خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

تجسم یک رویای دوردست، قسمت سوم.

یک درد ناگزیر! همیشه از طعم نوشابه و دوغ های گازدار بدم می اومد. در کل از هر نوشیدنی ای که گاز داشت، فراری بودم. نه خودم دوستش داشتم، نه معده ام توان هضم و تحملش رو داشت. گاهی هم که به خاطر دوست هام تو دور همی ها می خوردم، باید از قبل خودم رو برای درد بی امون و عجیب معده ام آماده می کردم. خوب خاطرم هست. ترم دوم دانشگاه بود. همون روز هایی که زندگی تو پنجه های بی رحم بیماری ها و مرگ های بی وقفه اسیر نبود. همون وقتایی که شادی ها رود وار جاری بود و غم این همه نزدیک نمی شد 
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه مشت پراکنده گویی

سلام به تک تک اهالی محله اعم از: چراغ روشنا، چراغ خاموشا و به کل رهگذر و غیر رهگذر که میان و پستمو میخونن. خیلی وقت بود حس و حال نوشتن نداشتم حقیقتشو بخوایید و همینجور که از اسم پست هم پیداست هنوزم حس و حال نوشتن نیست و اینا فقط یه مشت حرف هستن که نمیشه جدیشون گرفت از حال خودتون برام بگید اگه از حال منم میپرسید، ای میشه گفت بدک نیستم این روزا فقط کتاب گویا میکنم و ویرایش و خیلیا رو هم با خودم درگیر کردم خخخخ بعضی وقتا هم میشینم به خوندن کتب غیر حقوقی ولی واقعا بعضی وقتا نمیدونم برای وقتی که بخاطر
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

کُرونا گرفتم!

سلام عزیزان، چه خبر؟ آیا کسی از میان شما هست که به ما بگوید، آنچه نباید بگوید؟ حرف از کُرونایی میزنم که دامنم را که هیچ، کُلِ کله‌پاچه تا اندام‌های مرکزی بدنم را گرفت و ول نکرد. آری دوستان به قول شاعر: چُنین است رسمِ شب‌های کامبیز، گهی بیز به کام و گهی کام به بیز. تجربیات خود را به اشتراک گذاشته، به امید آن روز که شما نیز منتشر کرده تا با هم لحظاتی را به خنده و شاید گریه سپری کنیم. جریان از آنجایی شروع می‌شود که داییِ فرماندارِ منزل بی‌خیال دنیای فانی شده و به دیار باقی شتابیده و قاطیِ ارواح منتظره شد. به کجا چُنین
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بینوایان پر درد سر

سلام به دوستان خوب من! امیدوارم خوب و سلامت باشید. چند روزی هست که موضوعی ذهن مرا درگیر کرده؛ بد ندیدم شما را نیز در جریان آن بگذارم شاید باعث گفت و گو در سایت شود. وقتی بیرون میزنیم، در خیابانهای اصلی با انبوهی از دستفروشها مواجه میشویم؛ دستفروشهایی که میشود گفت از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را میفروشند. حضورشان میتوانست بسیار هیجان انگیز باشد اگر باعث بدبختیهای عظیم برای ما نابیناها نبودند. بساطهایی که پهن میکنند پیاده روها را تنگ و تنگتر میکنند و راه رفتن را برای ما نابیناها و البته سایر افراد معلول، اگر نگوییم غیر ممکن، دشوار و دشوارتر میکنند. اما این سکه روی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بیست و دومین شب نشینی محله ی نابینایان بفرمایید تو. یکشنبه شب از کامنت 240

ای با من و پنهان چو دل, از دل سلامت میکنم. تو کعبه ای هر جا رَوَم, قصد مقامت میکنم.     سلام بر دوستان و هم محله های عزیز. و یه سلام ویژه به شب نشینان محله ی نابینایان. خوبید که؟؟؟؟؟ عیدتون هم مبارک… امشب هم شب نشینی داریم و هم یه جشن به مناسبت این عید فرخنده پس نهایت پذیرایی از مهمانان انجام میشه. امشب قراره تا ساعت یک باشیم و حرف بزنیم.. خب چون جشنه نمیخواستم موضوع مشخص کنم, اما فکر کردم که بدون موضوع نمیشه برای همین دلم میخواد در میون جشن کمی هم بحث داشته باشیم, همش تفریح و بگو بخند نمیشه که میشه؟؟؟؟
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تازه واردم

سلام خدمت هم محلیها حالتون خوبه؟ چه خبرا؟ میخواستم بگم که از این به بعد منم ی خونه اینجا خریدم و اومدم تو این محله. خب حرفام تموم شد خداااااااااحافظ
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

