خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
ویژه نابینایان

آموزش کار با عصای گویا، بیا دانلود کن!

سلام بر دوستان عزیز امیدوارم خوب باشید خب اینم از آموزش عصای گویا که همه دنبالش بودن، فقط مدیران یه لطف کنن این پست رو سنجاقش کنن تا یه چند روز که همه دانلود کنن و اگرم چیزی رو نگفتم یا هر کس سؤالی داره، توی کامنتا بپرسه! اگرم آموزش هر جوری بود، مقصر من نیستم، چون خیلی خسته بودم، و فکرم نمی کنم بعدا می تونستم آموزش بدم، چون واقعا درگیرم! خب دوستان، آموزش رو با حجم 23 مگ و خورده ای، و زمان 25 دقیقه و 52 ثانیه میتونید از لینک زیر دانلود کنید! دانلود خب اینم از این، موفق باشید!
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

چگونگی خرید عصای سفید هوشمند

سلام دوستان. اگر یادتون باشه چند روز پیش یک عصای سفید هوشمند معرفی شد که گزارششو همکاران ما در باشگاه خبرنگاران بوشهر کار کرده بودند. به همین خاطر افراد زیادی با من تماس گرفتند و روش تهیه این عصا رو پرسیدند. اگر کسی می خواد این عصا را بخره به این شماره 09171764146 نام کامل منظورم نام و نام خانوادگی به همراه نام استان و شهرشو به این شماره پیامک کنه. شرکت خودش تماس می گیره و هماهنگی های لازم رو به عمل میاره. لطفا تماس نگیرید و فقط پیامک بدید. راستی بچه ها برای خرید ابزار توانبخشی بهزیستی بودجه خوبی داره حتما مراجعه کنید و بخواهید براتون تهیه
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

واقعیت تلخ از درددل یک دوست, قسمت دوم, دوستان بخوانید و راهنمایی کنید

سلام و عرض ادب خدمت همه هم محله ای های عزیز امیدوارم همیشه خوب , شاد , سربلند و پیروز باشید ببخشید قسمت دوم ماجرای دوستم شهاب رو اینقدر دیر گذاشتم. هم خودم درگیر بودم و هم می خواستم از فضای او کمی دور شوم تا با واقع بینی بهتری بتونم بقیش رو بنویسم و تحت احساسات دچار اشتباه نشوم و خدایی نکرده موجب قضاوت اشتباه دیگران شود. حالا ادامه ماجرا : نمی گویم طلاق ضربه ای به من نزد. چرا خیلی ناراحت بودم ولی مثل کسانی که افسرده بشوند و گوشه ای کز کنند و چه کنم چه کنم راه بیندازند نبودم. از نظر مالی خیلی ضربه خوردم.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

چه قد سخته وقتی بفهمی داری مردگی میکنی نه زندگی.

آره چه قد سخته. خعععیییلی سخت, خعععیییلی دشوار, خعععیییلی بدجور, خعیییلیی سخته. چه قد سخته که وابسته باشی. یه وابستگی از روی جبر, از روی خاص بودن شرایطت, از روی موقعیتی که توشی, از روی وضعیتی که هرگز نه تنها به پایان خودش نمیرسه, بلکه داره هر روزش از دیروزش بدتر میشه و تو بدیش اوج میگیره. یه وابستگی از نوع تفاوتت با دیگران البته از نگاه خودشون, از جنس فرداهای نافرجام, از حس همین گذشته های بی فرجام. چه قد سخته. خیلی سخت. مسخره هست. مسخره. همه چی مسخره هست, زندگی مسخره هست, ما هم شدیم مسخره ی روزگار, شدیم مسخره ی چرخش ایام, شدیم مسخره ی لحظاتی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

