خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

شاعر کفش های چیده

یک آسمان امید و جهانی پر از طلوع, البته شاید مصرع دوم هم بشه: گل واژه های خنده, خدایی به رنگ نور. خب شایدم این مصرع بهش نخوره و در کل به نظرم از شاعر کفش های چیده انتظاری بیش از این داشتن رو نداشته باشید برای خودتون بهتره چراکه هر داشته ای داشته نیست و عاقلانه منطقی اینه که برید دنبال داشته ای که براتون آب و نون داشته باشه بیخیااال من و کفشام… البته فکر نکنید که ما همین طوری همین طوری شاعر کفش های چیده شدیم ها, از همون سر شب تا سحرخیزان خروس خوان داشتیم شعر می گفتیم, شعرمون رو هم کامل کرده بودیم و
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه خورده حرف های خودمونی و تشکرات بسیار

سلام و درود بر دوستان عزیز هم محله ای و اون محله ای و سایر اقصا محلات دیگه امیدوارم که حالتون خوب و ایامتون به کام باشه من ابتدا از تک تک دوستانی که لطف کردند, محبت کردند و زحمت کشیدند در تکمیل پرسشنامه مربوط به پایان نامه ام همکاری داشتند صمیمانه و عمیقا تشکر می کنم و امیدوارم که در شادیهاتون بتونم براتون جبران کنم ازتون شیرینی نارنجکی بگیرم اونم پر خامه… خدا رو سپاس گزارم که هرچند من رو جو گرفته بود ولی با موفقیت از این جو هم به در اومدم و پایان نامه رو تحویل دادم تازه نمرم هم 20 شد و استاد هم بهم
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

خوبید همگی؟، چه خبرا؟.

سلام به هرچی بینا و نابینا و معلول و سالم است. خخخخ. کَیفَ حالَکُم؟. از سر حالید گرفته تا به دماغ و چاق و براق هستید که انشا اللاه؟. از امروز تا سال دیگه همین موقع، یعنی 8 آذر 1396 تا هشت آذر 97 در ساعت 3-21 ب-ظ. هر کی می خواد ازدواج کنه یا جشن تولد داره یا جشن تکلیف یا فارغ التحصیلی خلاصه هرچی خوبی دارید مبارکا باد. خخخ/ منم مدت هاست که برا خودم یک جشن بزرگ بزرگ بزرگ گرفته ام خخخ/ اون قدر بزرگه که حجمش برام سنگینه. حتی گفتنش برام هم کلی سخته. خب بگم این جشن بزرگ برا چیه؟. از کجا توضیح بدم؟.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سلام: اولین پست پاییزی من!

سلام بر دوستان عزیز . خوبین خانم ها آقایون؟. چه میکنید با سرمای این روز ها؟. اگر بگم ماها اینجا کولر روشن می کنیم باورتون میشه آیا! البته خب باور بکنید نکنید هیچ تغییری در اصل ماجرا نمیکنه! اینجا همچنان گرمه خخخ چه خبر از روز های شما؟ نکنه مثه من دچار روزمرگی شده باشین! همش وبگردی، اینترنت و از این قبیل مزخرفات! حقیقتش ازش خسته شدم اما خب یه جورایی بش وابستگی پیدا کردم! به کسی نگین معتاد شدم خخخ فکر کنم باید به ترک اعتیاد بیشتر فکر کنم! انصافا کاربرد های خوبی هم داره این فضا دانلود آموزشا و کتابای خوب. اطلاع از اخبار، و استفاده از
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه سری پراکنده

سلام به همه ی اهالی این محله خوب و خوشید! خوب خدا رو شکر دو هفته پیش جمعه نشسته بودم نه تخمه نمیخوردم! داشتم پست این روزای من رو ویرایش میکردم که تلفن خونه زنگ خورد! مادرم جواب داد و من بی خیال داشتم کار خودمو انجام میدادم خط آهر تموم شد و اونو ارسالش کردم که مامانم بهم خبر داد برای دختر عَموم که دو سال از من کوچیک ترِ و با هم چند باری شیر خوردیم و میشه خواهر برادر به حساب آورد جز این هم بازیم رفیقم و کلا از جیک و پیک هم با خبریم! بی خیال گفتم ای بابا این که دیگه تازه گی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه کم حرف های خودمونی از مستند پله برقی و brt و گروه آشپزی و غیره …..

عرض سلام دارم خدمت همه هم محلی ها و دوستان عزیز و گرامی خوبید یا چطورید آیا؟ خب غرض از مزاحمت که نه! غرض از مراحمت چراکه من مراحم محضم خخخ یه خورده حرف های خودمونی هست که به ترتیب خطور به ذهن مبارک و جاری شدن روی صفحه مانیتور خدمت تون عرض می نمایم, باشد که رستگار شویم….. *مستند پله برقی رو که یادتون هست آیا؟ می دونید واااااای یه افتضاح خیییلی خیییلی بزرگ توی میکس و تنظیمش انجام دادم که نیره خانمی جونم کلی دعوای اساسیم کرده و کلا اون قدر از دستم عصبانی شده که جرأت نمی کنم در ده بیست کیلومتریش هم ظاهر و هویدا
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

اندر احوالات محله نابینایان

درود بر همه دوستان. امیدوارم تا این جا سال نود و شش رو به خوبی شروع کرده باشید و تا پایان سال هم اتفاقات خوش و شیرینی در انتظارتون باشه. بعد از یک مدت نه چندان طولانی تونستم بیام محله البته می اومدم ولی چون با اینترنت گوشیم بودم و gprs بود فقط می تونستم در پست های کند و کاو اون هم با صرف سی چهل دقیقه –چون باید بعضی پست ها رو باز می کردم و می خوندم- نظر بدم و از دیروز که برگشتم دانشگاه اولین کامنتم رو از لپتاپم در پست عمو چشمه گذاشتم. تعداد زیادی از پست هایی رو که نبودم خوندم ولی متأسفانه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه کم حرف دارم باهاتون

عرض سلام و ادب دارم خدمت همه هم محله ای های گوشکنی و غیر گوشکنی گرامی و بزرگوار می دونید توی همچین شبی امام حسین علیه السلام و یارانشون نشسته بودند به راز و نیاز با خدای خودشون ولی من!!!! سعی می کنم ماجرا رو زیاد آب و تاب ندم و آسمون ریسمون نبافم چون واقعیت الآنی حدود ساعت یک و خورده ای شب هست و در حالت عادی من الآن باید خواب شصت تا پادشاه رو دیده باشم رفته باشم سراغ شصت و یکمی ولی بعد از یه گفتمان بسیاار جذاب و دلچسب با یکی از دوستان یهویی یه گریزی زده شد به محله و پست اخیر من