درود. آورده اند که در روزگاری نامعلوم، در یکی از روزهای تیرماه، تنی چند از اهالی محله ی مجتبا که شرح حالش را در حکایتی دیگر در گذشته نقل کرده ام در رادیوی محله مشغول به کار شدندی و برنامه ای برای اهالی این محله ساختندی به نام زندگی ادامه داره. در این تیرماه داغ و سوزان، این چند تن صبحدم وارد رادیوی محله شدندی و مشغول به ضبط برنامه شدندی و نمایش و پرونده و اتاقی در هومه ی خاطرات ضبط همی کردندی و آنها را برای ویرایش به روی سی دی همی زدند تا به سرای خود ببرند و با رایانه های خود این کار را کنند.