دستهها
پشتِ این درها
یک جهان پروانه در پهنای عشق، امشب اینجا خانه ی نور و صداست. امشب از مهتاب رنگین می شود، امشب از شب های بی فردا جداست. ماه می آید به تبریکی سپید، بر لبان لبخند مهمان می شود. دیده ی خورشید می خندد به شب، تیرگی، تاریک، ویران می شود. همچو رؤیا غرقِ پروازند و شور، مرغکانِ خسته و خوش بال و پَر. یک زمین فریاد، تا عرشِ خدا، یک شبان گه شادمانی تا سحر. می فِشانَد دستِ نور افشانِ مهر، روی دامانِ شبان گه شعرِ شور. صد گلستان عطر و پژواک از امید، صد بهاران خنده و صبح و سُرور.