جستجو
Close this search box.
جستجو

یادداشت/به بهانه سالگرد پخش آخرین قسمت امید نشاط زندگی/رسانه تا کجا به وظایفش در قبال معلولان وفادار مانده است؟!

سلام.
سال پیش همین موقعا بود… یعنی دقیقا هفتم بهمن 93.
همه چیز خیلی سریع رخ داد… به اندازه یک چشم بستنو باز کردن به قصد رفع خستگی.
با تعداد زیادی تماس بی پاسخ از طرف خانوم کیان مواجه شدم… وقتی تماس گرفتم با صدایی خسته گفت: “از طرف شبکه تماس گرفتند که دیگه برنامه امید نشاط زندگی رو تولید نکنید! چون مأموریت رادیو فصلی تموم شده و قرار رادیو فصلی با رادیو صبا ادغام بشه”.
خیلی سریع اما دقیقا یادم نیست که اول به شهروز خبر دادم یا امیر و یا مسعود!.
اما اینقدر ناگهانی بود که تو آخرین ضبطمون پایان راهمونو اعلام نکردیم و از مخاطبامون حلالیت نطلبیده و خداحافظی نکرده رفتیم تا به زودی دوباره برگردیم!… به زودی ای که هیچ کس نمیدونست که دقیقا کی!.
روزی که آخرین برنامه امید نشاط زندگی رو داشتم میشنیدم و یا حتی بعد از پایان برنامه که رفتم یه کم بخوابم به همه چیز فکر میکردم از جمله اینکه برنامه های بعدی رو چهطوری پیش ببرم حتی یک درصدم فکر نمیکردم که چه اتفاقی در انتظار ماست.
هنوز تعداد زیادی گزارشو آیتم کارشناسیو طرحو ایده از این برنامه تو کامپیوترمو تو ذهنم مونده که متعلق به این برنامست و پخشش نکردم و جایی هم برای پخشش سراغ ندارم.
آن روزها میگفتند: “برنامه ما بیضرر است و چون چندان جایی برای به چالش کشیدن و انتقاد از مسئولان در برنامه وجود ندارد بچه ها چندان از این برنامه استقبال نمیکنند و برنامه برایشان تکراری شده!.
اما هیچ وقت نفهمیدم که تو این یک سال که از توقف پخش این برنامه میگذره چه برنامه ای اعم از باضرر یا بیضرر جای این برنامه رو گرفته و اینکه اساسا آیا وجود همچین برنامه ای حتی اگر به قولی بیضرر هم باشه از پخش نشدنش بهتر نیست؟!.
اما از همون روز تمام تلاشمو کردم که دوباره انعکاس دهنده صدای جامعه و همنوعانم از طریق رسانه باشم! دروغ نگم به موفقیتهایی هم رسیدم اما مقطعی بود و پایدار نبود، به همین دلیل بود که گفتم: به زودی برمیگردیم اما هنوز کسی نمیدونه که چقدر زود!.
بعد از یک سال دوست دارم از هر دو طرف ماجرا بنویسم:
رسانه:
احساس میکنم که رسانه به خصوص از نوع ملیش واسه حل شدن مشکلات معلولان میتونه با پخش برنامه های مختلف کاری بکنه.
اما تا الآن چقدر نقششو خوب ایفا کرده؟؟؟ واقعا توجه به جایگاه معلولین و پرداخت به این قشر جزء کدام دسته از اهداف و رویکردهای رسانست؟ جای خالی رسانه در مجامع مربوط به معلولین چقدر خالیست؟
تعامل میان رسانه و معلولان تا چه حد مناسب است؟ و تا رسیدن به حد مطلوب چقدر راه مانده؟ و هر یک از دو طرف باید چه گامهایی در این زمینه بردارند؟
هر وقت که به روز جهانی نابینایان و روز جهانی معلولان میرسیم تا مدتی دربهای توجه رسانه به روی معلولان باز میشود. خب خیلی هم خوب! اما آیا کافیست؟ در باقی ایام سال چرا از این توجهات کمتر میشود؟.
در لایحه حمایت از حقوق معلولان در هفته دو ساعت پخش برنامه برای معلولان گنجانده شده است، این دو ساعت و شاید حتی بیشتر از آن سهم معلولان در این روزهای رسانه باشد اما این حجم از برنامه چگونه و با چه سیاستهایی پخش میشود که شاهد هیچ بازتابو بازخوردی در میان جامعه معلولان نیستیم؟
این روزها هفته ای یک روز برنامه “ورزش شروعی دوباره” از شبکه 3 سیما، هر هفته سهشنبه شبها در حدود ساعت 11:15 از طرف باشگاه خبرنگاران جوان مجموعه خبری با عنوان “اخبار توانا” از شبکه خبر سیما، هر هفته چهارشنبه ها از ساعت 15 برنامه “جهان ورزش” با موضوع ورزشهای جانبازان و معلولان از رادیو ورزش و هر هفته پنجشنبه ها و جمعه ها از ساعت 14:45 دقیقه به مدت 15 دقیقه برنامه “عطر لبخند” ویژه نابینایان از رادیو جوان پخش میشود.
شاید این چند عنوان برنامه اگر با برنامه ریزی و طراحی دقیقتری پخش میشد هم جامعه معلولان از برکات و تاثیرات و بازتابهای این برنامه ها منتفع میشد و هم رسانه به عرصه ای برای خودنمایی معلولان مستعد و توانمند و علاقه مند تبدیل میشد.
معتقدم از نظر قالبهای برنامه سازی رسانه ای این روزها دیگر پخش مستند در باره زندگی معلولان به شکل یک برنامه کارایی و تاثیر خود را از دست داده و شاید بهتر باشد که این سبک در جریان یک برنامه ترکیبی و به شکل یک آیتم مورد توجه قرار گیرد.
این روزها جای برنامه های ترکیبی ویژه معلولان برای انعکاس مسائل مختلف این جامعه به شکلی که برای عموم مردم هم قابل استفاده باشد خالیست… جای رادیو فیلمهایی که هیچ وقت هم نفهمیدیم که با چه استدلالی از جدول پخش برنامه های رادیو نمایش حذف شد عجیب خالیست!… .
معلولان:

