یک سلام سبز و شکوفهباران از جنس عید به عزیزان محله نابینایان. امید که سال جدید برای تکتک شما پیک شادیها و پیامآور زیباترین شروعها بوده باشه! در نخستین سفر محله نابینایان در سال جدید و سفر شماره 67 محله به جهان آزاد، داستان آلیسا و مشکلاتشرو پی میگیریم و در آخرین بخش این راه با قهرمانان این قصه واقعی همراه میشیم تا ببینیم ماجرا عاقبت به کجا ختم میشه. پیش از این گفتیم که آلیسا برای دسترسی به موارد موردنیاز آموزشی و تحصیلی با مسائلی مواجه شد که متأسفانه مدرسه و اداره ناحیه بهدلایلی کمتر تونستن در رفع این موارد بهش کمک کنن. دردسرهای آلیسا برای پیش رفتن
Tag: میگرن
سلامی به تراوت عطر نفسهای بهاری که در آستانه ورودیش ایستادیم به دوستان و آشنایان محله نابینایان. امید که هوای دل و وجودتون هوای سبز عطر و عید باشه! امروز عازم آخرین سفرمون به جهان آزاد در سال 1401 هستیم. سفر شصت و ششم محله نابینایان، ادامه گشت و گذار دفعه پیش و در امتداد داستان آلیسا و مشکلاتشه. این قهرمان ناشناسرو تا وسط ماجراها و مشکلات و نبردش با موانع سر راهش دنبال کردیم و دیدیم که آلیسا برای هماهنگ شدن با مدرسه و کلاسش و پیش رفتن با همکلاسیهای بینای خودش به مشکلات گوناگونی برخورد کرد و متأسفانه راههای حل و رفع این موارد هم چندان براش
دستهها
میگرن
ببین داش، اگه اومدی اینجا گیر میر بدی! باس بهت بگم که خوش گلدی. آره جونم فک کنم یه چیز میزایی در خصوص آزادی بیان به گوشت نسبتاً مبارکت خورده باشه. آزادی بیانی که رکن حیاتی حیاط منزل وحش خوانندش، و با زور تیپا از ذهن و زبان اهل روشنگری رانندش. شکلک تهوع. آخ واقعاً شرمنده آق داداش، فرک کنم خط روی خط شد یه لحظه مرگ خودت!. جونه تو ما رو چه به این غلط ملطا، رد کن بیاد اون قلیون یه کام دو کام ریه خیالاتمونو خالی از آهو اوه کنیم. آخه آدم عاقل سری رو که درد نمیکنه رو نمیمالن خب، میمالن؟ نه نمیمالن تو کی