سلامی گرم، شفاف و صمیمی به یاران همیشه همراه محله نابینایان. امید که در هر لحظه از عمر عزیزتون تماشاگر بهترینها باشید! باز هم عازم سفری از سری سفرهای محله نابینایان به جهان آزاد هستیم. سفر شماره 60 محله کمی شاید متفاوت باشه. گاهی در جادههای پردستانداز و هزارمنظره زندگی شاهد مواردی هستیم که از هر طرف نگاه کنیم سیاه و تاریکن. فجایع، بلایا، حوادث، مخصوصا در مقیاس بزرگ و همهگیر که سراسر ویرانی و مصیبتن و بس. اگر کسی بهمون بگه حتی در اون قیامتهای سیاه هم میشه سوار بر توفان مسیری به سوی روشنایی پیدا کرد، شاید در قدم اول چندتا بد و بیراه هم نثارش کنیم.
Tag: تمرین
یک سلام صمیمی نه مثل برف نه مثل خورشید، فقط از جنس خالص صمیمیت یک سلام به تمامی شما عزیزان محله نابینایان. امید که دلهایی گرم و نگاهی امیدوار داشته باشید! باز هم با سفری دیگه از سری سفرهای جهان آزاد همراه شما همسفران هستیم. باورهای ما قدمهای اولمون به سوی هدفها و رسیدنهای ما هستن. اینو شاید از قدیم تا امروز به خیلی زبونها و سبکها شنیدیم. و چند نفر از ما واقعا این گفتاررو به صورت یک واقعیت لمس و باور کردیم! راستی این امر تا چه حد واقعیت داره؟ آیا باورها تا کجا و تا چه اندازه قادرند مسیر زندگی ما به سوی کامیابیهای مورد نظرمونرو
سلامی به صمیمیت باران به تویی که هوای دلرو میشناسی. امید که آسمان وجودت تا همیشه صاف باشه و آفتابی. سفر همیشه راهی برای دیدن نادیدهها و کشف واقعیتهای قابل تأملیه که شاید تا به حال بهشون نپرداختیم. سفرهای محله نابینایان به جهان آزاد هم از این قاعده مستثنا نیستن. در هر سفر دری به دنیایی جدید به روی نگاه مشتاق ما باز میشه و هر بار بیش از پیش با تواناییهای خودمون در جهت داشتن یک زندگی بهتر آشنا میشیم. ما افرادی هستیم با علایق و سلایق متفاوت، و گاهی با این تصور تلخ مواجهیم که موانعی از جنس فقدان بینایی در برخی از ما دستیابی به برخی
سلامی به صفای دلهای صاف همگی همراهان محله نابینایان. امید که گرمای وجودتون سرمای این روزهارو از رو ببره! باز هم با سفری دیگه از سری سفرهای محله نابینایان به جهان آزاد با شما هستیم. شاید بعضی از ما با اسم تصویرهای لمسی بیگانه نباشیم ولی خیلیهامون یا نشنیدیمش یا اگر شنیدیم تعبیر درستی ازش نداریم. از نقاشیهای لمسی چی میدونیم؟ اصلا مگه نقاشی هم میتونه لمسی باشه؟ هر زمان اسم نقش و نقاشی برده شده ذهن مستقیم میره به طرف سطوح صافی که خطهاش فقط با چشمهای بینا قابل درک هستن. نقاشیرو چطور میشه به دنیای سر انگشتها و لمس آورد؟ اصلا گیریم که بشه! فایدهاش چیه؟ آیا
سلامی صمیمی به تمامی گرامیان محله نابینایان، به خصوص عزیزان اهل سیر و سفر. امید که سفر پرماجرای زندگی برای همگیتون سرشار از ماجراهای خوش و خوشپایان باشه! احتمالا تعجب کردید که واسه چی امروز به دیدنتون اومدیم. خبر خوش برای سفردوستهای محله اینکه از این ماه اگر خدا بخواد و یاری کنه، قراره تعداد سفرهای ماهانه محله نابینایان به جهان آزاد بیشتر بشه. پنجم هر ماه که سر جاشه، و اگر مجالی باشه به یاری خدا علاوه بر این تاریخ، در پانزدهم و بیست و پنجم هر ماه به دیدنتون میاییم تا به همراه هم سفرهای بیشتری به جهان آزاد داشته باشیم و بیش از پیش ببینیم و
