی: این کامنت صرفا جنبه طنز و شوخی با دوتن از هم محلی های خوبمون داشت و فاقد هر گونه ارزش حقیقی و حقوقی هستش.
شما هم در تحقیقات به ما کمک کنید.
آیا سران مملکت که ملیسا گفته همین شهروز هستش؟
آیا؟
یه توپ دارم قلقلیه.
سرخ و سفید و آبیه.
میزنم زمین هوا میره
الان دیگه دقیقا میدونم تا کجا میره. خخخ

سلام خوبین !شب نشینی خوش می گذره ؟انقدر خسته م که حال ندارم دو کامنت درست حسابی بزنم بیام حالتون گرفته میشه !پس فقط به رسم ادب اومدم بگم وقتتون خوش

مرسی آقای آگاهی
بچه ها اگه میلایکین واقعی باشه لطفا از vpn استفاده نکنید اگه یه دونه لایک باشه ولی واقعی باشه ارزشش بیشتر از صدتا لایک غیر واقعیه

سلام بر همگی.
خب دلم تنگ شده بود واسه چنین فضاهایی.
واسه همین دیگه چراغامو روشن کردم. یعنی چراغ خاموش رد نشدم.
وای احساس کسی رو دارم که ۱۰ کیلومتر دویده. از بس تند تند نظرات اضافه میشن و این وسط لپتاپم هم رفت رو هایبرنیت و تا بیام روشنش کنم عقب افتادم و خلاصه الان به زور بهتون رسیدم. خب تا بیشتر عقب نیفتادم نظر رو بفرستم.

سلام بچهها! چطورید؟ خوبید؟ حسین دمت گرم که اومدی!
آریا مرسی! عالی بود.
تعریف از خود هم خوبه. اینم سندش:
و اما بِ نعمتِ ربِّکَ فَ حدِّث
۱۲۰ کامنت خوندم. بقیه شو بیخیال شدم.

هرگز فک نمیکردم اینقدر شولوغ شه…گفتم حالا میام میبینم چار نفر نشستین به حرف زدن و اینا…چطور اینهمه آدم یه هو اومدن؟ دم همه گرم بابا…
ببخشید بچه ها من مهمونی بودم…بخور بخور بود…دلم نیومد اونجا رو ول کنم….خخخخخخخخ
به شماها خوش گذشته آیا؟ آره انگار…خدا را شکر…

بچه ها یه پخ مینویسم تقدیم به همه ی شماها فقط با الکونس بخونیدش، ‵vs0 o juarasjuasjuasjuasjuasjuasjuasjuasjuas ehh juarasjuasjuasjuas a
juarasjuasjuasjuas juarasjuasjuasjuas o‵vs0 o juarasjuasjuasjuasjuasjuasjuasjuasjuas ehh juarasjuasjuasjuas a

دارم میخونم پری…خخخخخخ…چی بگم؟ چه شولوغه…صدا به صدا نمیرسه که….
آآآآی ی ی…آدمها یه دقه ساکت شین ینم چی به چیه؟!!!
یا امامی زمون…چقده دلتون برا هم تنگ شده بوده؟خخخخخخ

حیف دیر اومدم. آخه وارد نام کاربریم نشده بودم، رمزش هم یادم رفته بود. حالا واسه بازیابیش باید میرفتم به یکی از ایمیلام که اونم رمزش یادم رفته بود! حالا باید اون یکی رو ریکاوری میکردم که پسورد ایمیل ریکاوریم هم یادم رفته بود، متوصل شدم به اون یکی ایمیلم!خخخ
سه تا رمز عبور عوض کردم تا به این مطلب رسیدم.

