خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

امیر سرمدی، تولدت مبارک.

سلاااام بر دوستان گوشکنی خودم و بخصوص امیر سرمدی خودمون. تولد، تولد، تولدت مبارک، مبارک، مبارک، تولدت مباااااااااااارک. دلت شادو لبت گل که صد سال زنده باشی، بیا شمعارو فوت کن که صد سال زنده باشی. به قول هم محله ای نازنین مون امیر سرمدی: امروز اولین روز از دومین ماه زمستونه. روز تولد دوست بسیار نازنین همه بر و بچ محله. روز تولد چه کسی؟ بله، روز تولد امیر سرمدی پروداکشن خخخ. امیر جون الهی که صد و بیست سال زنده باشی و سایهت بالای سر من و دوستدارانت باشه. چقدر خوب شد که تو متولد شدی، و چقدر خوب شد که ما دوست خوبی مثل تو داریم.
دسته‌ها
روانشناسی

دو بار بهم تبریک بگید. یالا. یالا یالا

ریمدادام ریداد داد دام دو بار بهم تبریک بگید. دام دام دیدی دام یکی برای عید و یکی برای تولدم بگو و بیا خداییش اگر تا حال یک کامنت هم توی این محله ندادی بهم تولدم را تبریک بگو. خوب این قدر بی حال نباش دیگه تولدم هست چرا این قدر بی زوقی؟ خداییش خودم هم نمی دونم چقدر هول بودم که هنوز اول عیدی نشده مثل برق پریدم بیرون. آخی مامانم به جای این که سر سفره هفت سین باشه گیر من بوده انگار من کلا از اول حالم خوب نبوده شر بودم می خواستم آزار برسانم خوب مگه چشمک مریضی. فکر کن آن وقت که هیچی پرستار
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

از درد دندان تا تولد کزایی

سلام خوبید؟ امروز روز عجیبی بود. روز دردناکی روز خنده داری عجب روزهایی می گذرد از عمر ما و خود بیخبریم. عجبا؟ روز پنجشنبه توی مود اسکایپم نوشتم که درد دوتا شد! کوری که بود درد دندان هم اضافه شد. آخه روکش دندانم کنده شد و درد دو چندانی بهم فشار می آورد جمعه هم که کسی نبود دکتری چیزی پس مجبور شدم شنبه یعنی همان امروز شاید الان که پست را می گذارم فردا برم پیش یک دکتری چیزی آره رفتن همانا و عکس گرفتن همانا. و کشیده شدن باقیه مانده ریشه دندان نا جنس همانا. اولین دندانی که توی عمرم عصب کشی کرده بودم همین دندان بود
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تولد مجتبی خادمی هفت بهمن مبارک!

تولدم مبارک. در مقام یک دانشجوی نابینای سرگردان، هیچ ندارم که بنویسم. جز 26 سال بدبختی که هنوز به امید یک آینده ی خوب، در حال پشت سر گذاشتنش هستم و با فرا رسیدن تولدم همه ی آن بدبختی ها دوباره چون آواری روی سرم خراب شدند. جز تمام اذیت هایی که شدم تا به جایی برسم و هنوز به هیچ جا نرسیده ام. جز یک سایت و یک عالمه از شما هم محلی های باحالی که دغدغه ی خیلی از لحظاتم شده اید. از چه میشود نوشت؟ از خانه ای که همیشه دوست داشتم حتی یک سی متریش را داشته باشم و به خیالی خام بدل شده؟ شب،
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

ریحانه جون تولدت مبارک!

ریحانه جونم، تولدت مبارک. ایشالا صد ساله بشی، ایشالا. ایشالا صد ساله بشی، ایشالا. گوشکنیا سلام. امروز تولد بچه داداشیمه! ریحانه تازه یک سالش شده. خعلی دوسش دارم. دارم میرم جشن تولدش و دو تا آهنگ توپ و شادم بردم که اسپیکرها را بترکونم فقط موندم واسه عروسک عمو، واسه لوس عمو، واسه عشق عمو چی بخرم آخه! شما چی؟ شما به عنوان هدیه، تولدشو بهش تبریک نمیگین؟ دوووووستون دارم هزار تا!
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تولد. تولد. تولدت مبارک.

