خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مهم نیست چند سالته، فقط باید تو همه چی مستقل باشی!

سلام دوستان خوبید؟ خب، اول همین پست بگم که، قصدم نه تعریف از خوده، نه هر چیز منفیی که بهش فکر میکنید! فقط میخوام یه سری تجربه یا نمیدونم، هر چی که اسمش رو میزارید رو بگم! بگم، نه، منم هنوز، نیم مستقلم نیستم، چه برسه به مستقل! ببینید دوستان، اول اونایی که همش تو خونه هستین، نمیرین بیرون، همین الآن، پاشین، برین بیرون! برین خوش بگذرونین، برین حال کنین، برین کافیشاپ، برین، نمیدونم، هر جایی که خودتون حال میکنین! مثلا میرین کافیشاپ، اگه به قهوه و این چیزا علاقه مندین، در موردش اطلاعات کسب کنین! بدونین اگه مثلا دارین پول یه کاپوچینو رو میدین، در عوضش چی میخورین!
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

اختراع جدیدی که نابینایان را بینا می‌کند

عینک eSight 3 اختراع جدیدی در دنیای فناوری است که به افراد نابینا کمک می‌کند قادر به تماشای محیط اطراف خود باشند. این هدست با استفاده از دوربین های پرسرعت و فوق دقیق خود قادر به ضبط تصاویر محیط اطراف بوده و سپس با استفاده از الگوریتم هایی خروجی ویدئویی پرقدرتی ایجاد می کند که برای افراد نابینا تا حدی قابل درک است. نمایش ویدئوهای یاد شده از طریق نمایشگرهای او ال ای دی eSight 3 در برابر چشمان فردنابینا صورت می گیرد و وی می تواند درکی از آنچه که در محیط اطرافش در جریان دارد، پیدا کند. این هدست های هوشمند از قابلیت اتصال به شبکه‌های وای
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

داستانی از دیشب : رهایی . قسمت دوم و آخر . هاهاها فکر کردی سریال نود قسمتی می خوای بخونی . همش دو قسمت بود

داستانی از دیشب : رهایی قسمت دوم و آخر سلام دوستان عزیزم. از انبوه انبوه و باز هم تاکید میکنم انبوه استقبال شما دوستان از این سریال تشکر میکنم. از الطاف بی حد و حصر شما کمال تشکر را دارم. الان هم در اوج غرور و تکبر و خودبینی نیستم و اگه فکر بکنی هستم خودتی. خخخ و ادامه ماجرا : آری. پارسا یک راننده رالی بین المللی , مغرور و از خود راضی و دردسرساز برای دیگران بود. روزی که از آزادراهی می گذشت متوجه می شود در ماشینش بمبی جاسازی شده و اگر سرعتش به کمتر از 150 کیلومتر می رسید منفجر میشد. همچنین اگر با همراهش
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مزایای پدر و مادر های نابینا

سلام بچه ها. چه خبرا؟ داشتم یه کلی وبلاگ و چیز میز مطالعه می کردم. الکی مثلا من خیلی مطالعه ی روزانه ی بالایی دارم و الکی مثلا من با سوادم. که به این نوشته بر خوردم و خعلی دوسش داشتم. این شد که گفتم هرچی ازش یادم موند رو خودمونی و نه حتی به صورت یه ترجمه ی کامل ولی براتون بنویسم: گاهی وقتا آدم به جایی میرسه که خیلی راحت از نقاط و نکات منفی ای که توی زندگیشه اعصابش میریزه به هم. خیلی راحت هرچی بدبختی از نابینایی سرمون اومده رو برجسته می کنیم و های های میشینیم بالای سر بدبختی هامون زار می زنیم. مثلا
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یک خداحافظی تلخ!

سلام بچه ها! خوب، بلاخره آخرین ماه سال هم رسید. کمتر از 30 روز دیگه سال 95 هم با تمام خوبیا و بدیاش تموم میشه و میره توی دفتر خاطره هامون. من همیشه اسفند رو دوست داشتم، به خاطر حرکت و هیجان و جنب و جوشش که هرچقدر به آخراش نزدیک میشیم بیشتر میشه و با پایان سال و اعلام آغاز سال جدید همه انگار به یه خواب سنگین بهاری میرن! به هر حال، توی ماه اسفند اگر خودتم هیچ کاری نداشته باشی، دیدن این جنب و جوش روحیه تو رو هم بهتر میکنه. اگر توی خیابون قدم بزنیم، دیدن تحرک مردم، مغازه های شلوغ و خرید شب عید،