سرودی برای مادران 

پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد
 چه کسی او؟
زنی است در دوردست های دور
 زنی شبیه مادرم
زنی با لباس سیاه
که بر رویشان
 شکوفه های سفید کوچک نشسته است
 رفتم و وارت دیدم چل ورات
چل وار کهنت وبردس بهارت
 پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد
و این بار زنی بهیاد سالهای دور
 سالهی گمم
 سالهایی که در کدورت گذشت
 پیر و فراموش گشته اند
 می نالد کودکی اش را
 دیروز را
 دیروز در غبار را
 او کوچک بود و شاد
 با پیراهنی به رنگ گلهای وحشی
سبز و سرخ
و همراه او مادرش
 زنی با لباس های سیاه که بر رویشان شکوفه های سفید کوچک نشسته
 بود
زیر همین بلوط پیر
 باد زورش به پر عقاب نمی رسید
 یاد می آورد افسانه های مادرش را
 مادر
 این همه درخت از کجا آمده اند ؟
 هر درخت این کوهسار
حکایتی است دخترم
 پس راست می گفت مادرم
 زنان تاوه در جنگل می میرند
 در لحظه های کوه
 و سالهای بعد
 دختران تاوه با لباس های سیاه که بر رویشان شکوفه های سفید نشسته
 است آنها را در آوازهاشان می خوانند
 هر دختری مادرش را
 رفتم و وارت دیدم چل وارت
 چل وار کهنت وبردس نهارت
خرابی اجاق ها را دیدم در خرابی خانه ها
 و دیدم سنگ های دست چین تو را
 در خرابی کهنه تری
 پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد
 و این بار دختری به یاد مادرش

حسین پناهی 

سلام به همگی!
میگم این جوری که شما دارید مینویسید، حتّی چت کردنشم لطفی نداره که!
آخه لا اقل دو سه تا نظر آخر رو بخونید ببینید چی به چیه! کی به کیه!
بعدم وقتی مینویسید، یه ۳۰ ثانیه صبر کنید و دکمه ی فرستادن رو بزنید تا حد اقلش اگه احوال پرسی هم میکنیم درست درمون باشه!

سلام ملیس جون…من یه کم گیجم الان…دارم وارد مرحله بعدی میشم به قول حسینی…خخخخخخخ
الان دیگه ماشین مشدی مندلی ام…خخخخ

خب خدا حافظ تا معلوم نیست کی. شاید ۱ ماه دیگه. بدرود. کسی ما رو تحویل نمیگیره بااااااااااااااااااابااااااااا

آره آقای ناظم…من که گیج شدم…کاش یه موضوع صحبت بود…اینطوری نمیفهمم باید با کی حرف بزنم…شکلک گیج و ویج و خنگ و خرفت…
من اینطوری بلد نیستم…..شکلک گریه نکن زار زار میبرمت بازار…بقول بانوی وکیل باشی…

شعری از فاضل نظری در این لحظه های آخر میذارم با نام خط ها:
خطّی کشید روی تمام سؤال ها
تعریف ها، معادله ها، احتمال ها
خطّی کشید روی تساوی عقل و عشق
خطّی دگر به قاعده ها و مثال ها
خطّی دگر کشید به قانون خویشتن
قانون لحظه ها و زمان ها و سال ها
از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید
خطّی به روی دفتر خط ها و خال ها
خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
با عشق ممکن است تمام محال ها.

خب دیگه بر بچ حاضر باشید که در میخواد تا چند دقیقه دیگه تا فردا سر ساعت ۱۰ که دوباره باز میشه بسته بشه خخخخ

کاش یک نفر بیاد بگه تکلیف این همه کامنت امشبی چی میشه؟
به نظر من این پست ها رو یا باید کامنت هاش کاملاً حذف بشن تا شب بعدی از صفر شروع کنیم و یا این پست کلاً بسته بشه و بمونه تو خاطراتمون و پست دیگه ای فردا شب نوشته بشه.
حتماً خانم ملیسا یا شهروز و در کل کادر مدیریت تصمیمی اتخاذ کردند دیگه.
شب همگی خوش.

سلااااااام خوبی معصوم جوووووونم،میسی منم خوبم،آره قربونت برم میخونم،دیگه اما خستم شده که خخخخ،کاش زود تموم بشه

سلام بر خانم ملیسا و خانم معصوم، سالی که نکوست از بهارش پیداست. تو همون نظر اول سوتی دادم، ضایع شدم، حالا خدا رحم کنه امشب رو.
این هم از عاقبت طمع به جایگاه اولی به روش کپی پیست.