نمی دانم چرا دوست دارم از خاطراتم بگویم. نمی دانم چرا از نوشتن شادی ها لذت می برم. نمی دانم چرا دوست دارم بگویم بچه ها نابینا ای کاش ماها هم با هم همین طوری بودیم به هر حال روز شنبه یک بار دیگر حمیده عزیز باهام تماس گرفت و بعد از این که در مورد کلاس تربیت کودک ازم شستا سوال پرسید مرا برای جشن تولد یکی از بچه های دانشگاه قبلیمان دعوت کرد گفت که جشن تولد آزین است. گفتم چیچی؟ آخه آنجایی که من بودم یعنی بنیاد شهید خیلی شلوغ بود و درست حسابی نمی شنیدم علت دوم هم این بود که من اون خانم را
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

18 تیر تولد من .

سلام و 1000 سلام به دوستای گوش کنیه خودم . درست در 24 سال پیش یعنی در 18 تیر 1368 در ظهر چنین روز قشنگ و آفتابی مامان من در بیمارستان نمازی در شیراز یه فرشته به نام ساجده به دنیا آورد که اول اصلا دوسش نداشت یعنی نه این که دوسش نداشتا چون فرزند دوم خانواده بود زیاد ذوقی واسش نداشت و بعد از زایمان به دلیل بی خوابی حسابی خوابش میومد و وقتی ساجده خوشکلرو میبرن پیشش که بهش شیر بده مامانش در هین شیر دادن به اون نینی خوابش میبره و نزدیک بوده که ساجی کوچولو خفه بشه و از روی تخت بیمارستان بیفته زمین ولی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

هفت بهمن خورشیدی تولد مجتبی خادمی مدیر محله نابینایان مبارکه مبارک!

آره خودشه. امروز هفت بهمن خورشیدی, تولد مجتبی خادمی. مجتبی جونم از همین جا تولدت رو بهت تبریک میگم. میدونی که هیشکی به اندازه من تو رو نمیشناسه. امیدوارم این زادروزت مصادف بشه با کلی اتفاق ها و اخبار خوب توی زندگیت و زندگی کسانی که واست مهمند و واسشون مهمی. این همه سختی ای که کشیدی ارزشش رو داشته. مطمئن باش. لیسانستم سال دیگه میگیری. تو که سال را صبر کردی ماه را هم دندون سر جیگر بذار. سختی هات تموم میشه. خوشی هات شروع میشه. مجتبی, هرچی تنش توی خونه دارید, هرچی بیپولی بهت فشار میاره, هرچی اکثر مردم بهت نارو میزنند, هرچی تفاوت شخصیتیت با مردم
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

It’s gooshkon’s Birthday! تولد گوشکن بود اصلا حواستون هست؟

امروز 15 مرداد بود و اکثر شما ها دارید این را در 16 یا شاید هم 17 مرداد 91 می خوانید. نمیدانم. این روز ها گوش کن آن قدر غریب مانده که همه حتی منی که صاحبش هستم نیز تولد گوش کن را در 15 مرداد سال 90 خورشیدی به یاد نمی آورم. گوشکن عزیز, تولدت مبارک! تو برایم دوست های خوبی پیدا کردی, نوشته های جالبی از نویسندگان این جا بر روی تو نوشته شد که همه اش به یادگار می ماند و چه قدر از تو یاد گرفتم. گوشکن, ما همیشه گوشکنی می مانیم و ساده مثل انشا های اول ابتداییمان می نویسیم که دوستت داریم. خیلی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

جمعه هفت بهمن 90 تولد مجتبیست! مبارکه!

هفت بهمنماهه. تولد من. تولد با ارزش ترین کسی که تو دنیا می شناسمش. من خودمو خیلی دوست دارم. اصلاً تعجب نکنید. این روزا توی کتاب ها و فیلم های تکنولوژی فکر خیلی تاکید می کنند که اعتماد به نفس داشته باشید و خودتونو دسته کم نگیرید ولی قضیه من فرق میکنه. من از کوچیکی خودمو خیلی دوست داشتم! از خود راضی نیستم. حتی گاهی وقتا از خودم ناراحت میشم ولی بازم خودمو دوست دارم. من کوچیک که بودم, هر وقت از چیزی ناراحت میشدم یا توی خونه دعوایی چیزی میشد, به خودم پناه می بردم. با خودم حرف می زدم و این مجتبی بود که منو دلداری میداد.