ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- محله نابینایان برگزار میکند: دوره آموزش کامل دستور زبان انگلیسی. ثبت نام تا 20 بهمن
- سریال «پوست شیر،» به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت پنجم از فصل 2 اضافه شد!
- نشریه جهان آزاد، شماره 61. آموزش از راه دور: شیوهای که واقعاً میتواند برای دانشآموزان نابینا مؤثر باشد
- سریال «سقوط»، به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت سوم اضافه شد!
- انتشار کتاب خودآموز مبانی جاوا اسکریپت (JavaScript) برای نابینایان جلد دوم
بایگانی برچسب: s
ماهِ من، مهتاب. شماره 6.
پیشی. زمانی من یه گربه داشتم. یه گربهی رنگی. چندتا رنگ رو با هم داشت و ترکیبش قشنگ بود. بهش میگفتم پیشی. نمیخواستم اسم روش بذارم. پیشی اتفاقی و به مرور اسمش شده بود. از بس که روی هوا اینطوری … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, داستان و حکایت, صحبت های خودمونی
برچسبشده از گاه نوشت های پریسا, باز هم پریسا و خاطراتش در گوش کن, پیشی, حسرت, خاطره, خشم, خودمونیهای من در محله, در کوچه باغ خاطرات, شماره 6, صحبت خودمونی در محله نابینایان, قصه پیشی, کمی از دل, کمی از دیروز, کمی حرف قلم, کمی خاطره, کمی قصه, کمی ناگفته, گربه, گفتنیهای ناگفته در محله نابینایان, گوش کن, گوش کن محله ای برای همه, گوش کن محله نابینایان, ماه من, محله, محله نابینایان, محله نابینایان محله من محله ما, من و گوش کن, من و مهتاب, مهتاب, همقدم با پیشی, یک تجربه سخت, یک خاطره و چندینتا درس, یک داستان کوتاه
2 دیدگاه
ماجرای گنجشکک شیطون بلا و گربه تنبل باشی به اضافه قصه ما و بچه گنجشک کوچولو
توی یه ظهر تابستونی گنجشکک اشی مشی خسته و بی حوصله از دست گرما شده بود هرچی بالهاشو بهم میزد یا خودشو فوت فوت می کرد فایده نداشت, بازم گرمش بود, کلافه بود با خودش گفت نه این طور نمیشه … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, داستان و حکایت, شعر, صحبت های خودمونی, کودکان و نونهالان
برچسبشده تنبل باشی, حوض آبی, زیر درخت سیب, ظهر تابستون, قصه, گربه, گنجشکک اشی مشی, یک خاطره و یک قصه
10 دیدگاه
عمومی، حیوانات به هم چه می گویند؟
ماهنامه دانشمند نوشت: ما از قوقولی قوقو کردن خروس ها موقع سحر، قارقار کردن کلاغ ها هنگام عصر، جیرجیر کردن جیرجیرک ها در شب و واق واق کردن سگ ها در نیمه شب عصبانی می شویم و هزار جور ناسزا … ادامهی خواندن
یه داستان بسیار ترسناک دیگه.
سلام سلام دوستان خوبید؟ ببخشید میان خاطرات سفر دو پست دادم چه کنیم دیگه. این هم یه داستان ترس ناک دیگه که امیدوارم بترسید البته خودم زیاد نترسیدم خب این شما و این هم جنهای داستان ببینم باهاشون چی کار … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, داستان و حکایت, صحبت های خودمونی
برچسبشده ترسناک, جن, جن مزاحم بی شعور, جنزده, خونه ی وحشت, گربه
21 دیدگاه
گربه سانان در ابتدای تولد نمی بینند
سلام دوستان امیدوارم که خوب باشید خوب بریم سر گربه سانان اوّل یک خاطره از گربهها براتون می گم لا به لای خاطره اطلاعات هم به دست می یارید من در طول زندگی ام گربههای زیادی را بزرگ کرده ام … ادامهی خواندن