کلی بهتون خندیدم آقای علیرضا…خیلی با حال بود…سوتی نبود…سه بود…خخخخخخخ
موفق باشی ملیسا جان…بخون که بعداً پشیمون نشی…قورباغه ایه که باید قورتش بدی…دماغتا بگیر و چشاتا ببند و قورت بده…أه أه…

میگم بیاید یه قراری با هم بذاریم.
بیایید هر کدوممون بعد از این که کامنت گذاشتیم، حدوداً سی ثانیه صبر کنیم و بعد دوباره کامنت بدیم.
اینطوری حد اقل هیچ کس از کامنتها عقب نمیمونه که هر وقت داره یه کامنت رو مینویسه دهتا کامنت یه دفه میاد و طرف تا کامنتش رو بفرسته یه دفه میپره اون پایین.
روش فکر کنید.

سلام به بانویی نانازم خودم،سلام به آریا و حسین،
میگم شهروز من موافقم،اینطوری نظم هم به هم نمیخوره

وای آره تو رو بخدا…من که سی ثانیا نه…یه دقیقه ای رو میرم میخونم ببینم چی گفتن بچه ها…
بانو…زینب…آگاهی…آریا…سلام بچه ها خوبین؟ من معصومم از اصفهان…تا حالا باهاتون نچتیده بودم…الان ذوق مرگم…فقط تو رو خدا با آرامش پیش برید که وسط کار امثال من و سیتی گریه مون نگیره…

آریا یه تفسیر رو این شعر بیا دور هم فیض ببریم:
پرنده ی زرنگو خوب، نامم کلاغه،
جایم روی درختای بلند باغه.
حیوونکی سحرخیزم،
صبح سحر برمیخیزم.
هر حرف بد، بچه ی بد، زبون بیاره،
کلاغه به کودکستانش، خبر میاره.
بچه ها باشید همتون با ادبو خوب،
که هر کسی دوست داره بچه های محبوب.
خخخ.

سیتا۹ نظر خخخ خخخخ بیچاره سیتا
سلام به همه
میبینم معصوم از اینا که جلوتر زدی خخخخ
ملیسا زنگیدمت جواب ندادین
بانو عرض ادب قبول نیست،
سلام مهدی قادری که دیشب بهم سلام دادی حواسم نبوده
جواب سلام واجبه دیگه اینم ی نکته آموزنده خخخخ

من که بچه بودم مامانم میگف اگه تو مدرسه شیطونی کنی کلاغه برام خبر میاره…منم باور میکردم…
ملیس…جریان چن روز پیشا یادته؟ من کلاً زود باورم…خخخخخخخخ

راستی بچه ها یه سفرنامه نوشتم، امشب ساعت دوازده منتشر میشه.
هر کس دوست داشت بره بخونه.
دیگه چی کار کنیم دیگه!
سوء استفاده از پست مردم برای تبلیغات میکنیم.
پولشم نمیدیم تازه خخخ.

سلام سیتا.
اگر در جریان نیستی بدون که قرار شده بین هر کامنت که میفرستیم تا کامنت بعدیمون حد اقل سی ثانیه فاصله بندازیم که کسی جا نمونه.
یعنی اگر یه کامنت دادی، حد اقل سی ثانیه صبر کن بعد دوباره کامنت بده.

میگم من تا حالا شونصد برابر کار خطام کیفر دیدم، اول که نظر اشتباهی فرستادم، بعد اینترنت ضعیف شد مجبور شدم مدم رو ری استارت کنم، بعد دوباره اومدم نظر بنویسم که یه حرف اضافی نوشتم اومدم پاکش کنم دکمه بک به عنوان رفتن به صفحه قبلی قبولش کرد هرچی نوشته بودم پرید، دوباره الان اینترنت ضعیف شده! خخخ
راستی، سلام بر آقای حسینی، خانم بانو، آقای آگاهی و جناب آریا.
الانم دارم تو نوتپد مینویسم که مشکل قبلی پیش نیاد، دوباره از بس اینترنت ضعیف بود مدم رو ری استارت کردم.
الان دیگه باید دوباره بدوم دنبالتون تا بهتون برسم!
این نظر رو من خیلی قبل از اینکه بفرستمش نوشتم، پس کسانی که جدید اومدن ببخشن که سلام عرض نکردم خدمتشون، ولی خب همین الان سلام عرض میکنم.

