خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

اخباری زیر خاکی از انجمن موج نور: نابینایان اصفهان

درود میدونید چرا درود را توی ی خط جدا نوشتم؟ چون پارس آوا همیشه بازی در مییاره و درود رو وقتی بعدش علامتی باشه, به شکل مزخرفی افتضاح میخونه. بگذریم، من امروز اومدم تا از موج نور, اخباری زیر خاکی را تقدیم کنم. فکر کنم اگر موج نور, حفاظت اطلاعات داشت, اولین عضوی که از انجمن اعدام یا حد اقل زندانی میشد من بودم. خلاصه که بدونید انجمن موج نور اصفهان, کلید تولید چهار تا کتاب و کتابچه ی جدید اگر نه بیشتر رو زده و اینکه کودوم کتابشون کی و چطور بییاد بیرون هنوز مشخص نیست. اصلا نمیدونم کودوم یکی از این چهار تا واقعا تولید میشه و
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

من بدم بد ترینم

سلام امشب می خوام از بدی های خودم بگم از بد بودنم از بدترین بودنم لطفاً اگه با صحبت هام با رفتار هام حتی ضره ای خوبی در من پیدا کردید ببخشید … شرمنده گمراه تون کردم …تصور غلط خودتون رو پاک کنید … همیشه سعی کرده بودم بدونه هیچ منتی بدونه هیچ چشم داشتی مهربونی کنم … کمک کنم … دوست باشم … حتی اگه مهربانی نبینم … دوستی نبینم اما اشتباه کرده بودم اونم بزرگترین اشتباه زندگیم رو … بد بودن من هم از همینجا شروع میشه البته از اینجا بدی به خودم بود به نفسم به وجودم فهمیدم دوست داشتنی که بهش افتخار می کردم ازش
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تولد. تولد. تولدت مبارک.

نمی دانم چرا دوست دارم از خاطراتم بگویم. نمی دانم چرا از نوشتن شادی ها لذت می برم. نمی دانم چرا دوست دارم بگویم بچه ها نابینا ای کاش ماها هم با هم همین طوری بودیم به هر حال روز شنبه یک بار دیگر حمیده عزیز باهام تماس گرفت و بعد از این که در مورد کلاس تربیت کودک ازم شستا سوال پرسید مرا برای جشن تولد یکی از بچه های دانشگاه قبلیمان دعوت کرد گفت که جشن تولد آزین است. گفتم چیچی؟ آخه آنجایی که من بودم یعنی بنیاد شهید خیلی شلوغ بود و درست حسابی نمی شنیدم علت دوم هم این بود که من اون خانم را
دسته‌ها
زبان خارجی

درس 4 از سری دروس شنیداری تدریس زبان انگلیسی

سلام رفقا. چطورین؟ حالتون خوبه؟ خوب باز ما اومدیم. با درس 4 راستش قرار بود ادامه ندم، ولی به خاطر لطف همه شما عزیزان نسبت به من، و ضمناً به حرمت مدیریت محترم محله که تمایلشو برای ادامه یافتن دروس اظهار داشت، تصمیم گرفتم تا پیدا شدن استادی مجرب و بهتر از من که این مهم رو به عهده بگیره در خدمتتون باشم. راستی سؤالات یادتون نره، اگه تونستیم اینجا جواب میدیم، اگه نشد، آخر درسا یه چند دقیقه ای میریم سروقتش. دانلود درس چهار از همینجا بدرود.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

دیدار با افسانه ای ها به قیمت یک تاکسی موتوری نبریده!

