خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

در ارتباط با داستان پرواز, شعری از بیدل دهلوی

سلام و صد سلام خدمت همه همراهان محترم, خصوصا علاقه مندان به شعر و مطالب ادبی, در ارتباط با داستان پرواز آقای آگاهی محترم و موضوع سرنوشت به نظرم رسید شعری از دیوان غزلیات بیدل دهلوی به محضر دوستان تقدیم نمایم. غزل شماره 597 بیدل دهلوی: سرنوشت روی‌ جانان خط مشکین بوده است کاروان حسن را نقش قدم این بوده است ما اسیران‌؛ نوگرفتار محبت نیستیم آشیان طایر ما چنگ شاهین‌ بوده است غافل از آواره ‌گردیهای اشک ما مباش روزگاری این بنات النعش، پروین بوده است راست ناید با عصای زهد سیر راه عشق این بساط شعله خصم پای چوبین بوده است شوخی اشکم مبیناد آفت پژمردگی این
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سلام به همه دوستان.من برگشتم

سلام به همه دوستان قدیم و جدید. میدونم خیلی ها منو فراموش کردید و یادتون نیست کی بودم و چی بودم. ولی من خوب یادم هست و دوستون دارم. ترانه های قدیمی نت های گم شده صداهای گم نام سازهای کهنه و چه سوز عجیبی دارد نوای نی چه غم عمیقی دارد صدای باد نت هایی که از پس هم می آیند میرقصند..پرواز میکنند به اعماق روح و در هیاهوی فریاد های خاموش حرف دل رهگذر خسته را میگویند که دیگر توانی برای بودن ندارد ونگاهش بی فروغ است برایش تفاوتی ندارد گل یاس، سفید باشد یا سیاه و صداهایی که در نجوای شب سراسیمه شده اند نمیداند به
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یه ترانه از خودم و یه خواهش از شما

سلام به شما هم محله ایها ی گل خودم. امروز اومدم با یه ترانه و یه خواهش. اول بریم سراغ ترانه. . . . نام: دارم میمیرم … بیا ببین چه خستهم من ببین بار سفر بستم ببخش اگه یه روزی من شکستم قلبتُ عشقم. // بیا که دارم میمیرم به دست غم اسیرم من زل بزن باز توی چشمم بزار آروم بگیرم من. // بهم قولی بده نازم که عاشق بشی تو بازَم بزار با رفتنم عشقم برات زندگی بسازم. // منو بِبَر تو از یادت برو با اون که میخوادت بزار تا بمونه لبخند به روی صورتِ شادت. … خوب بریم سراغ خواهش. لطفا وارد صفحه ی
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یه شعر از خودم همین الان یهویی

آسمان صاف.زمین پر از خالی و دل آدم از فضای اندوه پر به گمانم در هیچ گلدانی اندیشه نمیروید و در پس هیچ نگاهی عمق نیست در هیاهوی روزمرگی کسی به فکر خورشید نیست کسی در شب به ماه نگاه نمی کند و چهره نگران آن کودک را سر چهار راه نمیبیند من در حصرت کلامی تازه در کنار جویبار زندگی نشسته ام در آرزوی حرفی عمیق به صدای پرنده ها گوش می دهم شاید فقط شاید رهگذری بیاید و بگوید آسمان آبی است و در همین نزدیکی گلی در حال شکفتن است نمیدانم.. فقط باید از نو نگاه کرد لمس کرد حس کرد بودن را … دوست را لبخند
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یک شعر از روزبه

من با همه‌ی دردِ جهان ساختم اما با دردِ تو هر ثانیه در حال نبردم تو دور شدی از من و با این همه یک عمر من غیرِ تو حتی به کسی فکر نکردم من خسته‌ام از این همه تاوانِ جدایی اِی بی‌خبر از حالِ من،امروز کجایی من صبر نکردم که به این روز بیفتم اِنقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی…. اِنقدر که راحت به خودم سخت گرفتم از عشق شده باورِ من درد کشیدن گیرم همه آینده‌ی من پاک شد از تو با خاطره‌های تو چه باید بکنم من روزبه بمانی🌹
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یک شعر از خودم