شکلک تفکر پرنده ی زرنگو خوب، نامم کلاغه،

جایم روی درختای بلند باغه.
حیوونکی سحرخیزم،
صبح سحر برمیخیزم.
هر حرف بد، بچه ی بد، زبون بیاره،
کلاغه به کودکستانش، خبر میاره.
بچه ها باشید همتون با ادبو خوب،
که هر کسی دوست داره بچه های محبوب.
خخخ.
یاااااااا امامی زموووووووون خخخخ
این چیی بود
تسلیم

بچه ها من تا کامنت ندم نمیتونم کامنتای جدید رو ببینم چیکار کنم برای این مشکلم
تو جای آروم سایت جواب میده اما جای شلوغ نه

الان سرعت نظر دادن کم شده خدا رو شکر، فکر میکردم تا ساعت ۱۱ باید بدوم دنبالتون!
ولی سی ثانیه طبق قاعده کمه، هرچند فکر نکنم کسی در فاصله کمتر از ۳۰ ثانیه دو تا نظر بده.
برای مشاهده نظرات جدید هم میتونید صفحه رو رفرش کنید، با کنترل و f5 یا هر راه دیگه ای که میدونید.

بچه هاآآآآاااآآآااآآآآ! من چند روزیه کارم واسه همین سرم شولوخه نیتونم بیام الانم خسته ام من، خسته ام من، مث مرغ بالو پر نشکسته ام من! دارم میرم شام بخورم. بعدشم کلی کار تا صبح دارم بعدشم باید برم محل کارم اینه که نمیتونم باشم تو محله. ببشقید دیگه. این پست رو هم خوب کردید زدید وگرنه داشتم توی اون یک هفته که سیتا و میتا و معصوم و معصومه و ملیس و ملیسا و کاظمیان و کاظمی و کاظم و کلا همه باهم در هم پستا رو شولوخ می کردند، جوش می آوردم در حد سماور های قدیم که مث قطار ها و هواپیما های جدید ایران ترمز ندارند!
این پست شب‌نشینی، ایده ی هرکی بوده خوب نجات‌تون داد. خخخ!
لذت ببرید از شب‌نشینی!
دوستون دارم

سلام خدمت همگی!
اسم نمیبرم میترسم کسیو از قلم بندازم!
منم اینجام فعلا کامنتا رو میخونم، اگه جایی نظری داشتم از چراغ خاموشی درمیام!

سلام آقای حسینی، بله در جریان بودم، ممنون از یادآوری شما
نیست که من خیلی زود به زود میرسم کامنت بدم خخخ
آقای ایزدی که آمار کامنتای منو دادند که خخخ از ۳۴۸کامنت فقط ۹کامنت خخخ

یاااا خداااا صاحابش اومد که،خخخخ،سلام مجتبی،خوبی آیاااا،خستت نباشه که،بعععله میدونیم که نجاتمون داد،وگرنه که تیکه بزرگمون گوشمون بود مدیر جون،خخخخخ،باید از خشم مدیر ترسید که خخخخخخ،خخخخ،خخخخ،خخخ

سلام بر خانم نازنین.
راستی این آمار رو عرض کرده بودم بعدا میگم چیه جریانش، امروز عصر بیکارتر از بیکار شده بودم نشستم حساب کردم هر نفر چند تا نظر فرستاده. خخخخ
۲۱ نفر دیشب نظر گذاشته بودن، باید دید امشب این آمار افزایش مییابد یا نه.

خب میریم که داشته باشیم شعری از فاضل نظری رو:
گفته بودم پیش از این گل خانه رنگ من است
حال می گویم: جهان پیراهن تنگ من است
استخوان های مرا در پنجه آخر خُرد کرد
آن که می پنداشتم چون موم در چنگ من است
دوستان همدلم ساز مخالف می زنند
مشکل از ناسازی ساز بدآهنگ من است
از نبردی نابرابر باز می گردم دریغ
دیر فهمیدم که دنیا عرصه جنگ من است
مرگ پیروزیست وقتی دوستانت دشمنند
مرگ پیروزیست؛ اما مایه ننگ من است
از فراموشی چه سنگین تر به روی سینه کاش
پاک می کردی غباری را که بر سنگ من است.