میزگرد 12: ویژگیهای یک عصای مناسب برای نابینایان

سلام سلام، امیدوارم هفته ی خوبی رو گذرونده باشین و هفته ی خوبی رو هم در پیش رو داشته باشین، ما که سه شب شبِ یلدا داشتیم شب اول خونه ی مادربزرگه که من نرفتم، و شبِ دوم خونه ی خودمون همراه با دوستای خواهرم که همسایمون هستن و دیشب هم ما به دعوتِ خودشون رفتیم خونشون. بگذریم! حالتون چطوره؟! خخخخخ. • میزگرد این هفته در مورد عصا و ویژگیهای یه عصای مناسب از نظر هر کدوم از شماهاست. نمیگم استاندارد چون هم اینکه به احتمال قوی کسی عصای استاندارد ندیده تو ایران و هم اینکه شاید هر کسی طبق تجربه و استفاده ی خودش ویژگیهایی رو برای یک
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

دو خاطره از من چرا من عصا دست گرفتم و آیا همیشه باید به مسیر های آشنا اعتماد کرد؟

درود برهمه هم محلی های عزیزم امیدوارم که همیشه شاد و خوشحال باشید راستش تصمیم گرفتم اتفاقاتی را که چند روز پیش و چند سال پیش واسه من پیش اومد این جا با شما در میون بگذارم به قول بانو باشد که رستگار شویم یکی از مدارسی که من در اون جا کار می کنم در یک روستا قرار داره برای این که وارد روستا بشم باید سر جاده پیاده بشم و مسافت یک کیلومتری را از بین یک کوچه باغ با صفا بگذرم تا به روستا برسم حالا بگذریم که در زمستون باید قندیل ببندم و در اواسط بهار باید ذوب بشم تا به روستا برسم هفت هشت
دسته‌ها
ویژه نابینایان

جلسه ی هشتم جهت یابی/ شیوه ی صحیح راهنمایی نابینا توسط فرد بینا

به نام مهربونترین مهربونا سلااااااااااام و صد هزار سلام به همه تون. خوبین؟ خوشین؟ خوش میگذره آیا؟ خب خب خدا رو شکر. برای اونایی که گفتن خوبه بد نمیگذره. و همه چی میگذره. چه خوشیها و چه سختیها برای اونایی که گفتن خوش نمیگذره. زندگی همینه دیگه. یه خصلت خوبی که داریم اینه که به هر شرایطی عادت میکنیم و باهاش سازگار میشیم. اگه اینطور نبود که وااااااایییییی وحشتناک میشد. انشا الله که لحظات خوشمون بیشتر از بداش باشه! خخخخ چه همه حرف زدم. بریم سراغ بحث امروزمون. طرز راهنمایی نابینا توسط یک فرد بینا: بهتر اینه که ما یک قدم از فرد بینا عقبتر باشیم و نصف بدنمون
دسته‌ها
ویژه نابینایان

جلسه ی هفتم جهت یابی/ عبور نابینا از خیابان

به نام خدای خوب و مهربون سلاااااام سلاااااااااااام به همه ی دوستان محترم حال و احوال که خوبه انشا الله؟ الوعده وفاااا. من برای اولین بار زود اومدم یوهووووووووووووووووووووو ایییییییووووووووووولللللل. خخخخ میبینم که شماها هم تعجب کردین. از اینجا دارم میبینمتون. بعله خب. انشا الله که دیگه تعجب تونو نبینم. خخخخ خب حالا بریم سراغ بحث امروز مون: دوستان نه، نه، نریم سراغ بحث بعدی. صبر کنین میخوام یه چیزی که  فراموش کردم در پست قبلی بگم رو مطرح کنم در مورد موانع باید بگم که  تو هر خیابونی  که قدم میذاریم ملت هی دارن ساختمون سازی میکنن. برای کارشون هم  تو پیاده رو ها داربست نصب میکنن. این
دسته‌ها
ویژه نابینایان

جلسه ی ششم جهت یابی/ آسانسور، پله برقی و یه مانع دیگه

به نام خدایی که  همیشه مواظب نابیناها هست. سلااااام به همه ی دوستان خوب و محترم و صبور  خودم خوب و خوش و سلامتین انشا الله؟ چه خبرااااااا؟ من اومدم جلسه ی ششم جهتیابی رو با حضور شماها برگزار کنم. چیه اینطوری نگام میکنین؟ چییییییی؟ بلند تر بگین خب؟ آهااااان! دیر میام. همه چی رو فراموش کردین؟ خب عیبی نداره که روی اسمم که اینتر بزنین همه ی نوشته های  من  براتون لیست میشه. چییییی؟ من چرا زود زود نمیام؟ خب راستشو بخواین من توی نوشتن یه خورده زیادی تنبلم. اصلا و ابدا اهل نوشتن نیستم. برای همین همش تنبلیم میشه تا کلاسهای جهتیابی رو بنویسم. میدونم بابا! میدونم
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تابستون بهترین فرصت برای آشتی با عصای سفید

