خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

شب سیاه

مسئولیت انتشار این نوشته با جناب یاسر فرجی عزیز است.

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تقاضای مدیر سایت نابینایان توانا: حتما بخونید!

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و همچنین شادی شما دوستان گل. بازم از استقبال شما و بازدید ولو کوچولوی شما دوستان تشکر میکنم. از اینکه دیر دیر و گاه گاهی مطلب تقدیم شما میکنم٫ بازم و بازم معذرت میخوام. باید به من حق بدید که تنها مدیر همین سایت که چاکر شما و خواهان شادی شماست٫ این سایتو میگردونه و کسانی هم که در سایت ثبت نام کردند٫ فقط اسمشونو به یادگار گذاشتند. باید حق بدید که من نمیتونم یه نفری و به طور مرتب توی این سایت مطلب بذارم. چون هدف اصلی این سایت ارتباط خودم با شما دوستان در هر جایی که هستید هست و غیر
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

دنیای اون روزای من.

یادمه اون موقعها، همون وقتا که خیلی کوچیک بودم، عید نوروز که میشد، همون روز اول عید اول بعد از سال تحویل همه با هم دیده بوسی میکردیم و عید رو تبریک میگفتیم. سفره ی هفت سینمون رو خودمون درست میکردیم. سبزه ی گندم خودمون که درستش کرده بودیم، سمنوی خونگی، سکه های پول خورد که اون موقعها خیلی ارزش داشتن. بعد از همه ی اینها بچه ها می افتادیم به جون مامان بابامون که عیدی ما رو بدین. اون بیچاره ها هم از قبل پولهای نو و تا نخوردشون آماده بود. خلاصه همه با هم خوب بودیم. بعد همه با هم سوار پیکان زرد مدل پنجاه و ششمون