ای نگاهت نخلی از مخمل و از ابریشم
چند وقتی است هر شب به تو می اندیشم
به تو آری , به تو , یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان سایه , همان وهم و همان تصویری
که سراغش ز غزل های خودم می گیری
به تبسم , به تکلم , به دل آرای تو
به خموشی , به تماشا , به شکیبایی تو
به سخن های تو با لهجه شیرین سکوت
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول نام کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده , چنان ساده که از سادگی اش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش
آه ای خواب گران سنگ سبک بار شده
بر سر روح من افتاده و آوار شده
رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یکنفر مثل خودم تشنه دیدار من است
یکنفر سبز چنان سبز که از سر سبزیش
می شود پل زد از احساس خدا تا دل خویش
آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه , تصویر تو نیست ؟
اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو وآینه اینقدر یکی است
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش
آری آن سایه که  شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه  ورد زبانم شده بود
اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
و تماشاگه این خیل تماشا شده است
آری آن یار دبستانی دلخواه تویی
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

شعر زیبایی بود آقای آگاهی، هرچند خیلی فرصت نشد توش تأمل کنم، ولی اونجاییشش رو که گفت اونی که فکر میکردم مثل موم تو چنگمه استخونامو شکوند رو فهمیدم، خب یادم نیست مصراع دقیقش، نقل به مضمون!

مرسی عزیزم
اما به جز این راه دیگری نیست آیااا
آخه خب دیر جواب میده
معصوم بیناییش رو هم بهم اگه میدونی بهم بگو، شاید اون زودتر جواب بده،

سیتا جان! چت کردن در محیط کامنت دونی سختیش همینه! راهی به جز ریفرش کردن صفحه نیست! منم دیشب تو کامنتا گیج شدم! خخخ. این شد که فقط کامنت میخوندم!

سیتا بینایی و غیر بینایی نداره عزیزم،روشش همینه،
من امروز تو اسکایپ واسش پیام گذاشتم شهروز نمیدونم که دیده یا نه،چون هنوز بهم جواب نداده،اگه میدید حتما ج میداد

نازنین راس میگه سیتی…منم صفحه رو ریفریش میکنم…
شهروز حسینی لنا ازمن ایمیل شما را گرف که ازت قفسه مفسه بگیره…ایمیلتا چک کن دختر مردم کارش گیر بود طفلی…یه کتابی رو باید آپلود کنه رو محله که ما تو اصفهان بگیریمش…

هرکی مسئول این پست هست، جای تیتر اصلی بالای پست با تیتری که توی هدینگ هست رو واسه همیشه عوض کنه تا رتبه ی این پست، واسه گوگل و فک و فامیل هاش خراب نشه. یعنی شب‌نشینی که زدید رو ثابت توی تیتر بالا داشته باشید، این جمله ی “بچه ها امشب شب‌نشینی از کامنت فلان شروع میشه” رو بگذارید توی هدینگ یا عنوان و اون “شب‌نشینی نابینایان” یا هرچی. اون رو بگذارید توی title.
پیوند یکتاش هم بکنید شب‌نشینی-نابینایان یا ی همچین چیزی.
ما دوباره رفتیم تا از ما شیرینی نگرفتید!
مرسی از کامنتهایی که مخاطب‌شون من بودم.
لذت ببرید از زندگی!

خخخخ معصوم واقعا داشتیم میرفتیم که بریم سیاه چال محله، اونم با مجازات سماور آب جوش وااااایی
معصوم مشکلم اینه که من تا کامنت ندم نمیتونم کامنت جدید ببینم
که دوستان گفتند با کنترل f5 میشه اما این روش برام دیر جواب میده،
ازت پرسیدم روش دیگه ای بلدی یا نه
که آمدی گفتی که لیلی مرد بود یا زن خخخخخ

سیتا جان! یکی دیگه از راههای ریفرش فشردن همزمان اینسرت و اسکیپ هست و بعدشم کلید f5 حالا اینم امتحان کن ببین جواب میده؟!