همواره در میان معلولان و به خصوص نابینایان استعدادهای قابل توجهی برای طراحی و اجرای برنامه در رسانه وجود دارد. اما شاید برای فعالیتها و تلاشهای همراه با نوسان خود در این زمینه دلایلی وجود داشته باشد که ای کاش از ظرفیت این پست برای بیان این دلایل استفاده شود.
با این حال چگونگی ارتباط معلولان با رسانه را میتوان در چند دسته بررسی کرد که من فقط چهار مورد آن را بازگو میکنم و اگر گستره این تقسیمبندی بیشتر از این چهار مورد است گفتنش را بر عهده شما خواننده ی ارجمند میگذارم.
اول: گروهی نمیدانند که دقیقا باید چگونه ایده های خود را عملی کنند.
دوم: گروهی که به نتیجه دادن تلاشهایشان در این راستا اعتماد ندارند.
سوم: البته در این میان شاید گروهی راه را اشتباه رفته باشند و تدریجا از مسیر اصلی خارج شده باشند و به اصطلاح برای فعالیتهایی از این دست سرد شدند.
گروهی هم هستند که از بهترین راههای ممکن وارد کار و فعالیت در حوزه رسانه شده اند و همچنان با قدرتو صلابت مشغول فعالیت و تلاشند.
هرچند به دلیل وجود برخی از مسائل که همه در جریانش هستند شاید ورود به رسانه در شرایط فعلی کمی دور از ذهن به نظر برسد! مع الوصف اگر کسی به هر سبک و روشی توانست از سد ورود بگذرد تازه میشود مصداق یکی از چهار گروهی که گفتم و یا یکی از هزاران دسته و گروهی که از ذهن من دور مانده.
به طور کلی احساس میکنم که به خصوص در میان نابینایان روحیه حمایت نکردن از کار و تلاش یکدیگر و یا به عبارتی دیگر موازی کاری فراوان وجود داشته باشد که این خود ضعفیست بس بزرگ که همه ما را از رسیدن به قله دور میکند و راهمان را پر پیچو خمتر سختتر و ناهموارتر میکند.

