سلام به همه. کوچیکا, بزرگا, دانش آموزا, دانشجو ها, خانُما, آقایون و خلاصه سلام به همه ی شما هم محلی های عزیز. حال و احوالتون خوبه؟ امیدوارم که همیشه خوش و خرم باشید و به قول مجتبی از زندگی لذت ببرید امروز اومدم خدمتتون تا با اجازه ی شهروز یه قصه ی کوچولو موچولو براتون بذارم. اسم این قصه هست, کلاغ دوست داشتنی خب دیگه زیاد مزاحمتون نمیشم و شما رو به دانلود و گوشیدن این قصه ی آموزنده دعوت می کنم قصه ی کلاغ دوست داشتنی رو می تونید با حجم 4.38 mb از لینک زیر دانلود کنید کلاغ دوست داشتنی شاد باشید تا همیشه
Day: مهر ۹, ۱۳۹۴
سلام به عزیزان گوش کنی پس از مصاحبه با حسن احمدی جانباز همنوع، و مصاحبه با دکتر صابری عضو نابینای شورای شهر تهران، هم اکنون توجه شما را به مصاحبه با علی اکبر جمالی مدیر عامل انجمن نابینایان ایران جلب می کنم. در این مصاحبه به نکات مختلفی از جمله: برگزاری اردوهای سیاحتی و زیارتی، شبکه ملی تشکل ها و فعالیت های انجمن نابینایان ایران پرداخته شده است. از شما دوستان عزیز درخواست می کنم فایل صوتی مصاحبه را گوش داده و نظرات خود را در خصوص محتویات آن و دیگر مسائل مربوط به تشکل ها، بیان نمایید. دانلود با حجم چهل و هشت مگابایت
به نام خدا. سلام به هممحلیهای خوبم. حد فاصل دو عید بزرگ قربان و غدیر خم هر سال فرصت مناسبی برای شادمانی مردم ایران بود، اما شادی امسال این ایام به کام مردم ایران تلخ شد. بعد از فاجعه هولناک منا که منجر به فوت و جرح و مفقودی تعداد زیادی از هموطنانمون شد، صبح امروز خبری بر روی خروجی سایتها و خبرگزاریها قرار گرفت که شوک عجیبی به همه وارد کرد. ”هادی نوروزی کاپیتان سی ساله ی تیم فوتبال پرسپولیس صبح امروز بر اثر ایست قلبی جان به جان آفرین تسلیم کرد. همسر هادی نوروزی در گفت و گو با خبرنگاران گفت: “حوالی ساعت 5 صبح متوجه شدم
دسته‌ها
فقط تقدیم به خودش.
تقدیم به کسی که شاید توانسته باشم ذره ای از حسش را نوشته باشم. تقدیم به کسی که فقط خودش میداند که کیست. آری فقط تقدیم به خودش. تقدیم به خودش که شاید بخواهد ناشناس باقی بماند و هرگز کامنتی ما را میهمان نکند. تقدیم به کسی که شاید برای اینکه دردش تازه نشود, از خواندن این پست منصرف شود, و یا برای کهنه بودنش هرگز آن را لایک نکند. امروز دلم بدجور برای خودم تنگ شده است. گای. فقط حرز چند گاهی دلم برای همین امروزی که نمیدانم کی فرا رسیده تنگ میشود. امان از این دلتنگی که گویی خوره در وجودمان رخنه کرده است. امروزی که از
دسته‌ها
املای ضعیف و غیره
حالا که خوب فکرشو می کنم می بینم واقعا چقدر ضعیف بودن املا گاهی جا ها اهمیت داشته و من بی تفاوت بودم. کاری که عصر ها انجام میدم اینه که روزانه به بیش از صد تماس جواب میدم و توی هر تماس باید مشخصات فرد تماس گیرنده رو برای تشکیل پرونده به سرعت با کامپیوتر ثبت کنم. کافیه توی یکی از پرونده هایی که دارم واسه ی نفر تشکیل میدم ی غلط املایی باشه، کلا آبروی من و شرکتی که توشم باهم میره به نا کجا آباد. آخه مشخصات هر پرونده ای که من برای تشکیل هر پرونده به سرعت تایپ می کنم، بعد از اینکه دکمه ی