سلامی از جنس آشنای نسیم به تویی که با لطافت باران آشنایی. امید که این سرمای تاریک هرچه زودتر از دلهای همگیمون برای همیشه سفر کنه! در سفری دیگه از سری سفرهای محله نابینایان به جهان آزاد همراه و همسفر ما باشید!. در بسیاری از گشتهای پیشین با غافلگیریهای خوشآیندی مواجه شدیم که نشونمون دادن بسیاری از اموری که به ظاهر برای ما ناممکن جلوه میکردن، فقط سختتر پیش میرن اما نه تنها دسترسپذیرن، بلکه ورود بهشون کلی هم واسمون لذتبخشه. دیدیم و شنیدیم و خوندیم که با وجود نقص بینایی میشه رقصید، سوارکاری کرد، جودوکار شد، در بسیاری از میدونها پابهپای افراد بدون معلولیت پیش رفت و
سلام به همسفران سفرهای آزاد محله نابینایان. امید که گامهاتون همیشه استوار، شادیهاتون همواره پایدار و کامیابیهاتون تا همیشه برقرار باشه! در مورد شکستن سدهای به ظاهر ناممکن پیش از این زیاد گفتیم. به دیدن افرادی رفتیم که ثابت کردن بدون دیدن میشه زندگی کرد، درس خوند، جودوکار شد، رقصید، و بر بسیاری از موانع پیروز شد. امروز هم قراره مهمون یکی دیگه از این سد شکنها باشیم و گذر از یکی دیگه از موانع به ظاهر ناگذررو به تماشا بشینیم. پیش از سفر امروز محله به جهان آزاد، اگر کسی بهم میگفت بدون دیدن میشه سوارکاری کرد باورم نمیشد. اما حالا باورم میشه. حالا دیگه باورم میشه
سلام به همراهان و همسفران و تمامی یاران محله نابینایان. امید که قلبهاتون همواره سرشار از امید باشن! بسیار پیش اومده و پیش خواهد اومد که ما خواهان انجام کاری باشیم که با توجه به معلولیتمون ناممکن به نظر میاد. در بسیاری از این موارد، خیلی از ما ناممکن بودن تحقق این آرزورو میپذیریم و ازش دست میکشیم. اما هستن افرادی که نظر دیگهای دارن. از نظر اونها، اگرچه تمام دیوارها با سلاح خواستن شکستنی نیستن، اما قدرت اراده ما قادر به شکستن تعداد بیشماری از سدهاییه که در مقابل خواستنها و توانستنهامون قد الم کردن. میزبان امروز سفر ما به جهان آزاد یکی از اون افرادیه که
سلام بر تمامی آشنایان قدیمی و جدید و در هر حال عزیز محله نابینایان. امید که پاییزتون سرشار از رنگ و لطافت باشه! امروز برای اعضای نابینای محله ما و برای تمام نابیناها روز خاصیه. روزی که عصای سفید به عنوان نماد پیروزی ما بر شب معرفی و شناخته شده و ما این روزرو برای شروع حرکتمون در جهت رسیدن به صبحی روشن غنیمت شمرده و میشماریم. روز عصای سفیدرو تبریک نمیگیم ولی آرزو داریم که این روز برای تمامی اونهایی که نقص بینایی سبب شده راههای متفاوت از بقیهرو برای دستیابی به کامیابیهاشون در پیش بگیرن روزی شاد و روشن باشه! باز هم نوبت یکی دیگه از سفرهای