سلام سلام. سلام به همه ی هم محله ایهای عزیزم امیدوارم مثل همیشه خوب و خوش و سلامت باشید دوستای گلم من واستون یکی از شعرهای خودم رو آوردم انشا الله که خوشتون بیاد خوشحال میشم نظراتتون رو بشنوم خب من نمیدونم دیگه چی بگم بریم سر اصل مطلب. بفرمایید از اینجا دانلود کنید این هم متن شعر برای دوستانی که امکان دانلود ندارن ب گوشم قصه ای دیگر بخوان امشب بمان با من که من از دوریت بیتاب بیتابم حلاک لحظه ای خوابم بمان با من برای دوریت از من پریشبها و دیشبها بگو یک قصه ی تازه. هنوز هم باورت دارم بگو هرچه تو میخواهی بگو ای
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

قرن ما عصر شما ,شعر

سلام بر دوستان هم محله های با حال خودم حالتون چطوره خوبید خوشید خوش میگذره خب خدا را شکر امیدوارم هرجا هستید در کنار کانون گرمه خانواده روزهای خوبی را توام با شادی و سلامتی سپری کنید  خب بهتر برم سر اصل مطلب این بار برای شما یک شعر نوشتم باید بگم من این شعر را از یک گروه در wiber کپی کردم  نمیدونم کدام انسان وارسته این شعر را گفته هرکی هست اگر زنده است خدا خیرش بده اگر دستش از دنیا کوتاه خدا رحمتش کنه. من عنوان این شعر را مینویسم قرن ما چی بود عصر شما چی شد شما هرچی عشقتون کشید بتایپید روزگاری خانه هامان
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یک شعر از نجمه زارع

سلام به هم محله ایهای عزیزم امیدوارم که حالتون خوب باشه بازم واستون شعر آوردم انشا الله که خوشتون بیاد بفرمایید شعر . . . . . پشت دیوار همین کوچه ب دارم بزنید، من که رفتم بِنِشینید و هوارم بزنید. باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد، بنویسید کهبد بودم و جارم بزنید. من از آیین شما سیر شدم سیر شدم، پنجه در هرچه که من واهمه دارم بزنید. دستهایم چقَدَر بود و ب دریا نرسید، خبر مرگ مرا طعنه ب یارم بزنید. آی آنها که ب بی برگی من می خندید، مرد باشید و بیایید و کنارم بزنید. . . .با آرزوی موفقیت. شادکام و سر بلند
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

گفتنی ها کم نیست من و تو کم گفتیم

سلام امیدوارم که همیشه حالتون خوب و خوش و سلامت باشه  سلامتی بزرگترین آرزوی قلبی برای شما هم محله ایهای گلم هست در این پست میخوام هم شعر براتون بنویسم و هم نوشته هایی که خودم همیشه از خواندنشون لذت بردم و باخودم گفتم شما دوستای گلم هم بی نصیب نمونید بنابر این دست به کیبورد شدم و نوشتم امیدوارم از خواندنشون لذت ببرید نظر فراموش نشه دوستون دارم  خیلی خیلی خیلی هرکسی عاشق شود کارش به عصیان میکشد عشق آدمهای ترسو را به میدان میکشد گرچه از تقدیر آدمها کسی آگاه نیست رنج فال قهوه را عمریست فنجان میکشد آسمان نازا که باشد رود میخشکد ولی رنج این
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یک شعر صوتی از سایه

دوستان درود امیدوارم حالتون خوب باشه. این اولین پست منه. من تو این پست یکی از شعرامو ب صورت صوتی تقدیمتون کردم. امیدوارم خوشتون بیاد.ّ اینم لینک دانلود راستی با کامنتاتون خوشحالم کنید. با تشکر
دسته‌ها
شعر و دکلمه

دکلمه شعری از استاد فریدون مشیری، با اجرای خودم.

