روز پنج شنبه 11 شهریور 1395 در محل انجمن علمی، فرهنگی موج نور اصفهان کارگاهی ویژه با شکلی متفاوت بر گزار گردید. کارگاه رنگ شناسی برای نابینایان و کم بینایان عنوانی بود که بر گزار کنندگان برای این دوره برگزیده بودند که در نوع خود اگر نگوییم بینظیر مطمئناً کم نظیر بود. ویژگی دیگری که این کارگاه آموزشی را از دیگر کارگاه ها و دوره ها متفاوت می کرد حضور علاقه مندانی از سایر نقاط کشور در این کارگاه به صورت مجازی بود که با هماهنگی های صورت گرفته و فراهم شدن امکانات فنی این افراد از طریق نرم افزار Skype در این کارگاه حضور فعال داشتند. مدرس این
Day: شهریور ۲۲, ۱۳۹۵
سلاااااممم، سلااااااممم، هم مَحَلّیا! خوبین یا بهتر ترین؟ مَََََن، خیلی خوبم. آخههههه، دییرووووز، یعنی یِشکَنبههههه، تَفَلُّتَم بوووود. رفتیم با بر و بچ یه دُوری زدیم، یه کیکی زدیم، یه پانتومیم بازیِ مناسبسازی شده برای نابیناهایی زدیم، یه شامِ توپ زدیم، کلی گپ و گفتِ مَشتی زدیم، تو سر و کله ی هم بعضی وقتا زدیم، و خلاصه بزن بزنی بووود. جاتون خالی. هیچی دیگه. روابط عمومی تَفَلُّدَمُ تربیک نگفته! من دیدم این روابط عمومی محلمون یه کمی توی مسائل مربوط به پارسآواجون گرفتاره، اینه که ترجیییییح دادم اذیتشون نکنم و ریزشِ کاربر نشم که این عمو چشمه و پری سیما بیفتن دنبال برگردوندن کاربر غیرغعالی مِثِ من. ببین، یه
دسته‌ها
خاطره روز کنکور
سلام و درود و hi و allo و همه اینا به همه بچه محل های گل و گلاب خودمون این بار دارم یه مقداری صمیمیتر از قبل مینویسم چون احساس میکنم خاطره رو باید صمیمی گفت و نوشت و خوند و شنید حالا بماند که ما الان چایی نداریم که بریزیم و هی چایی بخوریم, هی من بگم. هی چایی بخوریم, هی من بگم این خاطره امروزم که میخوام براتون بگم, خاطره روز کنکور منه که خب یه روز مهم بود برام و توی زندگیم خیلی موندگار و قصد هم دارم از این به بعد هر چند وقت یه بار براتون یه خاطره بنویسم از این 4 سالی که
سلام دوستان عیدتان مبارک در اینجا براتون کلاسهای کامپیوتر مرکز جلیلیان رو آوردم که مربوط به icdl1 هست. شما این آموزش رو میتونید از اینجا با حجم 894/95 مگابایت دانلود بفرمایید نظر یادتون نره خدا نگهدار.
دسته‌ها
باز هم نوشتم
سلام دوستان عزیز یه نوشته کوتاه نوشتم شاید تلخه و کوتاه ولی نوشتم اگه دوست ندارین فرکانس منفی بگیرین و همش دنبال افراد مثبت هستین نخونین ولی اگه می خوایید حس من رو درک کنید بخونید لطفا اگه خواستین نظر ندین ولی … آخ که دلم یه سوز سنگینی رو تجربه می کنه و رگبار باران بر اون سیلی میزنه. گویی یه کوه بزرگی جلویی نور خورشید رو از من گرفته اما نه سایه هم نیست انگار یکی خورشید رو دزدیده آره ببین تاریکی مطلقه نکنه ماه رو هم دزدیدن اما نه انگار خدا آره مهربانترین کس تصمیم گرفته دیگه نور خورشید و ماه از زندگیم خارج بشه
خبرگزاری ایسنا نوشت: یک شرکت آمریکایی از یک هدست رونمایی کرده که در کنار یک تلفن همراه به کاربر اجازه می‌دهد در خانه به ارزیابی بینایی خود بپردازد. هدست Viewi شرکت مشاوران کمبریج به فرد اجازه می‌دهد به جای مراجعه به بیمارستان یا چشم‌پزشک، تنها با متصل کردن تلفن همراه هوشمند از آن برای تشخیص بیماری آب سیاه یا گلوکوم در چشم استفاده کند. برای این کار، یک اپلیکیشن موبایل به تولید الگوهای نوری مورد استفاده برای آزمایش گلوکوم زاویه باز می‌پردازد. سپس یک ریموت کنترل بلوتوث به عنوان دستگاه ورودی برای بیماران عمل کرده تا آن را در زمان مشاهده نور فشار دهند. این آزمایش برای هر چشم
دستگاه «دکتر همایون»، استاد چشم‌پزشکی دانشگاه کالیفرنیا و از محققان شرکت Second Sight برای جایگزینی عملکرد سلولهای گیرنده نور در شبکیه که در اثر بیماری ارثی رتینیت پیگمانتر از بین رفته، طراحی شده و می‌تواند به بازیابی بینایی افرادی که در اثر بیماری‌های نادر ژنتیکی نابینا شده‌اند، کمک کند. اولین شبکیه مصنوعی جهان که توسط دانشمند ایرانی ساخته شده و یک دستگاه کاشت با قابلیت تقلید عملکرد شبکیه است، پس از پشت سر گذاشتن کارآزمایی‌های بالینی موفق، توسط سازمان غذا و داروی آمریکا مورد تایید قرار گرفت. به گزارش ایسنا، دستگاه «دکتر همایون»، استاد چشم‌پزشکی دانشگاه کالیفرنیا و از محققان شرکت Second Sight برای جایگزینی عملکرد سلولهای گیرنده
درود به همۀ هم‍محلیهای عزیز خودم. حالو احوال چطوره. خوشحالم سرما داره از راه میرسه. شما چی؟ از چی خوشحالین و چه میکنین. تکراری بودن منو و تکراری حرف زدنمو دیگه به بزرگواری خودتون و کوچیکواری من ببخشین دیگه. خلاصه تازه رفتم بالا قصد پایین اومدن هم ندارم خَخ. دوستان گلم من باز هم با یه ترفند من دراوردی و کاملاً مورد استفاده ی نابینایانانه. یعنی این ترفند نابینایی هست و خودم هم با استفاده از همین کله ی پوک خودم پیداش کردم اومدم خدمتتون. اول بگم چند وقت پیش من یه مودم گرفتم که فکر میکنم اسمش دانگل باشه. این دانگل جون خیلی نازه. یعنی مرگ ممل یه
دسته‌ها
از تو که می نویسم
از تو که می نویسم، تمام وجودم معطر می شود از بوی خوش اندیشه های تو. درست مثل عطر تنت که گویی همه مشکهای دل انگیز هستی را در تو خلاصه کرده اند. از تو که می گویم دهانم پر می شود از باران، از عقاقی از یاس و شکلاتی می شود طعم حرفهای من درست مثل صدای ناز تو که طنین زندگی بخشش هر صبح در این گنبد دوار می پیچد. از تو که می خواهم بنویسم، واژه ها، این موجودات عبوث کم تحرک، چه شوقی دارند برای گرد هم آمدن و بیان نامت که زیباترین شاه بیت ترانه های من است. پس بگذار من نیز هم صدا
