خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 100. یک پایان و چندین آغاز

سلامی گرم و صمیمی به تمامی همسفران همیشگی جهان آزاد که تا اینجای این راه همراه ما بودید و با حضورتون، پیشنهادهاتون و انتقادهاتون قویترمون کردید. امید که آنچه در پیش رو دارید بسیار روشنتر و زیباتر از هرآنچه باشه که پشت سر گذاشتید!   در این نوبت کمی خارج از زمان و کمی زودتر از زمانش به دیدنتون اومدیم چون جهان آزاد این بار با دفعات پیش متفاوته. این بار قرار نیست به هیچ سفری بریم. فقط به صحبت مینشینیم و همینجا با هم حرف می‌زنیم. محتوای پست این بار جهان آزاد سفر نیست. شاید بشه اسمش‌رو یک جور تغییر گذاشت که به یاری خدا تلاش می‌کنیم تغییر
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 4: دانش جهان شمول است: ترغیب فرزندان نابینا به سمت حس کنجکاوی، آزمون و خطا و کشف از طریق حس لامسه

سلام به تمام همراه های جویای آگاهی در سِیر و سفر به جهان آزاد. باز هم سفری دیگه و گشتی دیگه و ماجراهایی دیگه. ولی این بار انصافا گشتمون گشتیه واسه خودش. میریم تا ببینیم و بشناسیم راه هایی رو که یک مادر در کنار مسئولیت و حس مادری در مقام یک مشاور و هماهنگ‌کننده با تلاش و تجربه، در جهت پرورش کنجکاوی و بیدار کردن میل بچه‌هایی با معلولیتها، در جستجوی کلیدهایی برای به جریان انداختن توانایی‌های قابل بحث از طریق مشاهده و آزمون و خطا، تجربیات ارزشمندی کسب کرده که بیشتر از این طولش نمیدیم و بریم ببینیم گشت این بارمون چه قصه و چه تجربیاتی بهمون
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 1: دانش یک قدرت محسوب می شود: مبارزه ی من در جهت دستیابی دخترم به فناوری

به نام حق. سلام به تمامی فرهیختگان محله ی نابینایان. امید که هر جا هستید گام هاتون استوار و دلهاتون مالامال از آرامش باشه. بی مقدمه: قراره به خواست خدا سفرهای ماهیانه ای داشته باشیم به دنیای تمرین و تجربه. توضیح اینکه از این ماه در نشریه ی جهان آزاد خواننده و شنونده مطالبی با موضوعیت تجربیات و راه حل های مختلف برای حل مشکلات متعدد مربوط به نابینایان و بنبست های نابینایی باشیم. هر ماه به یاری خدا ترجمه هایی از مقالات مختلف در موضوعات مربوط به نابینایان خواهیم داشت تا بیشتر از پیش بدونیم و یاد بگیریم. حرف رو کوتاه می کنیم و با نام خدا برگ
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

“چهار راه رسالت”

امروز صبح جمعه خسته از تکراری های هفته تصمیم می گیرم برای پیاده روی به چهار راه رسالت بروم. روزهای جمعه پاییزی خلوت است و معمولا در چنین روزی که باد شدیدی هم می وزد به ندرت ماشین یا آدمی آنجا می توان یافت. افکارم سخت به هم ریخته است. دلم می خواهد برای یکبار هم که شده است از وسط چهارراه دور میدان را پیاده بروم. از خیابان فرهنگ به راه می افتم و ذهنم را از تمامی افکارم پاک می کنم. چند جا پایم در چاله ای می رود و درد می گیرد اما نمی خواهم حتی به درد هم توجه کنم. بعد از فرهنگ به راست