درود به دوستای خوب و مهربونم. حال و احوالتون چطوره؟ توی این پست میخوام شما رو به شنیدن یک دکلمه دعوت کنم. این دکلمه، شعری هست از شاعر مهر پیشه و بسیار با احساس، استاد فریدون مشیری به نام “خانه دوست کجاست”. امیدوارم تونسته باشم حس قشنگی رو که خودم از این شعر زیبا نصیبم شد به شما خوبان هم منتقل کنم. برای دانلود اینجا رو کلیک کنید. این اجرا رو با صدای خودم بهتون تقدیم میکنم. پاینده باشید.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

باران غزل

زیر باران بس غزلها چیده ام دردها دیدم ولی خندیده ام رشته های جان من از من گسست بس که رنگارنگ انسان دیده ام می شود تاریک روزم همچو شب زان که دور ناکسان چرخیده ام درد دارد زیر باران چتر برد زیر باران اشکها پاشیده ام دل به دریا می زنم اما دریغ من ز دریا هم دگر ببریده ام دام دنیا دست و پایم بسته است من ز خوبیهای خود بد دیده ام داستان ماریا پایان گرفت هر چه بشنیدی بگو نشنیده ام
دسته‌ها
شعر و دکلمه

سلام. من با اولین پست و اولین شعرم اومدم.

سلام، من مهران اسلامی هستم، این اولین پست من و همینطور اولین شعری از خودمه که در اینجا منتشر میکنم.   با تو این لحظه های غریب را دوست دارم با تو این روزهای عجیب را دوست دارم. در گریز از شبان سیاه ثانیه هایم با تو این روزگار فریب را دوست دارم. نا رفیقان فراوانند و نا نجیبان چه بسیار با تو این مردم نا نجیب را دوست دارم. با تو این فکر های لطیف را میپسندم با تو این آینده ی بس قریب را دوست دارم. سرنوشتی که تلخ است و روزگاری که نیرنگ با تو این مردم نا شکیب را دوست دارم. با تو شب زنده داری
دسته‌ها
شعر و دکلمه

مناظره عاقل و علاف، شعری از من.

به تو گفتم که عمر تو به باد است. بگفتی زندگی اینگونه شاد است. به تو گفتم نده عمر خود از کف. بدان کل زمانت از کفت رفت. به تو گفتم ته کارَت تباهیست. دعا پیش خدا بهر رهائیست. تو گفتی من بدانم از برم رو. بگفتم تو ندانی در حد جو. اگر دانی که حرف من درست است. فنا و فقر عمرت را بجست است. چرا خود را به دست بد سپاری? چرا طی میکنی عمرت به خاری?. به من گفتی شده بهر من عادت. به این جمله بشد کار تو راحت. به تو گفتم نیار اینقد بهانه. بگفتی تنبلان را هست نشانه. به تو گفتم بشو آدم
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

زندگی نامه

سلام بچه ها امروز حالتون چطوره؟ من که بهاریه بهاری هستم. یکی دو روز دیگه تولد منه برای همین دیشب نشستم و در وصف زندگی ام و درس بزرگی که گرفتم شعری نوشتم دوست داشتم اینجا بذارم. امیدوارم خوشتون بیاد. زندگی نامه یکی بود یکی نبود تو زندگی یه جا دیر بود یه جا زود تو زندگی یه جا شب بود یه جا روز زندگیمون یه جا داغ بود یه جا سوز زندگیمون یه جا شادی یه جا غم بود تو دلا یه جا خیلی یه جا کم بود تو دلا یه جا دلها پر نور بود اون زمون یه جا شهری پر زور بود اون زمون یه روز
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

با خواننده مشهور جهان همراه شوید.

