خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
زبان خارجی

rule 2 for english learning

.hi. how are you doing today? I’m doing fine. today I’m back to explain you the 2nd rule for english learning. rule 2: stop studying grammar! study of grammar rules will makeyou stressed and board. grammar rules will teach you to think about english, but you want to speak english without thinking. so stop studying grammar,stop studying grammar, stop studying grammar, stop studying grammar. stop. put away your grammar books and textbooks! have a great day and enjoy these posts.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سایت قبلی گوشکن هنوز بازدید داره!

درود. واسه خودم جالب بود وقتی امروز آمار سایت قبلی رو میدیدم. دیروز 63 بازدید و امروز 30 بازدید داشته. سئوی اون بلاگفا خیلی خوبه. منظورم همون seo هستش. یعنی یک سایت چه قدر برای فهرست شدن توسط موتور های جستجو مناسب سازی شده باشه. خدا کنه ی چیزی پیدا کنم که seo ی این محله رو بالا ببره. بعد از دو هفته که از تاسیس این محله میگذره, کلیه ورودی هامون از موتور های جستجو همهش 96 تا بوده که خیلی کمه و مایه آبرو ریزی. شما راهی سراغ ندارین؟ نکنه فعلا باید صبر کرد؟
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

فکرشو بکنید اگه دخترا میرفتند سربازی چی میشد؟!!!!

حالا فرض کن که بشه: ۱) قضیه فرار از سربازی به کل منتفی میشه و همه (پسرها) می خوان برن سربازی … حتی اونهایی هم که قبلا رفتن می خوان دوباره برن!! ۷) حمام و دست شویی های پادگان ها بالاخره روی بهداشت رو هم می بینن ۸) دیگه رژه ها در پادگان درست انجام میشه …. چون دخترها را میذارن صف اول ۹)خاموشی از ۹ شب به ۱۲.۵ – ۱ شب میرسه ۱۰) خدمت سربازی از ۲سال به ۶ ماه کاهش پیدا می کنه … اگه خواستی میتونی اصلا نری … چون تا ۱۵ سال بعدش سرباز نمی خوان از بس داوطلب هست ۱۱) بعد از ۶ ماه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

زندگی خصوصی مجتبی خادمی از پریروز تا حالا

درود فراوان.

از کی و از چی بنویسم واسه تون واسه دل خودم. از عماد می نویسم. ی بچه نمکی که یکی دو ماه میشه اومده محله ما. ی داداش داره به اسم رضا. خودش شیش سالشه و داداش رضاش نه سالشه. طبیعتا ی پدر و ی مادر هم دارند. از عرب های خوزستان و حوالی اهواز به این جا مهاجرت کردند. روز اولی که حدود یک ماه پیش شایدم کم تر دو سه هفته پیش دیدمشون خییلی شیطون به نظر میرسیدند. به شوخی و جدی سنگ پرت میکردند و خوب خطر داشت. من در این جور موارد به جای نصیحت که پرت نکنید میخوره تو سر یکی میشکنه از روش های دیگه ای استفاده می کنم