خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

اشعار زیر دیپلمی

رندان خود را در زندان دل گرفتار کنند : با نام لحظه ی بی کسی گفتار کنند کمتر کس باشد خود گرفتاری سازد : گر غیر این باشد هم بخود و هم به دیگری بازد هر آنکه انگیزه اش ،اندیشه اش باشد : اندیشه دیگری در جستجوی انگیزه اش باشد ندانم بدانم چه دانی : نخواهم بگویم ندانی با خود گفتار کن و مختار شو : بیخود مگو و گرفتار مشو الهی مرا به درگاهت آگاه ساز : آگاهان را دربار درگاهت ساز آنان که جز دیده ی دیده جز نبینند : همانا که منتظرند دیده بیند تا بیندیشند خودش آسمانیست و تنهایی رو دیده : تنهایی رو آفریده
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

خاطرات نابینای مارگیر

توجه، در این نوشته، صحنه های خشن تصویر شده است. چنانچه از صحنه های خشن آزرده‌خاطر می شوید، از خواندن این مطلب خودداری فرمایید.

دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یه روز پرخاطره

آروم چشمامو باز کردم. احساس کردم جام عوض شده. دست زدم به اطرافم و دیدم که یه تخت دیگه هست با مدلی که با تخت خودم خیلی فرق میکرد. یه کمی ترسیده بودم. یعنی من الآن کجام؟ نکنه چیزیم شده منو آوردن بیمارستان! یه دفه روی دیوار بغل تختم یه کلید زنگ پیدا کردم. دستم میلرزید از ترس. ولی بالاخره زنگو زدم. چند ثانیه بعد یه دفه یکی درو باز کرد و اومد تو و گفت: قربان صبحتون به خیر. صبحانه رو داخل تختتون میل میکنید یا تشریف میارید پایین؟ من همینطوری هاج و واج مونده بودم این دیگه کیه؟ چی داره میگه؟ فکر کردم داره سر کارم میذاره
دسته‌ها
شعر و دکلمه

باران غزل

زیر باران بس غزلها چیده ام دردها دیدم ولی خندیده ام رشته های جان من از من گسست بس که رنگارنگ انسان دیده ام می شود تاریک روزم همچو شب زان که دور ناکسان چرخیده ام درد دارد زیر باران چتر برد زیر باران اشکها پاشیده ام دل به دریا می زنم اما دریغ من ز دریا هم دگر ببریده ام دام دنیا دست و پایم بسته است من ز خوبیهای خود بد دیده ام داستان ماریا پایان گرفت هر چه بشنیدی بگو نشنیده ام
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

تفاوت بین دنیای من و دنیای او!!!

خسته و تنها ، گرسنه و تشنه ، با دستانی که از سرما قرمز شده بود، در گوشه ای از پارک نشسته بود . تنها چیزی که شاید حیات را در پیکر سرمازده او به جریان می انداخت انتظار بود؛ انتظاری که از ساعتها قبل با چند بسته آدامس در دستش شروع شده بود؛ که شاید کسی پیدا شود و بخرد . به طرفش رفتم و در چند قدمیش ایستادم. هیچ حسی بین ما نبود. اما ناگهان گویی فاصله میان ما محو شد و چیزی در مقابل چشمانم دیدم که هرگز تا کنون ندیده بودم؛ دریچه ای رو به دنیایی دیگر! دنیایی از درد و رنج، ذلت و بیچارگی،
دسته‌ها
زبان خارجی

دانلود درس چهارم از آموزش زبان انگلیسی

به زبان کده خوش اومدید. با درس چهارم همراه شما هستم. در این درس، یاد میگیریم چطور اسم دیگران را بپرسیم، با صفات مِلکی آشنا خواهیم شد و با هم چگونگی spell کردن را تمرین می کنیم. لطفا فایل صوتی را با حجم 9mb و مدت زمان ده دقیقه از اینجا دانلود کنید.