سلام البته من که تازه این فایلها را دیدم ولی انگار خیلی وقت هست که منتشر شده است به هر حال گفتم شاید کسی جایی گوشش نداده باشد برسد به دستش حالش را ببرد لبخندی چیزی به لبش بنشیند. آخه خودم کلی بچه هایی را که حتا شنیده بودند را باهاش خندوندم. حجمش هم کم است کمتر از یک مگابایت اینجا می بوسمتان بدون ترس از هیچ کس. حتا اگر رسد به من هزاران دست
دسته‌ها
شعر و دکلمه

این هم یک شعر از خودم

سلام. یکی از بچه ها میگفت متن هایی که مینویسی جای کار داره و بد نیست. پیشنهاد کرد بزنم توی خط شعر و ترانه که منم یک چیزی دیشب به کلهم زد نوشتمش. البته نمیدونم چی از آب درآمده باشد. خودم که اصولا نارسیسیستم و از شعرم خوشم اومد. شعر را نباید بگی، باید خودش بییاد: نیستی، باز، از این فاصله ها بیزارم، توی سایتم، توی اسکایپ، چه بد بیکارم. لختیت، آه، به نام دل من بود فقط، حال، هر ثانیه در حصرت یک دیدارم. گرم بودی و ز گرمای تنت میمردم، حال، گرمم، ولی افسوس، چه بد تبدارم. مال من نیستی و نیستم از جنس تنت، وزن تو
دسته‌ها
شعر و دکلمه

چند تا شعر با یه خانواده گوش کنی

سلاااااااااااااااااااااااااااام گووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووش کنیا چطورین؟ خوبین؟ من امروز خیلی سر حالم آخه شب قشنگیرو  پشت سر گذاشتم میدونین چرا؟ از دیروز  تا همین حالا یکی از داییام که خیلی با هم جوریم خونمونه من با این داییم خیلی مچم چون خیلی از نظر خصوصیات اخلاقی        نقطه نظرها احساسات و کلی چیزای دیگه شبیه همیم. نمیدونم بهتون گفتم یا نه؟ که من شعر میگم البته نه در حد حرفه ای داییم بهم قول داده بود که شعرای منو با یکی از دوستاش که فکر میکنم آهنگسازه در میون بذاره و دوستش هم اگه خوب بود شعر منو  به چند تا از خواننده ها معرفی کنه. قرار بود که اول شعر منو
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یک شعر یک دکلمه

سلام بچه ها خوبین؟ خوشین؟ چی کارا میکنین؟ راستش فکر نمیکردم که توی این یه ماه اینجا بنویسم یه وقت فکر نکنید که  اعتیادمو به گوش کن ترک کردما  نه بابا دیگه حتی برای خانواده هم حرف زدن من درباره اینجا عادی شده مثلا وقتی میگم میخوام فلان چیزو بذارم توی سایت همه میدونن که منظورم گوش کنه. هنوز هم به هر نابینا یا بعضا بیناهای علاقه مند که میرسم فورا اینجارو معرفیش میکنم .خودممکه کلا انقدر اینجا پلکیدم که دیگه حتی اگه عرض خیابونای محلرو به میلیمتر ازم بپرسن میتونم جواب بدم ولی خوب کمتر از یک ماه به کنکورم مونده و باید حسابی بخونم داستان گذاشتن این
دسته‌ها
شعر و دکلمه

پا به پای کودکی هایم بیا

بینظیره حتماً بخونش نویسنده: سارا – ۱۳٩۱/٩/٢۶ پا به پای کودکی هــــایم بیا کفش هایت را به پا کن تا به تا قاه قاه خنده ات را ساز کن باز هم با خنده ات اعجاز کن پا بکوب و لـــــج کن و راضی نشو با کسی جز دوست همبازی نشو بچه های کوچه را هم کن خبر عاقلی را یک شب از یادت ببر خاله بازی کن به رسم کودکی با همان چادر نمـــــاز پولکی طعم چای و قوری گلدارمان لحظه های ناب بی تکرارمان مادری از جنس باران داشتیم در کنارش خواب آسان داشتیم یا پدر اسطوره دنیای ما قهرمان باور زیبــــای ما قصه های هر شب مادربزرگ