سلامی گرم و روشن به عزیزان همراه و همراهان عزیز محله نابینایان! امید که وجود نازنینتون مالامال از گرمای عشق و نور امید باشه! با یکی دیگه از سفرهای محله به جهان آزاد که آخرین بخش از سیر طولانی این ماهمون هم هست همراه شماییم و امیدواریم از همراهی ما خسته نشده باشید! در بخشهای پیشین گذری داشتیم به چگونگی آموزش جهتیابی و حرکت به افرادی که علاوه بر نابینایی دارای معلولیتهای متعددی هستن که راه استقلال و ارتباطات و تعاملات اجتماعیشونرو در مراحل و موقعیتهای گوناگون با چالشهای مختلفی رودررو میکنه و سعی کردیم با استفاده از تجربیات صاحبنظران در این راه توشهای برای خودمون برداریم.
Day: آبان ۲۵, ۱۴۰۲
چه سکوتیست به لب! چه خموش است جهان! چه سیاه است این شب! چه شراریست به جان! آه از آتشِ دل! وای بر گاهِ وداع! آه نفرین به زمین! وای نفرین به زمان! این روزها، تنها اشک است که صفا میدهد، هوای گرفتهی پاییز دلهایمان را. ای اشک! بیا که شاید تو نجاتبخش این سوزِ بیپایان باشی! خاطره پاییز امسال در محله ما، در دلهای ما، بدجوری ماندگار خواهد بود. چرا که دفترش پر از برگهای سیاهه. یکی دیگه از دوستان ما امروز سیاهپوش شد. شهابالدین فروزش امروز صبحرو بدون حضور مادرش روی خاک خدا شروع کرد! چند ساعت پیش هممحلیمون شهاب فرشته زمینیشرو از دست داد. کسی میگفت