اولین پست من و معرفی خودم

سلاااااااااااااااام و هزاااااااااااران درود به شما دوستان نازنین و هم محله ای های گلم! امیدوارم حالتون خوب باشه! دوستان عزیزم همون طور که توی شناسنامم ذکر کردم حقیر فرشته نرگسی هستم متولد 31/6/68,ساکن شهرستان قوچان واقع در استان خراسان رضوی,دارای لیسانس مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه آزاد و هم اکنون در اداره برق شهرستان مذکور مشغول به شغل اپراتوری هستم! این اولین پست حقیر هست و از اینکه در خدمت شما دوستان خوبم هستم بی نهایت سپاسگزارم! موفق و پیروز باشید
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

ورود به جمع گوشکنیها

سلام، من خیلی خوشحالم که به جمع گوشکنیها اضافه شدم، مدتی بود که قصد داشتم در سایت ثبتنام کنم ولی با شیوه جدید ثبتنام در سایت آشنا نبودم که بلاخره یکی از دوستان عزیز من را با این شیوه جدید آشنا کرد. از این خانم محترم که اسمش پریسیما است تشکر میکنم. من از شما میخوام که به من پیشنهاد بدید چه مطالبی را در سایت بذارم من خودم در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل کردم و علاقه زیادی به این رشته دارم البته شاید ذوق ادبی والایی نداشته باشم ولی این رشته را چه ذوق ادبی داشته باشم و چه نداشته باشم دوست دارم. من در زمینه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یک هم محله ایِ جدید به نامِ من!

سلااااااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممممممممممممم به همه ی گوشکنی های گلللللللل. خوبید؟ خوشید؟ خُب بثه دیگه خیلی احوال پرسی کردم. خخخخخخخ من تازه همین دیشب توی محله عضو شدم. اِی بابا خودِ تو معرفی کن دیگه! ااااااااااااااااااااااااااااااااااااا! باشه بابا نزن! خخخخخخخخخ. من کیانوشِ شاکری 13 ساله از مشهد هستم. من توی مدرسه ی امید نابینایان مشهد درس میخونم و در حال حاضر کلاس هفتم رو دارم تموم میکنم. من آدمی شوخطبع هستم. اینم معرفی. خخخخخخخخخخ خُب دیگه من برم بای بای ّی ّی ّی ّی ّی ّی ّی.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

اولین پست من تلاش برای گسترش سایت گوش کن در ایران

سلام بچه ها خوبین حالتون خوبه توپین بذارین ی چیزی براتون بگم ی فکری به نظرم رسید گفتم بنویسم همه بخونن بچه ها خیلیها هستن که از کامپیوتر هیچ چی نمیدونن منظورم همین نابیناها هست بیاییم ی فایل صوتی راجع به این سایت و کارایی که بچه ها انجام میدن تهیه کنیم و از طریق بهزیستی بذاریم در اختیار همه که هم پیشرفت کنن هم پیشرفت اونا باعث گسترش گوش کن میشه هر کدوم از ما که این فایل به چند نفر بده تحول بزرگی به وجود میاد امیدوارم روزی برسه که ی نابینا هم تو ایران نباشه که از وجود این سایت بیخبر باشه به امید موفقیتهای بیشتر
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یک خواهش دوستانه

دوستان همیشگی سلام. خوب و توپ که هستید انشا الله. اونایی که خوب خوب هستن بهتره برای دوستایی که کمی بگی نگی زیر لب به قول بیهقی از دست روزگار می ژکند دعا کنند. اما این دفعه میخوام صاف صاف برم سر اصل مطلب. حقیقتش چند وقتی بود این مطلبچشمهام رو که نه, گوشهامو آزار میداد. البته اگه بریل بود انگشتهام رو میخورد. چه کنم دست خودم نیست. فقط خواهش میکنم گوشزد کردن این مطلب رو به حساب معلم بودن بنده نذارید که خیلی دلخور میشم. من اگه معلم هم نبودم این کار رو نمیکردم. فکر کنم جناب مدیرخان هم به این مطلبی که میخوام بگم اشاره کرده بودند.
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

خوابی که دیروز عصر دیدم

فکر کنم حدود ساعت پنج افتادم روی کاناپه نفهمیدم کی خوابم برد ولی حس کردم که خانمم واسم یک متکا آورد و گذاشت زیر سرم همین که کمی گذشت خواب عمیقی من رو در خودش فرو برد خواب دیدم یکی از دوستانم اومده خونمون و گوشی تازه من رو که گوشی سامسونگ مدل win 8552 هستش رو از روی میز کامپیوترم برداشته و میگه این گوشی اصله گفتم فکر کردی من میرم گوشی غیر اصل میخرم معلومه که اصله گفت بزار واست تنظیمش کنم مشکلاتش رو حل کنم گفتم خودم بلدم قبلا تنظیمش کردم زحمت نکش گفت اما بعضی از کاراش رو تو بلد نیستی چون مهمونم بود حرفی