خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه خلوتِ سابق که قول داده شلوغ کنه.

آره واقعاً عجیبه. آخر آبان باشه و هوا این شکلی بهاری؟! آدم نمیدونه خوشحال باشه یا ناراحت. از یه طرف به عنوان یه سرمایی این شکلی راحتترم چون مجبور نیستم عین اسکیمو‌ها لباس بپوشم؛ از طرف دیگه وقتی به عمق فاجعه فکر می‌کنم می‌بینم با این به‌هم‌ریختگی چرخه‌ی طبیعت همگی دور هم قراره به فنا بریم. البته تو که با وجود این مو‌های روی بدنت فکر نکنم خیلی با سرما مشکلی داشته باشی. من اصلاً وجود فیزیکی ندارم که بخواد سردم بشه ِ سلام گوش کن جان. تو کی اومدی؟ جسارتاً این سؤالو با تو نبودم. پس با خودت حرف میزدی؟ نه. با پنبه. آهان. اون گربه سفیده رو