خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
شعر و دکلمه

بیم فرو ریختن

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست از فاضل نظری ممنون از دوست گلم لیلی به خاطر تایپ کتاب گریه های امپراتور از این شاعر واسه من
دسته‌ها
شعر و دکلمه

نقطه چین

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادش به خیر: روز هایی که تازه از آسمان آمده بودی

ببخش اگر به خاطر تو از تو میگذرم و این جمله کلیشه ای را بهانه جدایی می کنم. عزیزکم: به اقیانوسی میمانی که اسیدی شده باشد. دیگر وقتی در تو شنا میکنم نفسم میگیرد. آب اقیانوست اسیدی شده, بد طعمی میدهد. به دریایی میمانی که ماهی های مهربانت را صید می کنند, میکشند و میخورند. به یک پیتزای خوشمزه میمانی که تمام سس هات را با مکش سرنگ از سطحت برداشته باشند تا دیگر خوشمزه نباشی. عزیزکم: خشک شده ای مثل شاخه خشک پیچک تنهایی که حتی سیاوش هم از حالت خبر دارد. آب میخواهی. آب. من از گلدانی که در آنی دور افتاده ام. اگر بودم تشنه نبودی.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یک روز می بوسمت

یک روز می بوسمت! روز که باران می بارد ، یک روز که چترمان دو نفره شده ، یک روز که همه جا حسابی خیس است! یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ ، آرام تر از هر چه تصورش را کنی ، آهسته ، می بوسمت … یک روز می بوسمت ! هر چه پیش آید خوش آید ! حوصله ی حساب و کتاب کردن هم ندارم ! دلم ترسیده ، که مبادا از فردا دیگر « عشق من » نباشی . آخر ، عشق سه حرفی کلاس اول من ، حالا آن قدر دوست داشتنی شده! که برای خیلی ها سه حرف که سهل است
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

قصه یادداشت های روزانه من!

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود. ی پسر بود بش میگفتن مجتبی. چش نداشت ولی زرنگُ ناقلا. حدود سه سال پیش این آقا پسر. کله داغ بود آی وی ام زدش به سر. ی پیام گیر واسه دوستاش گذاشت. پر یادداشت های ناب هیشکی نداشت. از خودش می گفتُ از دوروبرش. این که روزگار چی آورد به سرش. لینک دانلود تموم حرفاشو. میذارم این جا تو دانلود کن, پاشو.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

بیا زیر باران قدم بزنیم.

زیر باران بیا قدم بزنیم حرف نشنیده ای به هم بزنیم نو بگوییم و نو بیندیشیم عادت کهنه را به هم بزنیم و زباران کمی بیاموزیم که بباریم و حرف کم بزنیم کم بباریم اگر، ولی همه جا عالمی را به چهره نم بزنیم چتر را تا کنیم و خیس شویم لحظه ای پشت پا به غم بزنیم سخن از عشق خود بخود زیباست سخن عاشقانه ای به هم بزنیم قلم زندگی به دست دل است زندگی را بیا رقم بزنیم «سالکم» قطره ها در انتظار تواند زیر باران بیا قدم بزنیم
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تو که……

ای شیرینترین اتفاق که تلخترین حادثه زندگیم را آفریدی، ای تو که قرار بود یارم باشی و بار شدی، ای تو که قرار بود در تحمل سختیها پشت گرمیم باشی و با کوچکترین اتفاقی پشتم را خالی و دل سردم کردی، قرار بود کمک کنی تا بتوانم بار زندگی را به دوش بکشم نه خود کوله باری از غم را بر دوشم بگذاری، قول داده بودی همیشه کنارم باشی نه این که فقط خاطراتت کنارم باشدو نبودنت همیشگی باشد، قول دادی برایم بمونی، با من بمونی، قول دادی هیچوقت بهم دروغ نگی، ولی این بزرگترین دروغی بود که گفتی، برو به سلامت هر جا هستی خوش باش اما هیچ
دسته‌ها
شعر و دکلمه

هدیه ای برای تمام مادر ها!

با نگاهی آرام و صدایی سرشار از مهر کودکش را برداشت تا به همراهی او فردا را بشکافد که شکفتن ها آغاز شوند. دست هایش مغرور دلش اما می لرزید که فردا شاید شرم تکرار همین امروز است. روز آغازین در خاطره اش هک شده بود. جامی از شهد نبودن در شاهرگش ریخته بودند ولی او نمی خواست بمیرد هر روز. اشک تبدارش آرام فرو می غلتید از سراشیب نگاهش تا فریاد زمان. روزی اما آموخت روزی اما دانست عاقبت او فهمید زخم اندیشه ثمر خواهد داد. گرگ اندوه به شبزهر قوانین طبیعت لب خواهد زد و شبی خستگی شهر فرو خواهد ریخت. روز آن جشن بزرگ او به
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

من و تو: تقدیم به کودکی زیبا!

صدات آرامش نابه. حضورت ناب و کمیابه. دلم بدجور واست تنگه. نگاهت ناز مهتابه. دلت همرنگ خورشیده. زمانی که میاد بالا. چرا نیستی کنار من. بیای کاشکی همین حالا. تو قلبم تا ابد جاته. تو دستام عطر دستاته. خداییش طاقتم رفته. تو گوشم زنگ حرفاته. تو خیلی پاک و معصومی. چه شادم وقتی پهلومی. چرا با من نمیجوشی. پیشم کمحرف و آرومی. اگه کارا و رفتارام. بده یا خیلی خونسردم. ازم بگذر حلالم کن. دلم تنهاست اینه دردم. چه رسمی داره این دنیا. مگه فامیل نمیشیم ما. باهم امروز خوشیم اما. چرا نامحرمیم فردا.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

زندگی به روایت شعر

درود دوستان.

درود به هوادار ها و زمیندار های این محله!

چندی پیش رفتم نمایشگاه اتوکام که یک گزارش صوتی ناب هم ازش تهیه کردم با توضیحات و صدای شخص شخیص خودم.

البته فعلاً درگیر امتحانام واسه همین این شعر رو علی الحساب داشته باشید تا اون گزارش رو هم در آینده ای نزدیک تقدیم کنم.

زندگی به روایت شعر:

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت بیستو هفتم آذر 90

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

اگر این را خواندی بدان منتظرت هستم!

باز هم من اینجا و دلم پیش تو. خودم در فکر و فکرم در فکر تو. در این آشوب, همه زنبیل ها را آورده اند و از تو آرامش می خرند. به بهای چند لحظه جدا شدن از پلیدی ها. به بهای چند لحظه بزرگتر نبودن. به بهای چند لحظه معصوم بودن. من بی صدا و بی زنبیل ته صف منتظرم. همه می روند. اکنون نوبت من است. من تو را می خواهم. خود خودت را و تمام معصومیتت را. به بهای همیشه از پلیدی ها جدا شدن. به بهای همیشه کودک بودن به بهای همیشه پاک ماندن. می ترسم از این دنیای جدیدی که مرا به آن می
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یک لحظه باهم بودن!