خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماهِ من، مهتاب. شماره 5.

شکلِ نور. بچه که بودم، ترینها واسم خیلی جذاب بودن. ترینهای بچگیم رو دوست داشتم. واسم جالب بودن و منشأ کلی تصورات رنگی که عشق میکردم باهاشون. بزرگترین بستنی دنیا. بلندترین ساندویچ دنیا. بزرگترین قوطی کرم دنیا که دوست داشتم. قشنگترین عروسک دنیا. نوجوون که شدم، ترینها همچنان واسم جاذبه داشتن. ولی ترینهام عوض شده بودن. حالا دیگه مدل دیگه ای می‌دیدمشون. حالا دیگه بین ترینهام تمامشون هم دروازه‌ی رویاهای رنگی نمی‌شدن. بلندترین شب دنیا. ترسناکترین داستان دنیا. طولانیترین راه دنیا. بزرگ که شدم، فهمیدم همه‌ی ترینها هم شیرین و جذاب نیستن. گاهی بینشون مواردی پیدا میشه که واقعا ترجیح میدی هرگز ندونی. دردناکترین خاطره‌ی دنیا. بدترین اتفاق دنیا.
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماهِ من، مهتاب. شماره 4.

پایان! بعد از ظهر پاییزی با تمام حال و هواش توی خیابون. شلوغی‌های معمول روز کاری هم نتونسته خمودی خاکستری هوا رو پاک کنه. پرستو مثل برق، انگار سایه‌ای گذرا، از بین آدم‌ها و ماشین‌ها و جریان زندگی رد میشه. بی‌توجه به اعتراض‌ها و بوق‌ها و بی‌توجه به همه چیز فقط پیش میره. باید بجنبه. امروز دیرتر مرخصش کردن. باید به کلاسش برسه. تغییر ناگهانی برنامه‌های هر روزه که ظرف بیشتر از دو سال گذشته به زندگی روتین روزمره تبدیل شده بود کمی مایه دردسر شده واسش. زمانی که بی‌مقدمه خبر باز شدن محل کار رو بهش دادن فقط یک لحظه تعجب کرد و دیگه هیچ. خیلی طول کشید
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماهِ من، مهتاب. شماره 3.

  یک طعم تلخ آشنا.   بچه که بودم، تقلب زیاد می‌کردم. واقعیت مثبتی نیست ولی من هرگز معصومیت یک بچه رو در خودم ندیدم. اعترافش رو دوست ندارم ولی این واقعیته و تجربه یادم داده که واقعیت همیشه واقعیته. اگر ازش در بری تعقیبت می‌کنه و عاقبت یک جایی می‌کوبدت زمین. تنها یک راه داری. فقط باهاش رو در رو شو و تکلیفت رو باهاش مشخص کن. کجا بودیم؟ آهان تقلب. بزرگتر هم که شدم، باز هم تقلب راه میانبری بود واسم، که در مواقع لزوم به کمکم میومد و خوب هم جواب می‌داد. پیش اومد که تا مدتی و گاهی تا مدت‌ها کنار گذاشتمش اما، … نوجوان
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماهِ من، مهتاب. شماره 2.

دیشب، لحظه هایم سرشار از رویا، رویاهایم مالامال از آسمان، و آسمانم آکنده از عطرِ حضورِ تو بود! آشنای من! مهتاب! با تو می‌نگارم، برگ برگِ شبانه های نمناکم را، نهان در خلوتِ پناهدهنده‌ی شب. پر می‌شوند، تمامِ پیچاپیچِ سطرهایم، از تراوشِ آبیِ امواج عطرآگینِ نور! و من، همچون ستاره ای خاموش، شناورم در هوای هوایت، مهتاب!. یکایکِ ثانیه های خاموشِ شبانگاه، چه سبکبال می‌گذرند، از لابلای لمسِ دیدگانِ بی‌نگاهم! و سر انگشتانِ بی‌تابم، نوازشِ روشنای رویایم را، بر شکسته های لوحِ خاطرم، چه خوانا، ترسیم می‌کنند! مهتابِ من! اینجا، در آغوشِ رازآلودِ شب، من جهانی دارم! جهانی از جنسِ خیال، از جنسِ رویای بیداری، از جنسِ نور! جهانی
دسته‌ها
کامپیوتر

دانلود ubuntu-mate دسترس‌پذیر.

با سلام خدمته دوستان. امیدوارم که خوب باشین. من برایه اولین باره که پست میزنم، امیدوارم که این پستم به دردتون بخوره  و اومدم که یک لینوکس دسترس پذیر رو به شما دوستان معرفی کنم. این لینوکس بر پایه‌ی اوبونتو هست. و اسمش هم ubuntu-mate هست. تو این نسخه هایی که از ubuntu-mate در دسترس قرار میگیره تلاش شده که دسترس پذیریه زیاد برایه دوستانه نابینا توش ایجاد بشه. تا اونجایی که یک سری دوستان خبر دارن نسخه‌ی معمولیه اوبونتو زیاد دسترس پذیر نیست برایه دوستان و شاید به مشکل بر بخورن. من از شما خداحافظی میکنم و در آخره این پست لینکه مستقیمه دانلود رو برایه شما قرار
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماهِ من، مهتاب. شماره 1.

بی‌تاریخ! شب روی شونه های دنیا اونقدر سنگین بود که زمین توی خودش فرو می‌‌ریخت. من بودم و مهتاب بود و تو بودی و یک دسته آسمونی‌های از جنسِ خاکِ آماده‌ی پرواز. هوا سنگ شده بود. مهتاب در حصارِ نگاهِ حادثه رنگ می‌داد. از لای تار و پودِ خاک صدای ناله‌ی فرشته می‌اومد. زمین داغ می‌شد. زمان به خودش می‌پیچید. یک دسته گلِ یاس دعاهای پژمردهشون رو می‌دادن دستِ نسیمی که بغضی به رنگِ دود و غبار سیاهش کرده بود. سکوت بیداد می‌کرد. شب به سنگینیِ نفرین پیش می‌رفت و نمی‌رفت! باید روی زمین راه می‌رفتیم. زمینی که داشت داغتر می‌شد. روی سنگِ قبرِ پرواز علامتِ ممنوع زده بودن.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

من هنوز پریسای گوش کنم. این رو همه بدونن!

سلام به همگی. شکلک نگاه به اطراف محله آرام و تلاش بسیار شدید برای سرکوب هوس ترکوندن1ترقه ای چیزی که همه رو بترسونه همه چیز رو به هم بریزه همه بیان ببینن چه خبره وسط شلوغی بساط جلوی مغازه ها رو به هم بریزن بخورن به هم بی افتن توی حوض میدون محله بزنن به هم دعوای سبک برره ای بشه خلاصه اوضاع قلم قاطی بشه من1گوشه وایستم یواشکی خفه بشم از شدت خنده. خوب خوب شیطونی بسه. امروز کاملا جدی اومدم که اگر بشه کاملا جدی باشم. اگر بشه. بچه ها من هیچ وقت بلد نشدم چه مدلی1مقدمه خوب و کوتاه و درست بچینم پس بیخیالش میشم و