خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
شعر و دکلمه

چند شعر از من

با سلام خدمت دوستان. بنا دارم هر ماه حداقل یک شعر که از سروده‌های این‌جانب می‌باشد را تقدیم حضورتان کنم تا شاید انبساط خاطری شود و نیز اساتید اشکالات این نو شاعر را بفرمایند. این ماه با سه غزل و یک دوبیتی در خدمتم. 1: اولِ اشعار بنامِ خدا. رازق و رزاق و به عشق آشنا. عاقل و عاشق فقط او والسلام. مهر و محبت به خلایق نما. خالقِ خورشید و زمین اوست جان. قادر و عالِم که بُوَد جز خدا? ما گره انداز به کاریم و بس. او بگشاید گره از کارِ ما. حاکِمِ مطلق که الهی تویی. بر غضبت ما نکنی مبتلا. اِی تو که رحمان و
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 28: نکاتی کمک کننده برای کارشناسان حرفه ای که با نابینایان و یا افراد با آسیب بینایی کار می کنند.

سلام به اهل سفر به جهان آزاد. امیدواریم که جهان وجودتون همیشه پر از هوای خدا باشه! با سفری دیگه از سری سفرهامون به جهان آزاد با شما هستیم و این بار شاید کمی متفاوت. البته شاید! اونهایی که با کودکان کم بینا و نابینا سر و کار دارن؟ منظورم والدین نیست. منظورم افرادیه که با آموزش این افراد درگیرن و مسوولیتشون حسابی بزرگه. تا حالا شده بشینیم دقیق فکر کنیم، لیست کنیم و متمرکز بشیم که وظیفه‌ی یک معلم و یک کارشناس نابینایان چیه؟ همگی میدونیم که این قلمرو بسیار فراتر از آموزش کتابهای درسی به بچه هاست ولی این قلمرو تا کجا میتونه پهناور باشه! من شخصا
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

مروری بر پست‌های محله‌ی نابینایان در شهریور 1400!

هممحلی‌ها! مسافرهای اتفاقی! و هر کسی که از هر جا و به هر طریقی همراه ما هستی! سلام. امید که از اعماق وجود نازنینت شاد شاد شاد باشی! غرض از حضور: از این ماه به یاری خدا قراره اول هر ماه فهرستی از پستهای منتشر شده در ماهی که پشت سر گذاشتیم رو یکجا جمع کنیم و بزنیم سردر محله که اگر کسی دنبال پست خاصی می‌گشت لازم نباشه خیابون به خیابون بگرده و خدای نکرده سرگیجه بگیره! صاف میانبر رو داخل لیست پست‌های هر ماه پیدا کنه و برو که رفتی! این وسط خوش به حال هر کسی که در طول یک ماه فعالتر بوده چون اسمش داخل
دسته‌ها
شعر و دکلمه

مرا بشنو، ماندگار ترین محبتِ بی پایان!

ذهنم اکنون خرمشهری ویران است که زیر بمب باران واژه ها ، جان می کَنَد، می میرد، خاکستر می شود و واژه ها هنوز می بارند! می ترسم. فریاد هایم را دودِ بی امان می بلعد. خدایا مرا می شنوی؟ اینجا! زیرِ آوارِ مشتی رویا، در هجومِ  بارشِ بی رحمانه ی واژه ها، پشتِ پرده ی اشک های بی امان! مرا می شنوی؟ من سقوطی ناگزیرم! سردردی درست پس از یک کابوسِ  بی رحمِ طولانی! تاوانِ شکستن باوری آشنا، شیشه ای،  به عمق اقیانوس! یک بی خوابیِ ممتدِ بی دلیل،  در اوجِ خستگی و ویرانی! می شنوی ام؟ من تمامِ لحظه هایم درد می کند. خدایا! مرا آخر زخمِ