پس بیایید در کنار همه نداریم‍هایمان موازی کاری را هم نداشته باشیم که اگر این همه نداشتن‍هایمان تا امروز برایمان ضرر داشت این نداشتن از امروز میتواند ما را منتفع گرداند.
این نوشته را در حالی میخوانید که برای حرف زدن حرفهای زیادی داریم!… حرفهایی که باید زد تا جامعه معلولان با آسودگی خیال بیشتری به زندگی بپردازند. بدرود.

۱۴ دیدگاه دربارهٔ «یادداشت/به بهانه سالگرد پخش آخرین قسمت امید نشاط زندگی/رسانه تا کجا به وظایفش در قبال معلولان وفادار مانده است؟!»

سلام
همه ی نوشته تون رو لایک میکنم.
من بیشتر رسانه و دولت رو مقصر میدونم
عدم توجه دولت به معلولین به خصوص نابیناها باعث شده که معلولین و باز به خصوص نابیناها حتی به همدیگه هم اعتماد نداشته باشن و همدیگه رو حمایت نکنن
و این موازی کاری هم دقیقا به خاطر همین حمایت نکردن دو معلول از همدیگه هستش.
اما چطور میشه از یه برنامه حمایت کرد وقتی رسانه ها در پی این هستن که برنامه ای تولید بشه که توی اون برنامه به هیچ وجه از معضلات اجتماع گفته نشه به هیچ وجه انتقاد نباشه فقط معرفی معلول کنید و تمام.
پس تفرقه بینداز و حکومت کن طرح خوبیه که تو ایران فعلا داره انجام میشه و موفق هم شده.

اشکان عزیزم خیلی ممنون که این یادداشت زیبا را با اخلاص تمام نوشتی. متأسفانه این مشکل امروزه یک واقعیته. اما باید ببینیم اشکال کار خود ما کجاست و به گفته شما چرا از تلاشهای هم دیگر حمایت نمی کنیم. من به عنوان تهیه کننده برنامه ما می توانیم رادیو بوشهر، بارها پیشنهاد کردم در این طور کارها با هم هم فکری کنیم.
خوشبختانه برنامه ما همچنان ادامه داره و تأثیرش هم خوبه. مثلا ما با انعکاس برخی از موضوعات و با پیگیری باعث شد که مدیر کل بهزیستی استانمون تغییر کنه و یا اینجا در بوشهر دانشگاه آزاد برای ثبت نام دانشجویان معلول هیچ هزینه ای دریافت نمی کنه. و اداره خودش می پردازه و …
نکته آخر این که ما تقریبا از مناطق مختلف کشور شنونده داریم که با کمک اینترنت، ابزار دیجیتال و یا ماهواره به برنامه گوش میدن.
زمان پخش برنامه هم پنجشنبه ساعت ۹ و ۳۵ دقیقه هست. البته فعلا. .