سیتی من کامنت میدم…بعد میرم کامنت بچه ها رو میخونم…از کجا؟ از اون بالای صفحه…اون بالا که نوشته محله نابینایان…بعد بغلش یعنی سمت چپش یه گزینه ای هس که وقتی میری روش میزنه این تعداد پیام در انتظار بررسی است…اونجا همه ی کامنتها موجوده…در همه ی پستها…بعد اگه خواستم جواب کسی رو بدم، همونجا روی مخاطبم کلیک میکنم و میپرم تو پست مورد نظر…

شهروز حسینی…نمیدونم والله…به رفیقتون آقای عابدی باید بگی…ایشون پیشنهاد دادن…من که میگفتم سی دی رو ببندش به پای یه کفتر بیارتش…خخخخخخخ

راستی فکر کنم باید رؤیای تاپ لایک شدن این پست به روش جوان مردانه رو فراموش کنیم، چون هر نفر یه لایک که بیشتر نمیتونه بزنه (البته به روش جوان مردانه) و ما هم که فوقش ۴۰ نفر باشیم که به این پست سر میزنیم. برای تاپ لایک شدن هم حد اقل ۱۰۰ لایک لازمه.

آقای ایزدی…شما همون آقای ایزدی هستید که تو خانه ریاضیاتین؟
اگر آره که باید یک سلام ویژه بکنم خدمتتون…چون یکی دوباری برای بحثای کامپیوتری زنگ زدم و کمکم کردین…

ﻣﻮهاﯾﺶ ﺳﭙﯿﺪ ﮔﺸﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ

ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﺳﺮ ﮐﺮﺩﻣﺶ ﺗﻮ ﮔﻮﻧﯽ ﺁﺭﺩ

ﮐﻪ بفهمه ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺷﺨﺼﯿﻪ،

ﮐﺎﻣﻼ ﺷﺨﺼی

میگم چرا امشب اینقدر خلوته؟ مهدی قادری نیومده، خانم پریسا، خانم پریسیما، جناب صد سال تنهایی، جناب یکی از ما، خانم ترانه، خانم رععععد بارانی، آقای سرمدی، آقای آذرماسوله، و بقیه که منتظرشونم.

فکر کنم اتفاقای عجیب غریب لازمه پست تاپ لایک بشه، باید حدود ۱۰۰ نفر دیگه پست رو لایک کنن، مگر اینکه از طریق گوگل کسانی این مطلب رو پیدا کنن، البته الان که فکرش رو میکنم همچین غیر ممکن هم نیست. شاید بعدا خیلیای دیگه به این مطلب سر بزنن. خلاصه من هم امیدوارم بیشتر از ۱۵۰ تا پسندیدن بخوره.

سلام پری جان…تا حالا همه زانوی غم به بغل نشسته بودیم منتظر شما آباجی…کوجا بودی؟ دیر آمدگی خوردی…نمره انضباطت همین کارا رو میکنی که میپوکه تو هم…

سلام بر خانم پریسا، خب چیز زیادی فکر نکنم از دست داده باشید، شب با سوتی زشت من شروع شد، بعد هم که یه لطیفه جالب خانم نازنین تعریف کردم که خوندنش خالی از لطف نیست، دیگه فکر نکنم چیز خاصی باشه.
آهان راستی دو تا شعر از آقای آگاهی و جناب آریا هم بود.

روستای ما در حقیقت شهر شده ولی چون امکاناتش در حد روستاست بهش روستا میگم اینترنت که طبیعیه هر جایی داشته باشه البته ما از مخابرات می گیریم از نوع زغالیش از نظر سرعت.

سلام دوباره به همگی. سلام آقای ایزدی. سلام آریا. پخ. سلام معصوم جان و سلام به هر کسی که اینجاست و بهم گفت سلام و بهم نگفت سلام و اصلا اینجا نیست و و و و و. رفتم بالا همه رو خوندم الان این پایینم. راستش من از امروز صبح از محله شوت شدم بیرون هرچی در زدم در باز نشد که نشد که نشد که نشد که نشد که نشد که آخ سرم. خوب چرا می زنی درد گرفت بابا بگو دیگه نگو تا نگم دیگه. خلاصه بعد از رفتن به بخش تماس با مدیران و ناخنک زدن به اون فرمه که اونجا بود و تلاش های دوباره و نمی دونم چند باره۱دفعه در باز شد پرتاب شدم داهخل الان هم اینجام.

