سلام به تمامی عزیزانی که «محله نابینایان» براشون نامی آشناست. شادیهاتون مدام، لبخندهاتون پردوام، و ایام به کامتون. امروز پانزدهم مرداد، روزی متفاوت در تقویم محله ما و شماست. 15 مرداد همیشه در محله نابینایان خاص بوده و خواهد بود. امروز سیزدهمین سالگرد تأسیس مجموعهایه که همه مارو یک جا جمع کرد تا خاطرات، تجربیات، و اهداف مشترک بسیاریرو با هم داشته باشیم. همون طور که همگی آگاهیم، تولد گوش کن یکی از مناسبتهاییه که همه ما در برنامه شاد و متنوعی به نام «هاتگوشکن» که متشکل از آیتمهای تولیدی بچههای همین محله هست و از رادیواینترنتی محله نابینایان پخش میشه دور هم جمع میشیم و با هم
Tag: تولد گوش کن
هممحلیها و رهگذران و خلاصه آشناهای محله از هر گروه و در هر جایی که هستید، سلام! امیدواریم که حال و هواتون هر روز بهتر از دیروز باشه! درسته که مخصوصا این روزها گاهی این چندان ساده نیست اما خاطرمون باشه که هیچ امر مشکلی محال نیست فقط مشکله. باز هم رسیدیم به نیمه مرداد و دیگه در لیست آشناهای محله کسی نیست که ندونه15مرداد در تقویم گوش کن چه روز خاصیه. اما واسه خاطر جمعی میگیم تا اگر کسی یادش رفته دوباره یادش بیاد. 15مرداد سالروز تولد گوش کنه. محلهای که فضاش، صفاش و هواش همه ما رو از هر جایی که بودیم و هستیم دور هم
سلامی به صمیمیت زمزمهی مهربان زلالترین جویبارها به تمامی اهالی و رهگذرهای محلهی نابینایان. از خدا میخوایم که هر لحظه از عمر عزیزتون بهتر از دقایق پیشین باشه و همیشه در تجربهی بهترینها پیشگام باشید! باز هم مرداد رسید. مرداد با خورشید تابانش، با گرمای نفسگیرش، و با شبهای روشنش.باز هم مرداد و آستانهی شروع یک سال گوشکنیِ دیگه! سالی که در نیمهی مرداد میریم تا با نام خدا همگی با هم شروعش کنیم، به یاری خدا همگام با هم پیشش ببریم، و به لطف حق دست در دست هم و شونه به شونهی هم با موفقیت به سالی دیگه و نیمهی مردادی دیگه پیوندش بزنیم. قطعا متوجه شدی
در آستانه ی یک شروع دیگه ایستادم. در هیاهوی شاد اطرافم غرق میشم. تکیه به چهارچوب طلاییِ طاقِ روشن جریان نور و صدا و شعف رو در اطرافم دنبال می کنم. توی سرم پر از صداست. صداهای هماهنگی که به گرمای دست های صاحب هاشون میرن بالا تا یک تولد دیگه رو هورا بکشن. چه قدر زود گذشتیم سوار بر موج زمان از8تا تولد! دفتر خاطراتم باز ابراز وجود می کنه. در راهرویی نور بارون که توی ذهنم رو روشن کرده عقب میرم. چه قدر این رقص نورها رو دوست دارم! میرم عقب و باز هم عقب تر. جشن تولد هشت سالگی گوش کنه. هات گوش کن 15! عجب
سلام به همه کسایی که از صفا و صمیمیت خشت و گِل فراهم کردن و با ملات آموزش و تجربه پیوند دادن، تا خونههای دلشون تو محله قشنگمون ساخته بشه. خوبین؟ خوشین؟ میدونم که منتظرین وقتی محله میخواد 9 سالگی رو تموم کنه و وارد 10 سالگی بشه براش جشن تولد بگیریم. میدونم که تو دلتون میگید: امسال قراره برنامه جشن تولد گوشکن چطوری بترکونه؟ چه کسایی قراره مهمونهای هاتگوشکن تولد محله باشن؟ آیا بازم مثل سالای پیش مسابقه و جایزه و این چیزا رو داریم یا شرایط اقتصادی مملکت رو گوشکن هم اثر کرده و کلا مدیرا بیخیال برگزاری جشن تولد گوشکن شدن؟ اولین چیزی که باید بهتون