سلام.
من از دیدگاه خودم میخوام این کامنت رو در مورد نحوه ی مدیریت دو مدیر فعلی و گذشته ی صدای ایران بنویسم.
زمانی که ما وارد سازمان شدیم، تقریباً بین بچه های رادیو یه نارضایتی مشهودی از مدیر وقت سازمان صدا وجود داشت. دلایل زیادی هم برای این نارضایتی وجود داشت که ما خیلیهاش رو به عینه میدیدیم. فساد اداری که در خیلی از بخشهای سازمان بود حتی در واحد تراوری، استفاده از مدیران بازنشسته و مشکلات مالی شدیدی که به وجود اومده بود. در مجموع اوضاع خوبی بر سازمان صدا حاکم نبود. زمانی که مدیر سازمان صدا عوض شد و مدیر فعلی اومد، یادمه که همه اون روز توی سازمان به هم تبریک میگفتن و از آینده ی خوبی که در انتظارشون بود ابراز احساسات میکردن.
همه معتقد بودن که یه رادیویی مدیر سازمان صدا شده و این میتونه خودش خیلی در بهبود شرایط مؤثر باشه.
خب در اولین روزها، مدیر جدید برخی از مهره های خودش در شبکه های مختلف رو تغییر داد و بعضیه ها رو هم جا به جا کرد و از یه شبکه به یه شبکه ی دیگه برد. خود این برای من جای سؤال داشت که یه مدیر اگر خوبه که خب باید سر جاش بمونه و اگر خوب نیست چرا جا به جا میشه و به یه شبکه دیگه منتقل میشه؟ از این هم بگذریم، میبینیم که حتی انتخابهای جدید مدیر فعلی هم جواب ندادن و رادیو هر روز داره متروکتر و بیفروغتر از قبل میشه. دلیلش هم اینه که هیچ تغییر سیاستی در این تغییر مدیریت وجود نداشت و فقط حسن رفت و حسین اومد و بس. حسن آدم مدیر قبلی بود که باید میرفت، حسین آدم مدیر فعلی هست و باید میومد. اونهایی هم که از قبل هنوز موندن، کسانی هستن که احتمالاً ابراز ارادتشون به مدیر جدید رسیده و نتیجه این که بودنشون مانع نیست و یا این که مدیرانی هستن که در شبکه های راهبردی سازمان نیستن و فرقی نمیکنه که اونها باشن یا یکی دیگه.
من مصداق عینی براتون میآرم که چی به روز این رادیو اومده. رادیو نمایش در زمان مدیر قبل، یکی از بهترین و تخصصیترین شبکه های رادیویی ایران بود. توی این شبکه، برنامه های علمی و تخصصی بسیاری وجود داشت که آگاهی مخاطب رو در مورد تئاتر و سینما و نمایش و نمایشنامه و بازیگری بالا میبرد. در کنارش طرحهایی مثل مسابقه ی بازیگری هم بود که باعث کشف استعدادها میشد و در کنار همه ی اینها نمایشهای رادیویی تولید و پخش میشد. ضمن این که این شبکه به اندازه ی خودش به نابینایان و معلولین توجه داشت. رادیو فیلم، که در تمام دنیا به عنوان یه استاندارد ویژه ی نابینایان شناخته شده، بخشی از چارت برنامه سازی این شبکه بود و در طول بیست و چهار ساعت، حدود چهار ساعت از برنامه های این شبکه به این رادیو فیلم اختصاص داشت. یعنی با وجود این که دو ساعت در هفته طبق لایحه ی حمایت از معلولین باید صدا و سیما برنامه برای معلولین داشته باشه، فقط رادیو نمایش به تنهایی چهارده برابر این مصوبه برای معلولین برنامه پخش میکرد. ضمن این که بارها و بارها، کسانی مثل محمد محقق فرصت این رو پیدا کردن تا کارها و آثار خودشون رو توی رادیو نمایش به عنوان یه نویسنده و کارگردان نابینا پخش و عرضه کنن.
اما در حال حاضر سر رادیو نمایش چی اومده؟ در حال حاضر، تمام چارت برنامه ی رادیو نمایش خلاصه میشه در دو چیز. این که در تمام بیست و چهار ساعت شبانه روز، مدام نمایش پخش میشه که هر نمایش حدوداً کمتر از سی دقیقه هست و در بین هر دو نمایش هم یک یا دو ترانه پخش میشه. تازه عمق فاجعه به همینجا ختم نمیشه. این روند به صورت دوتا بخش انجام میشه. یعنی یه سری مثلاً از ساعت سه بعد از ظهر شروع میشه تا مثلاً سه صبح، بعد دوباره از سه صبح تا فرداش همون قبلیها تکرار میشن. البته ساعت دوی بعد از ظهر خبر سراسری پخش میشه. حالا من ساعت تغییر شیفتشون رو انقدر که همه چی یه نواخت هست نتونستم هنوز تشخیص بدم. ولی فقط در همین حد بدونید که این شبکه به هیچ وجه الآن گوینده نداره. حتی گوینده ی پخش هم نداره و بین نمایشها رو با آنونس هایی که اونها هم در سالهای قبل ساخته شدن پر میکنن. حتی نمایشهایی هم که داره پخش میشه، خود من شخصاً هر کدوم رو بیش از سه چهار بار در سالهای قبل در شبکه های مختلف دیگه و همین رادیو نمایش شنیدم و حتی از این نظر هم تولید نمایش جدید ندارن. از رادیو فیلم و برنامه های تخصصی در حوزه ی نمایش و مسابقات بازیگری هم خبری نیست. به نظر شما آیا الآن رادیو نمایش پیشرفت کرده؟ شبکه ای که در بهترین حالت با چهار نفر اداره میشه. دوتا صدا بردار که شیفت عوض میکنن، با دوتا تهیه کننده ی پخش که اونها هم شیفت عوض میکنن و فقط به صدا بردار میگن چی رو پلی کنه و یه شبکه بیست و چهار ساعت برنامه رو با سیدی پلی کردن تأمین میکنه. اونم برنامه هایی که انقدر تکرار شدن که خیلیهاشون مشکل صوتی پیدا کردن. وقتی رادیو نمایش که حتی از نظر آمار و ارقام هم سرآمد بها دادن به معلولین و به خصوص نابینایان بود به این فلاکت میفته، دیگه شما حساب بقیه ی شبکه ها رو بکنید. شبکه های دیگه که اصلاً هیچ برنامه ای در مورد معلولین نداشتن و الآن هم ندارن و اتفاقی نیفتاد. یه شبکه ورزش بود که هنوزم برنامه داره که اونم برنامه ی ویژه ی نابینایان رو حذف کرد و کردش ویژه ی همه ی معلولین که این رو اگر پیشرفت بدونیم باید به سلامت عقلیمون شک کنیم. رادیو جوان که برنامه داشت در مورد معلولین که الآن هم ظاهراً داره منتها فقط داره و کیفیتش مشخص نیست و انقدر بی سر و صدا این کار انجام میشه که من اگر اشکان الآن نگفته بود نمیدونستم اصلاً همچین برنامه ای هم هست. دلیلش هم اینه که این شبکه به جای استفاده از خود معلولین برای برنامه سازی برای معلولین، از نیروهای خودی استفاده میکنه و وقتی هم یه نفر آگاهی و فرهنگ لازم رو در شخصیت خودش نسبت به یه گروهی نمیبینه، چه طور میتونه برای مردم تو رادیو برنامه بسازه در مورد اون گروه برای مردم فرهنگسازی کنه آیا؟
اما رادیو فصلی. حضور ما در رادیو فصلی با لابی اتفاق افتاد. وگرنه شما مطمئن باشید که اگر ما قرار بود که با ضوابط وارد بشیم صد سال دیگه هم این اتفاق نمیفتاد. ولی این چیزی نیست که مهم باشه. مهم اینه که بین اون همه بی اعتمادی، شهرام نوروزی به عنوان یه مدیر میاد و به چهارتا جوون نابینایی که حتی یک برنامه ی مستقل رادیویی هم نساختن اعتماد میکنه و نتیجه ی اعتمادش هم میشه این که زندگی ادامه داره هنوز هم که هنوزه بین بچه های نابینا اسمش زنده مونده و یادش میکنن. شهرام نوروزی کسی بود که وقتی ما میرفتیم توی دفترش، شده تا دم در ساختمان که شش طبقه پایینتر بود میومد تا مطمئن بشه ما مثلاً سوار ماشین شدیم یا به جایی که میخوایم رسیدیم یا نه. کسی که انقدر آگاه بود که هر جلسه ای که باهاش داشتیم، پرینت تکتک کامنتهای بچه ها تو این سایت رو توی پستهای برنامه های زندگی ادامه داره بهمون نشون میداد و ما میدیدیم که ثانیه به ثانیه پستها رو رصد کرده و همه ی نظرات رو خونده. حتی اسم خیلی از بچه های محله رو میدونست و ازشون شناخت داشت و حتی به واسطه ی پستهای برنامه پستهای دیگه ی سایت رو هم خونده بود و خیلی از پستها رو که میگفت خونده من خودم برام جالب بود که از تیترشون عبور کردم و نخوندمشون. به هر حال این مدیر استثنایی مثل همه ی مدیران مشابه خودش، توی این ساختار معیوب ماندنی نبود و برکنار شد یا خودش رو برکنار کرد و به هر حال از رادیو فصلی رفت. مدیر جدید سعی خودش رو برای همکاری با ما کرد ولی خب از قدیم گفتن هر گردی گردو نمیشه. جالبه که ایشون در مورد مدیر قبلی چنان تند صحبت میکرد که انگار یه جنایتکار رفته و ایشون جاش اومده. ولی دقیقاً بعد از اومدن ایشون نسخه ی زندگی ادامه داره پیچیده شد و امید نشاط زندگی به ما به نوعی تحمیل شد و در ادامه هم با تعطیلی رادیو فصلی، ایشون تو رادیو صبا همچنان در همون پست موندگار هستن ولی ما اونجا نیستیم. سؤال من اینه. ایشون همون آدمه در همون پست، ما هم همون آدما هستیم با کارنامه ای که مشخصه. آیا تغییر اسم یه شبکه انقدر اتفاق بزرگی هست که ما هنوز بعد از یک سال نتونستیم از این آقای مدیر برنامه بگیریم؟ من در جریان ارائه ی طرح اشکان به ایشون هستم. منتها خب مسائلی هست که نوشتنش اینجا درست نیست. فقط انقدر بگم که ما یک سالی هست که قراره از بیست روز دیگه برناممون شروع بشه و این بیست روز هنوز تموم نشده.
به هر حال گفتنی در مورد این مسأله زیاده و این کامنت هم به اندازه ی کافی طولانی شد. فقط جمعبندی که میتونم بکنم اینه که واقعاً پیامدهای تغییر مدیریت سازمان صدا، برخلاف خوشبینی عوامل رادیو به هیچ وجه اونی نشد که فکر میکردن و حتی در مواردی اوضاع خرابتر هم شده و متأسفانه باید گفت که این خانه از پایبست ویران است.
پوزش که طولانی شد.
موفق باشید.

