خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

دیوانه گی

بسم الله الرحمن الرحیم سلام به همه دوستان عزیزم. سال 1397 هجری شمسی را به همه شما بزرگواران تبریک می گویم. امیدوارم در پناه خالق یکتا, سالی پر از امید و موفقیت را پیش رو داشته باشید. خلاصه دلم برای همتون تنگ شده. برایتان عیدی یک داستان آوردم. فقط ببخشید مثل پایتخت و بقیه سریالا طنز نیست. اصل داستان واقعی می باشد ولی بخاطر بعضی مسائل اسامی و بعضی نسبت ها تغییر یافته اند. دیوانگی فکر نمی کردم بعد از این همه سال زنگ بزند. شماره ام را از کجا بدست آورده نمی دانم. و باز هم نمی دانم خوشحال باشم یا ناراحت. بخشی از لایه های درونم خوشحال,
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

واقعیت تلخ از درددل یک دوست, قسمت دوم, دوستان بخوانید و راهنمایی کنید

سلام و عرض ادب خدمت همه هم محله ای های عزیز امیدوارم همیشه خوب , شاد , سربلند و پیروز باشید ببخشید قسمت دوم ماجرای دوستم شهاب رو اینقدر دیر گذاشتم. هم خودم درگیر بودم و هم می خواستم از فضای او کمی دور شوم تا با واقع بینی بهتری بتونم بقیش رو بنویسم و تحت احساسات دچار اشتباه نشوم و خدایی نکرده موجب قضاوت اشتباه دیگران شود. حالا ادامه ماجرا : نمی گویم طلاق ضربه ای به من نزد. چرا خیلی ناراحت بودم ولی مثل کسانی که افسرده بشوند و گوشه ای کز کنند و چه کنم چه کنم راه بیندازند نبودم. از نظر مالی خیلی ضربه خوردم.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

شب نامزدی

با سلام خدمت همه عزیزان/ خواهران برادران و همه و همه. یکی از موضوعاتی که هیچوقت از یادمان نمیره و تا آخر عمر در ذهنمان رژه رفته به ما چشمک زده و از یاد نرفتنی هست خاطرات شب خواستگاریمان هست و جداً به نظر من یه پستی میشه با کامنت های واقعا جالب و از یاد نرفتنی. همگی بیاییم خاطره های شب نامزدی/ خواستگاری عغد و عروسیمان و احیانا خدایی ناکرده طلاقمون را تعریف کنیم. و مجرد ها تجربه و متأهلها هم لذت برده برای بچه ها و اقوامشان در آینده تجربه اندوزی شود. از خودم شروع میکنم. من 19 سالم بود که ازدواج نافرجام اولم را انجام دادم.