خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مسافر گم شده

از شهری دور آمده ام. مقصدم را گم کرده ام. کاش می شد پیدایش کنم! خسته ام اینجا غریبم. ولی دلم روشن است. اگر صبور باشم به مقصدم می رسم. نسیم خنکی می وزد و صورتم را نوازش می کند. قاصدک ها پرواز می کنند و تمام خبر های خوب دنیا رو همراه خودشون این طرف و اون طرف می برند. آواز گنجشک ها مثل نغمه ی عشق در گوشم می پیچد. مقصدم جاییست که در پس کوچه هایش آرامش موج می زند. شادی و خوشحالی تفریح ساکنانش است. می دانید کجاست?! کمکم کنید پیدایش کنم نوشته های من
دسته‌ها
شعر و دکلمه

خیلی سخته

خیلی سخته بخوام نگات کنم تو چشماتو ببندی. خیلی سخته تو خوشحال باشی و با من نخندی. خیلی سخته دستامو هیچوقت نگیری. خیلی سخته واسه اون یکی بمیری. خیلی سخته اشکامو هیچوقت نبینی. خیلی سخته پیشش ساعتها بشینی. خیلی سخته چشماتو رو من ببندی. خیلی سخته ببینم واسش می خندی. خیلی سخته هِدیَمو از من نگیری. خیلی سخته واسش هدیه بگیری. خیلی سخته بگی دوسم نداری. خیلی سخته واسش باز بی قراری. خیلی سخته که من تنها بشینم. خیلی سخته همش عکساتو ببینم. خیلی سخته خیلی سخته. #یلدا_نوشته های من