سلام به پریسیما خانم و فرشاد عزیز.
پریسیما خانم!: ممنون از حضورتون و خوشحالم که این نوشته مورد توجهتون بوده. اتفاقا با این بخش از حرفتون که دولت به معلولان و به خصوص نابینایان کم‍توجهی کرده موافقم و بارزترین وجهشو هم تأخیر در پیگیری سرانجام لایحه حمایت از حقوق معلولین میدونم که با بی‍تدبیری قانون رو به دو بخش تقسیم کردند و … باقی ماجرا که حتما در جریانش هستید.
اما متوجه نشدم که این کمتوجهی چگونه و چرا باید باعث بشه که معلولان از هم حمایت نکنند و مدام در پی موازی‍کاری باشند؟!
در مورد برنامه هم اتفاقا خود شما همیشه از حامیان ما بودی و اگرم ما رو در مقطعی نقد کردی نقدت منصفانه و پذیرفتنی بوده. به طور کلی ما همیشه از نقدهای منصفانه استقبال کردیم، اما همیشه اعتقاد داشتمو دارم که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من!.
ما برای پیشرفت خودمون و تلاش برای حل مشکلاتمون چقدر متحد و متعهد شدیم و تلاش کردیم؟! اینکه برنامه ما به دلیل رویکرد خاص رادیو فصلی چندان جواز ورود به حوزه چالش و نقد رو نداشت رو خودم هم میدونستم که ضعف اما آیا چرا بیش از حد توسط برخی از دوستان این برنامه تخریب شد؟!
اصلا به طور کلی چرا ما فکر میکنیم برای حل مشکلاتمون دائما انتقاد کنیم؟! آیا راه دیگری جز این برامون نیست؟!
این ضعف برنامه هامونو خودمم قبول دارم! اما اگر بچه ها تو ساخت موسیقی برای برنامه یا تو بخش اتاقی در حومه خاطرات و یا حتی تو بخش شهروند خبرنگار با ما همکاری میکردند تو بیان توانمندیها و البته مشکلات هیچ تأثیری نمیداشت؟! به جز خودت تبسم و نازنین و مجتبی و تا حدی هم ترانه و خانوم جوادیان تنها کسانی بودند که با ما همکاری کردند تو همین چندتا طرحمون. البته شهروز: اگر اسم کسی رو از قلم انداختم حتما بهم یادآوری کن.
فرشاد عزیز: مچکرم از کامنتت. خوشحالم که برنامت همچنان ادامه داره و امیدوارم که برنامت همچنان پایدار و البته تأثیرگذار باشه، من همیشه واسه همفکری و همکاری آماده ام با این حال نمیدونم تا کنون چرا سعادت آشنایی بیشتر با شما رو نداشتم؟! با این حال شمارمو واست تو پیام خصوصی میفرستم تا بیشتر از این با هم در ارتباط باشیم.
من فقط توفیق شنیدن یکی از برنامه هاتو داشتم! اگر برنامه هاتو اینجا بذاری مطمئن باش که هم میشنوم هم نظر میدم و هم حمایت میکنم در حد هر کاری که توان انجامشو داشته باشم.