سلام بر دوستان و دوستداران محله نابینایان، به خصوص جویندگان افقهای برتر در جهان آزاد. امید که در این شروع خنک پاییزی، دلهاتون به گرمای وسط مردادماه باشن! مسیرهای رسیدن به موفقیت همیشه طولانی، سخت و پرفراز و نشیبن، به خصوص اگر هدف، هدفی به ظاهر محال باشه! راهش سختتر، اما لذت رسیدنش بیوصفه. تا حالا چند دفعه پیش اومده که قدم در راهی به ظاهر محال گذاشته و از طی سختیهای مسیر بعد از کسب موفقیت به اون احساس لذت بیتوصیف رسیده باشیم! برای خیلی از ما این چند باری پیش اومده و همگیمون خواهان تکرارش هستیم. در سفر این بارمون به جهان آزاد مهمون حقیقتِ قصه کسی
سلامی صمیمی به تمامی شما همراهان با صفای محله نابینایان. امید که حال این روزهاتون درست همونی باشه که از خدا خواهانش هستید. نوبت پنجاهمین سفر محله نابینایان به جهان آزاد و یکی دیگه از داستانهای سفرهای پرماجرای ماست. پیش از شروع، میانه شما با خوندن چطوره؟ به خصوص شما عزیزانی که بریلخوان هستید، سرعت خوندنتون در چه حده؟ آیا از سرعت و کیفیت خوندنتون رضایت دارید؟ اگر نه، هیچ فکر کردید برای حل این مسأله چه راههایی وجود داره؟ یا اصلا راهی برای بریلخوانهای بزرگسال هست یا نه؟ جواب این سوال و بسیاری پرسشهای دیگه رو میتونیم در سفر شماره پنجاه محله نابینایان به جهان آزاد پیدا کنیم.
سلااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااام یک سلااااااام گرم به شما گوشکنیها! چطوووووووووورین؟ با کرونای اعصاب خرد کن چی کار میکنین؟ من که اونقدر از دستش خسته شدم که آرزو میکنم یک روز تعطیل باشیم تا صبحش با مامان و بابام و داداشم بریم بیرون. هفته پیش که با هم صبح رفتیم بیرون، خییییییلی کیف داد. چون صبحش رفتیم چوب جمع کردیم، بعدش من و مامانم سعی کردیم چند تا افکت از صدای خش خش برگها و رودخونه درست کنیم که متأسفانه صدای ماشین نذاشت. این هفته هم سه شنبه تعطیله و امیدوارم که این روز هم بریم بیرون، این دفعه یک جای متفاوت! تازه الآن یه چیز دیگه هم به تفریحات و
سلام و هزاران درود خدمت شما دوستان گرامی اول از هرچیز عید الله اکبر عید سعید و خجسته غدیر خم را به تک تک شما تبریک عرض می کنم. بعد از چند ماه منم دست به کیبورد شدم نه اینکه نخواهم ها خدایش نمی رسیدم تمریناتم برای مسابقات کشوری کلاس ترومپت که خصوصی گذاشتم برای شاگردهام خلاصه همه به هم پیچیدن و فقط اجازه می دهند من بیام پست های شما را بخوانم و برم اما بریم سر اصل مطلب همان طور که در عنوان گفتم میلاد چه خبر؟ دوستان عزیز من نه خیلی سرم خلوت بود از الان دیگه کامل آزاد هستم حتمأ می پرسید چطور خوب الان
به زبان کده خوش اومدید. با درس چهارم همراه شما هستم. در این درس، یاد میگیریم چطور اسم دیگران را بپرسیم، با صفات مِلکی آشنا خواهیم شد و با هم چگونگی spell کردن را تمرین می کنیم. لطفا فایل صوتی را با حجم 9mb و مدت زمان ده دقیقه از اینجا دانلود کنید.