خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

گناه داری که تو

آخ, بیچاره, هر کس خصوصا بچه های قشر ما که به تو میرسیم, لهت میکنیم, گناه داری که تو! هر وقت ما مصمم میشویم و یک قدم به جلو برمیداریم, تو عقب عقب میروی, گناه داری که تو! هر وقت هم ما اعتماد به نفسمان را از دست میدهیم و راه را گم میکنیم تو با اعتماد به نفسی خاص, رو به جلو حرکت میکنی. میسابیمت و فرسوده میشوی و باز هیچ نمیگویی, گناه داری که تو! زیر شلاقهای ننه سرما و اکنون زیر این آفتاب داغ, مثل یک مار خوش خط و خال, از پای پله های پل تا پای پله های خانه, دراز کشیده ای, گناه داری
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

حرفهایی برای گفتن … گوش هایی برای نشنیدن….

سلام و فقط سلام حرفی برای گفتن هست اما آیا گوشی هم برای شنیدن یافت می شود؟ و من تنها می نویسم از حرف های نگفته ای که انبار کرده ام! ای کاش موشی انبار مرا نیز قابل جویدن می دانست و ای کاش مورچه ها بارش را بار می کردند و به لانه هایشان می بردند! اما آیا آن وقت انبار من خالی می شد؟ گمان که نمی برم آن وقت شاید به جای یک انبار یک هزار انبار می داشتم حرف های نگفته و گوشهای نشنیده چه جفت زیبایی هستند و خدا کند زیبا بمانند. نگید زده به سرش ها “ولی فکر کنم زده” بعدش هم اینجا
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

صورتتو سفت بچسب!

از وقتی دیگه نیستی, خیلی خوشحالم. یک خوشحالی سراپا دلشوره. چیزی که بیشتر از همه چی خوشحالم میکنه اینه که دیگه نیستی که با صدات گوش هام را خط خطی کنی. چند ماهی میشه که دارم با غلطگیرهای مختلفی با مارکهای مرغوب و غیر مرغوب روی گوشهام کار میکنم تا رد صدات پاک بشه. دیگه خش نمی اندازی روی افکارم. چه قدر بی تفاوتی نسبت به تو لذت بخشه و چه قدر نوشتن از این بی تفاوتی منو آرومم میکنه. چه قدر دوست دارم هی مث این کمبودی ها به همه بگم که همه دنیا بدونن من دیگه نسبت به تو بی تفاوت شدم. چه قدر نبودن توی جشن