به نام خدا. سلام. بالاخره اومدیم اونم با دست پر. قسمت چهارم هات گوش کن رو 4 آیتم تشکیل داده. آیتم اول قسمت سوم شهر رویاها هست که بالاخره بعد از مدت ها از توی کامپیوتر مجتبی بیرون اومد و توی این قسمت تقدیم شما میشه. از آقا مجتبی واقعا ممنونم که انتشار این آیتم جذاب رو به هات گوش کن سپرد. آیتم دوم مصاحبه شنیدنی با آقای امید جهان هست. مصاحبه ای که دعوت, هماهنگی و تنظیمش با خودم بود و ضبط و اجرا رو دوست خوبم علیرضا مرزبان انجام داد. از همینجا از آقای امید جهان بابت لطفی که به هات گوش کن داشتند, بی
Day: بهمن ۲۸, ۱۳۹۵
کابوس میدیدم!. از خواب پریدم!. میخواستم که به آغوش تو پناه ببرم!. افسوس!… افسوس! یادم نبود که از نبودنت, به خواب پناه برده بودم! … صدای آرام پاندول ساعت سکوت شب را بر هم میزند. شب آرام و سردیست!. امشب باز یکی از آن کابوس های همیشگی به سراغم آمد و خوابم را آشفته کرد. وهشت زده از خواب پریدم. با خودم فکر کردم: برای این که از حال و هوای این کابوس آشفته بیرون بیایم, بهترین کار نوشتن است. پس حالا که قرار است چیزی بنویسم, چه بهتر که با نوشتن ادامه خاطراتم به قولی که به دوستان خوب هم محله ای داده ام وفا کنم. دوست دارم
سلام سلام حالتون خوبه؟؟؟ انشا الله که خوب باشید. خب بیشتر از این حرف نمیزنم و میرم سر اصل مطلب. من مدت زیادیه که قصد دارم این پست رو منتشر کنم ولی نمیدونم هر بار یه مشکلی پیش می اومد!!! تا مرز منتشر کردن میرفتم ولی یه بار بی دلیل اینترنتم قطع میشد. یه بار لپتاپم هنگ میکرد و……. البته این لپتاپ من واقعا رفیق نیم راهه!درست شب قبل اولین امتحانم خواستم برم یه بار دیگه جاهایی که سخت بود رو دوره کنم. رفتم سراغ لپتاپ هر کاری کردم روشن نشد!ویندوزم بالا می اومد ولی برنامه ها اجرا نمیشد. خاموشش کردم شاید درست شه هر کاری کردم دیگه ویندوز
وب سایت کلیک نوشت: هم اکنون یک فناوری در حیطهی ایمپلنتهای مغزی در دانشگاه علوم پزشکی هاروارد در مرحلهی آزمایش است که میتواند بدون ایجاد زخم در بافت مغز کار گذاشته شود و بینایی افراد نابینا را بازگرداند. در این فناوری جدید، ایمپلنت دادهها را به مغز ارسال مینماید و تفاوت آن با سایر نمونههای موجود در این است که آسیبی به بافت مغز وارد نکرده و در ارتباطات الکتریکی مغز تغییری ایجاد نخواهد کرد. ایمپلنت از طریق جمجمه روی سطح مغز تعبیه می گردد و با استفاده از سیمپیچهای میکروسکوپی، میدانهای مغناطیسی قدرتمندی به منظور القای الکتریسیته در بخشهای مختلف مغز ایجاد مینماید. هم اکنون این ایمپلنتها
عرض سلام خدمت تمامی دوستان و عزیزان هم محله ای
بچه ها، میدونید چیه؟ این روز ها، دسترسی به تلویزیون هایی که بتونی همه کاراشو خودت بکنی آسون شده. تنظیم و چینش کانال ها، دسترسی به بخش جدول پخش. و کلی تنظیمات دیگه. کافیه مدلی که میخوای بخری رو طوری انتخاب کنی که از نظر دسترس پذیری اوکی باشه. توی اینترنت سخت میتونی به اطلاعات تلویزیون های دسترس پذیر دسترسی پیدا کنی. توی بخش نامه به سردبیر مجله ی اکسس ویژه نابینایان، یه چیزایی راجع به تجربیات یه کاربر از تلاش برای خرید تلویزیون های دسترس پذیر نوشته شده بود. گفتم یه چیزاییش رو اینجا به شمام بگم. اینکه در خصوص تلویزیون های سامسونگ، توی سایتش و حتی توی
سلام. نمیدانم الآن کجای این کره ی خاکی هستی، اصلا نمیدانم هرگز این نوشته را خواهی خواند یا نه. فقط امروز بعد از سالها، عجیب دلتنگت شدم و خواستم ساده و خودمانیتر از همیشه با تو حرف بزنم. آری! تو! تویی که شاید حتی نامی هم از من در خاطرت نباشد، اما تو همیشه با من بودی، درونم بودی. اگر بخواهم از سالهای بی تو بگویم که چگونه گذشت، بغضم را فرو میخورم، آه حسرتی میکشم و فقط میگویم… گذشت… میدانی؟ من در طول این سالها، طبق گفته ی تو، هر روز بزرگتر و پخته تر شدم. اما هرچه پخته تر شدم، بیشتر جای خالی ات را در لا
بچه ها سلام. صبح هم رسید و هیچ چی دیگه رسید. چی بهش بگم الان؟ ای خدای من خوابم میاد آخه! از زمانی که به خاطرم میاد، صبح ها همیشه واسه من نقطه شروع بود. اگر چیزی که در ادامه روز پیش رو داشتم رو دوست داشتم شروع مثبتی به نظرم می رسید و اگر چیز از نظر خودم ناخوشآیندی منتظرم بود شروع هم واسم دیریریم. بچه که بودم این منفی مثبت ها بستگی داشتن به اینکه در اون روز چه قدر تکلیف داشتم یا امتحان در کار بود یا نه. یا فلان مهمونی رو چند شنبه شب باید می رفتیم و فامیل چه شبی و کجا قرار بود
کودتای 28 مرداد 1332 علیه دولت مصدق، قیام 15 خرداد 1342، شکلگیری و سپس تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق در بحبوحه انقلاب از یک سازمان مذهبی به یک سازمان فاشیستی و تسویه های درون سازمانی در این سازمان در سال 1354، آغاز جنگ ایران و عراق، در 31 شهریورماه 1359، پیروزی سید محمد خاتمی در دوم خرداد 1376 و نظایر آن، هر یک رویدادی هستند که به تنهایی می توانند دستمایه نگارش هزاران رمان جذاب و خواندنی باشند. مهدی افشارنیک، در نخستین اثر داستانی خود با عنوان «گود» تمامی این وقایع را نه در قالب تاریخی، بلکه به عنوان بستری برای روایت زندگی سه نسل از ایرانیان با تمرکز