میگم نه به دیشب که شیر تو شیر بود، نه به امشب که اینقدر سوت و کوره.
دیشب یه رفرش میکردی ۵ ۶ تا نظر اضافه میشد، بعد میخوندیشون، یکی نوشته بود فلانی، لایکت میکنم، حالا باید فکر میکردی مگر اون فلانی چی گفته بود، بعد میری پایین نوشته خخخخخ فلانی، باز باید بشینی فلانی چه چیز خنده داری گفته بود، خلاصه از هر ۱۰ نظر شاید ۳ ۴ تاش رو درست حسابی میفهمیدی، امشب با هر رفرش خدا خدا میکنم یه نظر جدید درج شده باشه. ۳ ۴ بار این کار رو میکنم تا نظر جدید پیدا بشه.

آره پریسا،دیدمت از بیرون کامنت داده بودی،تایید کردم،آخه خعععلی بده بعضی اوقات همچین با کله آدم بیرون پرت میشه که خخخخ

شما ۲۳ تا خانم ملیسا، میدونم همه تون یا قبلا یا الان به این کار من خندیده اید و یا دارید میخندید، خب حق هم دارید، کار بیخودی انجام دادم، آخه که چی، حالا بالفرض که حساب کردم، این آمار به چه دردم میخوره آیا؟

میگم حالا نمیخواد نگران تموم نشدن ۳۰ ثانیه باشید، برا نوشتن یه نظر یه خطی باید اعجوبه باشید تو کمتر از ۳۰ ثانیه نظرات جدید رو بخونید و نظر رو بنویسید و ارسال رو بزنید و صبر کنید تا نظر ارسال بشه، البته اگر اینترنتتون خیلی خیلی پرسرعت نباشه.

علیرضا به نظرم امشب به همه بیشتر خوش گذشت چون با آرامش بیشتری دور هم بودیم.
البته غایب هم چندتایی داریم.
پریسیما، بانو، اشکان و بقیه که شاید اسمشون یادم نیاد.
اهان مارکز هم نیست.

آقای ایزدی به خدا من یکی با دیدن آمار نظرم که شاخ در کرده و کلی خندیدم تازه خوشحال شدم خخخخ
کاش فردا هم یکی بیاد آمار کل کامنتام در این سایت تو کلیه پست ها رو بهم بگه، خخخ
راستی بچا جای پریسیمامون خییییییییلی خالی هستش دیشب یک تنه کامنت میداد پا به پای ملیساااا خخخخ
خوش آمدی پریسا سلام عسیسم

من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم، 

و ندایی که به من میگوید :

 گر چه شب تاریک است

 دل قوی دار،

سحر نزدیک است  

دل من، در دل شب،

خواب پروانه شدن می بیند .

مهر در صبحدمان داس به دست

آسمانها آبی،

 پر مرغان صداقت آبی ست

دیده در آینه صبح تو را می بیند . 

از گریبان تو صبح صادق،

می گشاید پرو بال .

تو گل سرخ منی

تو گل یاسمنی

تو چنان شبنم پاک سحری ؟

 نه؟

از آن پاکتری .

تو بهاری ؟

 نه،

 بهاران از توست .

از تو می گیرد وام،

هر بهار اینهمه زیبایی را . 

هوس باغ و بهارانم نیست

ای بهین باغ و بهارانم تو !

جای آقای مجری هم که کلا خالیه خخخخ
حالا بذارین منم بلند فکر کنم، هوووووووووم فک کنم نت نداره
شایدم تصمیم کبرایی جدیدی گرفتند که،

معصوووووم به نظرم الان داری خب نمیدونم ولی معصوم اینطوری نمیشه باید فکر بکری کرد،
آخه تو پستای دیگه یک مطلبی بود که با هم بش نظر بدیم یا هم گیر بدیم
اما الانی چی بگم به جز من خوبم تو خوبی حرفی نیست که
راستی من میگم معصوم بریم یک پستی بخونیم بعد شب بیایم بش بخندیم اینجا که همه هم بخندند

میگم این مارکز کیه آیا؟
اون نظر اولیم رو که دادم بعد رفتم خوندمش شکه شدم گفتم این چیه دیگه؟ من که یه چیز دیگه فرستادم. بعد گفتم بقیه این رو ببینن چی فکر میکنن؟ میگن این علیرضا زده به سرش؟
ولی خوشحالم که براتون جالب بود. اگر دوباره اونقدر بیکار بشم میشینم حساب میکنم. خخخ