طبق کلیه آمارهای جهانی، تعداد افراد دچار اختلالات پایدار بینایی که به درصدهای مختلف دارای حس بینایی هستند، بسیار بیشتر از افراد نابینا است و در واقع 80 درصد افراد آسیبمند بینایی را کمبینایان تشکیل میدهند. این افراد متناسب با میزان بینایی خود از مشکلات کمتری نسبت به نابینایان برخوردارند. اما وضعیت واقعی این افراد به خوبی این ادعا نیست، زیرا مشکلات افراد کمبینا به راحتی توسط آحاد جامعه قابل تشخیص نیست و به عبارتی دیگر، طیف وسیع و متنوع آسیبهای بینایی این افراد موجب میشود جامعه در درک انواع مشکلات آنان دچار مشکل باشد. آنچه بر این مشکلات می افزاید، سرگردانی افراد کمبینا در تبیین مشکلات خود و
Day: بهمن ۳, ۱۳۹۴
در هفته گذشته خبری در خبرگزاریها منتشر شد مبنی بر پیوستن بانک شهر به شبکه بانکهای دسترس پذیر برای نابینایان و کمبینایان در ایران. این اتفاق هم درست مثل آنچه که در پستبانک رخ داد، به همت انجمن نابینایان ایران و با همکاری شرکت دانشبنیان پکتوس رقم خورده است. بر اساس این طرح که در حال حاضر در شعبه ونکِ بانک شهر اجرا شده و قرار است در دو شعبه دیگر هم عملیاتی شود، اولاً بانک شهر موظف شده محیط شعبه را بر اساس استانداردهای عبور و مرور افراد نابینا مناسبسازی کند و در ثانی، در یکی از باجه ها، دستگاه نمایشگر بریلی را تعبیه کند که مراجعان نابینا
از همان دوران دانشآموزی سعی میکرد به گونه ای باشد که دیگران نیستند. تافته جدابافته نبود، اما تکرار را هم دوست نداشت. برای خودش مانیفستی داشت و سعی میکرد آن مانیفست را تعقیب کند تا بتواند به آنچه که میخواهد برسد. بالاخره تلاشهایش نتیجه داد و هرچند به قول خودش تمام آنچه که در سر داشت فعلاً محقق نشد، اما به بخش زیادی از خواسته هایش دست یافت. محمدرضا آبادی که بین دوستانش «ایرج» خطاب میشود، از جمله نابینایانیست که در زندگی تلاش کرده تا کار منحصر به فردی انجام دهد؛ کاری که قبل از او نابینای دیگری به سراغ آن کار نرفته بود. او امروز مدیر شرکت تولید
توجه: کامنتهای این پست، یکشنبه شب، رأس ساعت دوازده بسته خواهد شد. درود بر شما دوستان عزیز. امیدوارم حسابی خوب خوب باشید. میدونم که الآن خیلیها براشون سؤال شده که اصلاً این پست برای چی منتشر شده؟ بسیار خب! الآن توضیح میدم. توی مهرماه بود که سری اول شب نشینیها شروع شد و استقبال نسبتاً خوبی هم ازش شد. تا این که به دهه ی محرم رسیدیم و تقریباً دو هفته شب نشینیها تعطیل شد. بعد از ایام اولیه ی محرم، سری دوم شروع شد. هرچی به جلو میرفتیم با مسائل مختلفی مواجه میشدیم. مهمترین مسأله هم کم و کمتر شدن تعداد شرکت کنندگان در شب نشینیها بود. تعداد
سلام بر دوستان خوبم در محله ی نابینایان. امروز با یک رمان کاملا متفاوت خدمت شما عزیزان هستم که مطمینا اسم این رمان و نویسنده ی این اثر رو قبلا شنیدید. بله، رمان امروز به نام در آغوش نور و با نویسندگی نویسنده ی امریکایی خانم بتی جین ایدی هست که امیدوارم از خوندن این رمان لذت ببرید و حتما در مورد موضوع مطرح شده در خلال رمان در کامنتها نظر شخصی خودتون رو هم بیان کنید، به این دلیل که یه مساله کاملا خاص در این داستان مطرح شده که بسیار قابل توجهه. در ابتدا مختصری در مورد نویسنده ی این اثر: بتی جی ایدی(بتی جین
همین چند روز پیش سالروز تولد فرهاد بود؛ یک آهنگ معروف دارد برای جمعه سیاه. با آن صدای بینظیرش فریاد میزند: جمعهها خون جای بارون می چکه. صبح جمعه ۲ بهمن ۹۴، چراغهای شهر که کم کم روشن شد، انگار معلوم بود اتفاقی افتاده. اتفاق، اتفاق کوچکی نبود هرچند تیتر خبرهایش کوتاه بود: همایون بهزادی دار فانی را وداع گفت … آه از این دار فانی که همیشه یادمان میرود جدی جدی فانیست و قرار نیست کسی بماند و همیشه یادمان میرود قبل از اینکه یک نفر “دار فانی را وداع بگوید” سراغش برویم و نگاهی به نگاهش بیندازیم. همایون بهزادی خیلی بزرگ بود. فارغ التحصیل ادبیات بود و