من ی نابینام. یعنی کسی که چشماش یا هیچی نمیبینه یا اینقدر کم میبینه که نمیشه بهش گفت دیدن. الان تابستون شده و من بیشتر وقت مو توی خونه میگذرونم. درسته. درسته. بقیه هم همین طورند. یعنی اون هایی هم که چشم‌شون می بیند از بس هوا گرمه روزا کم بیرون میرن. ولی فرق من با چشم‌دار ها اینه که اونا هر وقت دلشون بخواد میزنن بیرون ولی من تا ننه بابام نخواند از خونه بزنند بیرون، توی خونه زندانیم. میخوام از امروز با خودم قرار بذارم که عوض بشم. میخوام منم هر وقت دلم خواست از خونه برم بیرون. به نظر شما من اگه بخوام با این چشم
دسته‌ها
ویژه نابینایان

آموزش جهت یابی شروع شد. هر کی فکر میکنه این کلاس به دردش میخوره بیاد تو.

سلام سلام دوستان. خوبین؟ خوشین؟ روزگار با شما خوبه یا شما با روزگار خوبین؟ هر کدوم که باشه بازم خوبه. خب من دومین بارمه که پست میذارم. شاید چیزایی که میگم به درد خیلیا نخوره. اما فکر کردم جاش توی محله خیلی خالیه. دوستان من توی شهر خودم مربی جهتیابی بعضی از گروههای نابینایان هستم. حدود هشت سالی هست که مستقلم و بدون کمک کسی خودم رفتامد میکنم.  تجربه های زیادی در مورد جهتیابی کسب کردم. برای همین فکر کردم بیام و تجربیاتمو در اختیار بقیه هم  هر از چند گاهی در قالب چنتا پست بذارم. حالا بریم سراغ بحث اصلی. دوستان من از همون ابتدا شروع میکنم از
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

از قصابی تا بدشانسی: چرا از او جدا نشویم؟

سلام. امروز واقعا تجربه ی خیلی خیلی ترسناکی را از سر گذراندم. خوب، اولش قرار شد بروم قصابی، یک قلم پای گاو یا گوسفند سفارش بدهم که رفتم و تحریک شدم دیدم جناب صالحی کارت خوان داره، منم بیست تومان گوشت نازک پشت مازو، از آن گوشتهای چرب و نمر و خوشمزه خریدم آوردم گذاشتم توی یخدان یخچالم. البته فکر نکنم این گوشت به من وصال بدهد چرا که من فقط امروز را مهمان منزل خودمان هستم و از فردا دوباره به خوابگاه میروم و احتمالا خانواده ی گرامی، گوشت نازنینی که خریدم را، گوشت خوشمزه را، گوشت نازک پشت مازو را بزنند به بدن که خوب البته نوش
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

چه عصایی واسه ی نابینا خوبه؟

سه شنبه گذشته بعد از کلاس, داشتیم با دوست هام حرف میزدیم که ییهو یکی از دوستام پرسید عصام چجوری کار میکنه, منم گفتم اینطوری میله هایی که توی هم رفته با یک کش به هم وصلند و از توی هم دیگه آروم میکشی بیرون و رو هم دیگه تاشون میکنی. در حین سخنرانی بودم که دیدم دوستم گفت که عصات به سه نقطه رفت! اعصابم ریخت به هم, گفتم یعنی چی کارش کردی! گفت هیچی به خدا اصن من نبودم فلانی بود و محکم از هم آوردش بیرون و کشش این طور شد که میبینی. بعله, کشش در رفته بود عصای مظلومم و منم گویی فلج شدم و