خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مجتبی نوشت در شش دیماه

سلام بچه ها. امروز ششم دی ماهه. آخرین روزی که کلاس داشتیم. دیگه کلاسامون تموم شد و ترم پنج من هم تموم شد. البته باید امتحان هام را هم بدم تا ترم کامل تموم بشه. امتحانا از شانزدهم شروع میشه و تا سی ام ادامه داره. میدونید؟ خیلی بده. چهار تا از امتحانامون پشت سر همه. الان مثلا توی دوره تعطیلی قبل از امتحان هستیم. بهش میگند فرجه. اگر دانشجو نیستید بدونید که دانشجو ها به زمان بعد از تعطیلی کلاس ها و قبل از امتحان ها که وقت دارند درس بخونند میگند فرجه. من امسال شانسم گفته از ششم تا شانزدهم تقریبا هف هش ده روز فرجه دارم.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت جمعه 24 آذر 91

درود. فقط این حقیقت را با پوست و گوشت و خون خود درک کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که می دانم هر بشری در زندگیش گهگاهی دچار فراز و نشیب های فکری و ذهنی میشود و من هم آدمم. انسانم. فقط خدا را شکر. واقعاً خدا را شکر که در محله ای به این خوبی زندگی میکنم. همیشه از پارک ها و تفریح گاه ها و بازی ها و محله های مجازی ما را بر حضر داشته اند که نکند مجازی و گذرا بودنِ مجاز و مجاز بودن به ما نیز سرایت کند! بله. درست. من از عصبانیت بدی رنج می بردم. عصبانی بودم. به معنای
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ورقه ای از دفترچه خاطرات یک دانشجوی دبستانی

به نام خدا. امروز تقریبا ساعت هشت صبح از خواب ناز بیدار شدم. خواب نازم با من دعوا کرد که چرا از من بیدار شدی و خیلی ناراحت بود که ازش بیدار شدم ولی من چاره دیگری نداشتم و مجبور بودم ازش بیدار شوم تا به کار هایم برسم. او هم که دید دیگر گوشم به وسوسه هایش بدهکار نیست, از همه جای بدنم از جمله از چشم هام پر کشید و رفت. رفت و رفت و رفت تا نمیدانم به کجا برسد. البته حدس میزنم رفته باشد سراغ یک نفر که خسته است تا مثل یک پتوی گلبافت بپیچد دورش. شاید رفته سراغ آن هایی که خانهشان آن
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

حال امروز من

در حال گوش کردن به آهنگی از شادمهر هستم با این متن: *** خیلیا دوس دارن شبیه تو باشن ببیننت از دور یا با تو تنها شن ای کاش وقتی چشاتو رو هم میذاری آهنگی باشم که تو خیلی دوس داری وقتی که بیداری آرومی انگاری وقتی خوابی پیرهن من روته مهم نیس چی میگن راجع به تو با من دوست دارم به خودم مربوطه نه خودم نه خدا کی میدونه کجا تو رو از تو میخوام با تموم وجودم از صدا از سکوت تو شب برهوت دنیا داغون شد باز حواسم به تو بود وقتی که بیداری آرومی انگاری وقتی خوابی پیرهن من روته مهم نیس چی میگن
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مشکل ازدواج حل شد

شهر شهر فرنگه از همه رنگه. بیا این ور بازار. بیا که تفکراتی کردم که انیشتن هم به ذهنش نمیرسد. البته بیخود نیست که این تفکرات به ذهن شما نرسیده است. چرا؟ چون در این سایت در مورد فوتبال بحث نمیشود خوب معلوم است آخرش این میشود هیچ کس به ذهنش نمیرسد این مشکل را اینطوری حل کند. دوستانی که بازی ایران و لبنان را تماشا کردند دیدند که چگونه تیم ملی یک گام به هدف نهایی یعنی همان هدفی که در صند چشم انداز است که نمیدانم در 405 یا 404 قرار است اجرایی شود برداشت. حتما میپرسید هدف چیست میگویم. هدف شکست تیم ملی ایران از افغانستان
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادش به خیر: روز هایی که تازه از آسمان آمده بودی

ببخش اگر به خاطر تو از تو میگذرم و این جمله کلیشه ای را بهانه جدایی می کنم. عزیزکم: به اقیانوسی میمانی که اسیدی شده باشد. دیگر وقتی در تو شنا میکنم نفسم میگیرد. آب اقیانوست اسیدی شده, بد طعمی میدهد. به دریایی میمانی که ماهی های مهربانت را صید می کنند, میکشند و میخورند. به یک پیتزای خوشمزه میمانی که تمام سس هات را با مکش سرنگ از سطحت برداشته باشند تا دیگر خوشمزه نباشی. عزیزکم: خشک شده ای مثل شاخه خشک پیچک تنهایی که حتی سیاوش هم از حالت خبر دارد. آب میخواهی. آب. من از گلدانی که در آنی دور افتاده ام. اگر بودم تشنه نبودی.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

وقتی از دوریت شلخته می شوم