سلام
با محتوای پست و دیدگاه شهروز کاملا موافقم.
من هم از وجود برنامه عطر لبخند که از شبکه جوان پخش میشه اطلاعی نداشتم، یکی دو قسمت رو از سایت ایرانصدا دانلود کردم، تا اونجا که متوجه شدم بیشتر به معرفی نابینایان موفق میپردازه. روند برنامه برام زیاد جالب نبود. البته این فقط نظر شخصی منه.
رادیو فیلم هم یادمه اولین باری که اسم این برنامه رو از رادیو نمایش شنیدم، و مشتاق شدم که بگوشم ببینم چه طور برنامه ای هست، زمانی بود که کلاس داشتم و رأس ساعت نه باید از خونه بیرون میرفتم، ولی در فرصتهای بعدی که این برنامه رو گوش دادم، بهش علاقه مند شدم، و امیدوار بودم که فیلمها و سریالهای جدید رو هم برامون توضیح دار کنند، که هنوز منم نمیدونم چه دلیل قانع کننده ای برای حذف این برنامه داشتند.

سلام به مجتبی خانوم کاظمیان و شهروز.
مجتبی: متأسفانه حذف رادیو فیلم اتفاق بدی بود اما حذف این برنامه به خاطر عناد با نابینایان نبود چون در جریان تغییر رویکردی که شهروز هم بهش اشاره کرد و در رادیو نمایش اتفاق افتاد برنامه های قویتری مثل پرانتز باز و دیالوگ و کارنامه هم حذف شد.
اما به نظرم شاید راه واسه بازگرداندن رادیو فیلم باشه! چون به هر حال رادیو فیلم هم قالب نمایشی داره، اما یادمون باشه که تهیه کننده و نویسنده و راویان این برنامه باید موظفیشونو پر کنند که پر میکنند، و اگر رادیو فیلم هم نباشه برنامه های دیگر که هست!
پس اگر رادیو فیلم برای مخاطب نابینا دارای اثر هست خودمون باید با مذاکره با مدیران رادیو نمایش اونا رو متقاعد به پخش مجدد این برنامه کنیم. این اتفاق نشدنی نیست! فقط باید تلاش کنیم که شخصا آماده همکاری با دوستان در این خصوص هستم.
سرکار خانم کاظمیان از لطف شما هم بسیار سپاسگزارم.
شهروز: اکثر حرفات درست اما متأسفانه کمبود بودجه صدا و سیما هم تو این وضع نسبتا خراب تاثیر داشته به طوری که میگفتند بودجه معاونت صدا نسبت به دوره مدیریت قبلی یک سوم شده.
مسأله بعد بحث تعطیلی شبکه هاست. اینطور تصور کنید که هر شبکه به اندازه نیازش نیرو داره و چون به لحاظ بودجه هم مشکلاتش کمتر از زمان فعلی استقبال بیشتری از ورود نیروهای خارج از سازمان نشون میده.
اما به یک باره مثلا شبکه صدای آشنا با سه تا کانال مجزا و چیزی در حدود هشتادتا نیرو که از کارمندان سازمان هستند تعطیل میشه! نیروهایی که جزء کارمندان رسمی سازمان هستند و چون حقوق و مزایاشونو از سازمان میگیرند سازمان باید از اونا استفاده کنه، بنابر این سازمان میاد این هشتادتا نیرو رو تو شبکه های مختلف تقسیم کنه و بدین ترتیب هر شبکه مازاد بر نیازش نیرو داره که سازمان داره بهشون حقو حقوق پرداخت میکنه اما به اندازشون کار نیست.
از طرف دیگه هر شبکه با کمبود شدید بودجه مواجه که دستشو تو به کار گرفتن نیروهای خارج از سازمان میبنده.
در خصوص جا به جایی مدیرا هم خودت گفتی که چه عواقبی میتونه داشته باشه مثلا مدیر شبکه ای به شبکه دیگه میره و تمام همکاران و به اصطلاح باند خودشو و حتی ایده ها و طرحهای اون شبکه رو با خودش به شبکه جدیدش میرسه. شاید تنها نقطه قوت این اتفاق این باشه که افراد شایسته ای در دو سه مورد وارد بدنه مدیریت شبکه های مختلف از جمله تهران ورزش و پیام شدند که جای امیدواری رو همچنان تا حدی باقی میگذاره.
با این حال نکته ای که دوست دارم روش تأکید داشته باشم این که: اگر میخوایم صدای جامعه خودمونو بازتاب بدیم تا بلکه شاید کسی شنوندش باشه باید از تمام این سختیها رد بشیم.
اینکه بشینیم دست روی دست بندازیم و منتظر باشیم که از آسمون برامون اتفاقی بیفته وضعو اوضاعمونو اگه بدتر نکنه یقینا بهتر هم نخواهد کرد.