آره عزیزم، شما خودت، بله بله، شما دوست گرامی به من بگو ببینم کرایه تاکسی موتوری چند؟ دقیقا چند؟ گفتند بنزین لیتری هفتصد، نگفتند هفتصد دلار، گفتند هفتصد تومان که خمس یک دلار هم نمیشه. حالا شما در نظر بگیر من شب شده، به شدت خوابم هم مییاد، وسط اتوبان از مینیبوس پیاده شدم، الان من سیمینم. البته سیمین خودتی من اون یکی سیمینم. یعنی مجتبی ولی مکانم خوب سیمین. حالا اگر بخواهی دربستی از سیمین بری دروازه شیراز، تاکسی پنج تومان میگیره. اگرم بخواهی خطی بری، اتوبوس سیصد و تاکسی هزار میگیره. توی همین هیری ویری های حساب و کتاب باشید و منو در نظر بگیرید که مث
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه صحبت یه نظر

سلام به همه بچه های خوش بخت , دختر و پسر جوون و نوجوون این محله. یه نظریه میدم خوشحال میشم  نقدش کنید. اول بگم من دیر به دیر توی محله میام چون دسترسی به اینترنت واسه من یه کمی مشکلات داره. واسه همین از کسایی که نظر میگذارند خیلی خیلی معذرت میخوام اگر که فورا جوابشون رو نمیتونم بدم ولی قسم می خورم که همه نظراتتون رو به دقت و سر فرصت می خونم و بهشون افتخار می کنم. حالا بریم سر اصل قضیه! راستی چطور یه آدمی که خودش تا حالا ازدواج نکرده و با توجه به سن و سالش تجربه ی واقعی و جامعی از این
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

لذت با طعم شمال

حرف هایی هست که نمیشود غیر از لب دریا زدشان. باید دریا باشد، صدای دریا باشد، یک عالمه سر سبزی و موج و جیغ و هیجان باشد و باید آرامش و خیلی چیز های دیگر

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

محض تنوع

سلام سلام هزار تا حال و احوال تون چطور هست؟ ان شا الله خوب و خوش و سلامت که هستید؟ به قول خاله بزرگم “دماغ تون که چاق هست”؟ الآن فقط محض تنوع دارم می نویسم … آخرش چی در بیاد خدا عالم هست … خداییش خودم هم تا الآن نمی دونم می خوام راجع به چی بنویسم! کاش مثلاً یه غول چراغ جادویی یا یه همچین چیزی بود وقتی کم میاوردیم یواشکی تقلب می داد ولی خب الآن که با عرض پوزش فراوان و تأسف بسیار نیست و نداریم! حیف .. اگه می شد … اگه می بود … چی می شد؟ فکر کنم از بس رمان تخیلی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

درد دلی دوستانه به همراه یک نظرخواهی.

سلام! گوشکنیهای عزیز، چطورید؟ سرحال که هستید؟ عزیزان، مایلم بدون معطلی بروم سر اصل مطلب، ابتدا از همه شما جهت تحمل آموزشهای الکن من بیسواد، بسیار متشکرم، بعد این که اقدام من به برگزاری این کلاسها از ابتدا صرف آشنایی شما با اهمیت فراوان یادگیری زبان سترگ انگلیسی بود، نه بیشتر. البته ببخشید، آشنا که بودید، منظور من فقط این بود که یادتان بیاورم در یادگیری این زبان بکوشید، اما مثل این که به مذاق برخی خوش نیامده است، به یاد ندارم، در سایت گوشکن یا هیچ جای دیگری کسی را کوبیده باشم یا قصد تخریب کاری یا کسی را داشته باشم، انتقاد کرده ام، به جا یا نا
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

متاسفم

سلام توی یه پست نظر گذاشتم اما دلم آروم نشد تصمیم گرفتم یک پست مجزا بذارم. در اول از اینکه طولانی، تند و غمگین مینویسم عذر میخوام. 13 14 سال هست که وارد جامعه نابینایان شدم، وقتی این بچه ها رو دیدم با خودم گفتم، چه عالی، چقدر خوبن، چقدر مهربون و یکرنگن،…. همه و همیشه توی گوشمون خوندن: به خودتون اعتماد کنید، خودتون رو ثابت کنید، بذارید بقیه ببینن که شما هم میتونید…. اینقدر توی این جمله ها غرق شدیم که یه اصل بزرگ رو از یاد بردیم، ما باید اول خودمون رو پرورش بدیم بعد بریم خودمون رو اثبات کنیم….. وقتی کمی گذشت دیدم اینجا پر است