سلام بر ساکنین و عابرین نازنین محله ی نابینایان. باز هم زمان یک برنامه ویژه محله فرا رسید و باز هم به دنبال تولید برنامه های جذاب و مفرح هستیم. شاید به حکم اینکه هر کسی کار خود را جذاب میپندارد، گمان کنید که ما میکوشیم تا با تمجید از عمل خود مبادرت به جذب هرچه بیشتر مخاطب نماییم. اما این بار به واقع خبری در راه و کاری در شرف انجام است که خالی از تعریف و تمجید نخواهد بود. چرا که این بار ما نیستیم که دست به ساختن برنامه میزنیم. توضیح بیشتر اینکه این بار حتی در داوری برنامه ها هم هیچ نقشی بر عهده

عطر نسیم. لطافت نوازشگر بارش رویایی نور بر شانه های خیال. موج آرام و سیال مهتاب، در هوای پرواز. شب. امشب! چه نزدیک است آسمان به سر انگشتان خیالم امشب! و ستاره ها، با بوسه های شفاف دست هایم را به پیشواز آمده اند. در مهتاب شناورم. در شبی ساخته از روشنای آشنای شاد. من و آسمان و شب، دست در دست هم، به میهمانی نور، لحظه ها را به شادباش نشسته ایم. امشب می بالد به خویش. امشب روشن از درخشش لحظه هاست. امشب، غرق در هوای آغازهاست. آغاز یک جهان خاطره. یک آسمان حضور. یک بهشت آواز. یک قصه بی تکرار. یک رؤیای بیدار! امشب شب آغاز
یک فصل سلام، به تمام رنگ های شاد خدا، که از دل برمیاد تا به دل های پاک و صمیمیتون بشینه. از اون سلام های مردادی که حسابی آتیشیه و مواظب باش نسوزی! بچه ها این دفعه مهلت نیست بپرسم چه خبر! آخه زیر بار یک صندوق خبر دارم له میشم. این روزها داخل محله برو بیاییه. مرداده و مرداد واسه محله و بچه های محله ماه ویژه ساله. تولد گوش کن و جشن و یک محله پر از شادباش و شادی. اما این دفعه جشن تولد گوش کن بدجوری متفاوته. به جان خودم این رو از دستش نمیدی. تفاوت هاش هم زیاده هم سودمند. خلاصه دیدنی و شنیدنی
هم محلی های گل. اول سلام. با سلام آغاز می دارم کلام. چند بیتی شعر خام و پر خطا، با تمام عشق، تقدیم شما. هم محلی. حرف من را گوش کن. در چنین روزی بنا شد گوش کن. این محل تأسیس شد سال نود. این محل پاینده باشد تا ابد. دشمنی و کینه در آن نیست باد. دوستی. مهر و صفا گردد زیاد. ما در اینجا چیزها آموختیم. تجربیات زیاد اندوختیم. دوستان خوب پیدا کرده ایم. هر چه دانستیم را آورده ایم. یک نفر فعالتر از کل ماست. نام این فعال ما هم مجتباست. چندتا فعالتر بعد از مدیر، مهرداد اشکان و شهروز و امیر. داستان و شعر و

سلااااام بچه ها محسن صالحی هستم در خدمت شما. بازم ما و بازم پانزده مرداد. بازم یه تولد و یه هات گوش کن که ایشالا میخوایم … ———– این بخش به دست مدیر ویرایش شد: ایشالا میخواین چیکار کنین؟ برو کنار خودم با بچا حرف می زنم: سلااااااام بچه ها جونم. من مجتبی هستم که با شما صحبت می کنم. چیکار کنم دیگه. این محسن وقت گیر آورده میخواد خودش تبریکاتو بگه. اصن مگه رسم نبود هر سال من پست تولد گوش کن کوچکولو که الان ماشالا سنگین شده واس خودشو بزنم؟ الان محسن تو این وسط چی کاره بیدی؟ هان؟ هان؟ هان؟ میکروفون اینجا یه دونه بیشتر نیست
سلااااام سلام سلااااااام سلام سلام به تماااام اهالی محله ی باحال نابینایان بذارید بگم کل ماجرا چی شد و چه حااااالی کردیم ما! خب. تقریبا از یکی دو ماه پیش برنامه ریزی های ما برای تدارک یه اردوی یه روزه شروع شد و نتیجه اش شد ده دوازده ساعت شادی، خوشی، آموزش، صمیمیت، لذت، و استقلال برای هم محلی های شرکت کننده! برای ایجاد پیش زمینه ی ذهنی و زیرساختی اردو، از طرفی پست های نظرسنجی برای اردو رو توی سایت تنظیم کردم و از طرف دیگه، به دنبال پیاده سازی درگاه پرداخت محله که علی کریمی بهمون معرفی کرده بود بودم تا برای ثبت نام اردو و مشارکت