سلام به نازنین خانم. در مورد شرایط برنامه عطر لبخند رادیو جوان اتفاقا من هم با شما موافقم و همیشه این نقدو به همه همکارانم و برنامه سازان رادیو داشتمو دارم که چرا هر وقت که قرار برای نابینایان برنامه سازی بشه همه سراغ قالب مستند گزارشی میرن با هدف معرفی معلولان و به خصوص نابینایان؟!
چرا هیچکس سراغ قالبهای متنوع ترکیبی که امکان طرح مسائل بیشتری به طور متنوع هست نمیره؟!
در مورد رادیو فیلم هم قبلا توضیح دادم و به نظرم خودمون باید یک کارگروه از بین خودمون تشکیل بدیم تا با مدیران رادیو نمایش برای پخش دوباره این برنامه مذاکره کنیم.
ممنون از حضورتون.

سلام. خب پس قرار شد برای رادیو فیلم یه کاری بکنیم. باشه. اولین قدم اینه که تو بتونی از مدیر رادیو نمایش وقت بگیری. باید بتونیم باهاشون وارد بحث بشیم.
من همه جوره هستم و این جلسات رو میام و حاضرم ده بار هم شده جلسه با این آقا بذارم و متقاعدش کنم که رادیو فیلم لازمه. پس خبرش از تو. مطمئن باش با تمام رفاقتی که بینمون هست اگر از زیرش در بری تو همین سایت جلوی همه یقه ی تو رو میگیرم و باید جوابگو باشی.
پس پیگیریش و خبرش با تو.

میفرماید که: “آسمان بار امانت نتوانست کشیدن، قرعه کار به نام من دیوانه زدند” فکر کنم با توجه به اون نامه ای که خودتم در جریانش هستی بتونیم کار مثبتی صورت بدیم. البته قبول کن که کار سختی داریم ولی با این حال میارزه که واسش تلاش کنیم. شماره تهیه کننده رادیو فیلم که یه بارم باهاش مصاحبه کردیمو واسم س م س کن تا باهاش صحبت کنم ببینم اساسا قضیه چی هست!.

سلام به سرکار خانم امیدی. ممنون از حضورتون.
یه نکته رو من جا داره که روشن و واضح بیان کنم: ببینید بحث ما این نیست که کی رفته و کی اومده! و و یا اینکه کی از کی بهتر یا خدای نکرده بدتر!
در واقع ما میخوایم با توجه نقص عمده ای که رسانه در فرهنگسازی جامعه نسبت به معلولان داره یه آسیبشناسی کنیم که رسانه چقدر تو این مسیر گامهای اصولی و صحیح برداشته و اگر ضعفی و نقصی هم هست که حتما هم هست علل بروزشون چی بوده و همچنین من و شما به عنوان یک عضو از از اعضای جامعه معلولان چقدر حاضریم و اساسا چقدر میتونیم کمک کنیم که رسانه های مختلف وقت بیشتری رو به معلولان اختصاص بدند.
با این حال همچنان از حضورتون تشکر میکنم.

دیدگاهتان را بنویسید