امروز روزِ توست جهانِ کوچکِ من. روزِ میلادِ شانه های معصومت که خوب پناه دادن را میدانند. روزِ میلادِ آغوشت، که همیشگی و مهربان است. امروز، روزِ دست های توست. دست هایی که راه نمای قله های دورِ رویا میشوند. دست هایی که عشق می دهند، حالِ خوب می بخشند و گرمای خاطراتِ خوش را یادآور می شوند. امروز روزِ میلادِ دست های توست، جهانِ کوچکِ من. امروز روز من است. روز منی که خوب پرواز کردن با بال های شکسته را آموخته است. منی که حالِ بدِ همیشگیش، تنها با لبخند همراهان تو و دیدنِ بالندگی های هر روزت، به اشتیاق زیستن بدل می گردد! جهانِ کوچکِ من!
Tag: تولد محله

سلام و صد سلام. درود و هزاران دُرووووووووود به همه ی شما بازدیدکننده های وبسایت محله. امروز تولد دارییییییم! اونم چه تولدی! سالروز 11 ساله شدن محلمون به تک تک شما هم محلیهای با صفا و دوست داشتنی و درجه یک مُبااااارک! خیله خب شلوغ نکنید. اوم. شکلک فوت فوت توی میکروفون. شولوغ نکنیییییید! باشه باشه. به همه کیک میرسه! عه عه عه. چی کار میکنییییید! کیک نزنید توو صورت هم بابا! اینا چیه که تازگی مد شده آخههههه. میگم حالا که فکرشو میکنم ریخت محسن با دو وجب کیک بَدَم نمیشه هاااا! پس محسن جون بگیر که اومد! حالا مدیر محله موند و یه کپه خامه رو صورتش
سلامی به صمیمیت زمزمهی مهربان زلالترین جویبارها به تمامی اهالی و رهگذرهای محلهی نابینایان. از خدا میخوایم که هر لحظه از عمر عزیزتون بهتر از دقایق پیشین باشه و همیشه در تجربهی بهترینها پیشگام باشید! باز هم مرداد رسید. مرداد با خورشید تابانش، با گرمای نفسگیرش، و با شبهای روشنش.باز هم مرداد و آستانهی شروع یک سال گوشکنیِ دیگه! سالی که در نیمهی مرداد میریم تا با نام خدا همگی با هم شروعش کنیم، به یاری خدا همگام با هم پیشش ببریم، و به لطف حق دست در دست هم و شونه به شونهی هم با موفقیت به سالی دیگه و نیمهی مردادی دیگه پیوندش بزنیم. قطعا متوجه شدی

هجدهمین قسمت هاتگوشکن که 14، 15 و 16 مرداد در تیمتاک محله نابینایان و رادیو گوشکن تقدیم شما عزیزان شد را در این مطلب نیز میتوانید دنبال کنید. در ابتدا مقدمه ای شاید از جنس وصف می خوانید از پریسا جهانشاهی، سپس فایل کامل هر شب را میتوانید دانلود کنید و در نهایت آیتمهایی که میخواهید به صورت جداگانه بشنوید یا به عنوان یادگاری داشته باشید را تقدیم حضور شما گرامیان میکنیم. یادداشتی با حال و هوای هات گوش کن هجدهم: یک سال دیگه هم گذشت. حس میکنم سوار یک قطارم که روی یک جاده مارپیچ رو به پیش میره. هر بار یک دور کامل میزنه، یک پله
سلام به بهترینها. بهترینهایی که وجودم رو تمام و کمال مدیونشون هستم. بهترینهایی که از وقتی به این دنیا پا گذاشتم، هر کدومشون یه جوری حمایتم کردن. میدونید، از زمانی که نوزاد بودم تا الان، هر کسی در حد خودش، برای پیشرفتم زحمت کشیده. هر سالی که از عمرم میگذره، تجربه های تلخ و شیرین زیادی تو زندگیم ورق میخوره و من خوشحالم که کنارم، مداد رنگیهای خوشرنگی دارم که نقاشیهای این تجربه ها رو، خالصانه و در نهایت دلسوزی، با رنگای چشمنوازشون زیبا میکشن. دلم میخواد بهتون بگم حس خوب یعنی تمام این مدت، حتی زمانایی که احساس افسردگی و بیهوده بودن بهم دست داده، همیشه کنارم شماهایی
رسیدن ماه دوم تابستون، همیشه برام نوید بخش لحظات شاد، انرژی بخش و خاطره ای بوده و هست! همیشه با رسیدن مرداد، یه حس خاص میاد سراغم! این حس خییییلییی واسم دوست داشتنیه! وقتی که روز اول این ماه دوست داشتنی فرا میرسه، برای این که بتونم تولد خواننده ی مورد علاقه ام رو بهتر، و متفاوتتر از سال قبل بهش تبریک بگم، بی درنگ دنبال واژه میگردم! آخه باید واژه هایی رو پیدا کنم، که بتونم نهایت خوشحالی خودم رو باهاشون فریاااااد بزنم! تا چشم به هم میزنم، روز ششم فرا میرسه، و من میمونم با واژه هایی که به هر شکلی که کنار هم میچینمشون، نمیتونن بیانگر