ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- محله نابینایان برگزار میکند: دوره آموزش کامل دستور زبان انگلیسی. ثبت نام تا 20 بهمن
- سریال «پوست شیر،» به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت پنجم از فصل 2 اضافه شد!
- نشریه جهان آزاد، شماره 61. آموزش از راه دور: شیوهای که واقعاً میتواند برای دانشآموزان نابینا مؤثر باشد
- سریال «سقوط»، به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت سوم اضافه شد!
- انتشار کتاب خودآموز مبانی جاوا اسکریپت (JavaScript) برای نابینایان جلد دوم
بایگانی برچسب: s
تجسم یک رویای دوردست، قسمت چهاردهم
من اکنون آرامم! دیگر نه سیل می تواند غرقم کند، نه طوفان قدرت ویران کردنم را دارد. مجسمه های سنگیِ زاده شده از خاک را با نقاب هایی که به حقیقت طعنه می زنند، زیرِ خاکسترِ همین دروغ های نا … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان و حکایت, شعر, صحبت های خودمونی
برچسبشده تجسم یک رویای دوردست, تجسم یک رویای دوردست، قسمت چهاردهم, دست نوشته, دل نوشته, شعر, محله نابینایان, مهشید حسنی, نابینا, نقاب
دیدگاهتان را بنویسید:
کمی حرف خودمونی. وارد بشید کمی کامنت بازی کنیم
سلام دوستان. خوبین؟ خوشین؟ این روزا که مملکت و اتفاقات یکی از یکی قشنگترش نمیذاره هیچ کسی خوب باشه. اما شما با تمام این اتفاق ها اگه تونستین حتما خوب باشین و حال خوبتون رو به بقیه هم انتقال بدین. … ادامهی خواندن
اه. چرا دوباره تابستون داره میره؟
سرماخوردگی و در مجموع بیماری، میتونه بیشترین تأثیر منفی رو روی مود من بذاره. الان سرماخوردهام. یک هفته میشه که این شکلیم و اصلا راضی نیستم. خواستم یه یادداشت باحال بنویسم ولی سرماخوردگی، مسیر یادداشتمو اینطوری تغییر داد: اگرچه توی … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, صحبت های خودمونی
برچسبشده بچه ها, بعد از تابستون کجا شلوغه, بلوک, بلوک خلوت, بلوک شلوغ, بلوک شولوغ, پس انداز, پسانداز, پسر همسایه, خادمی در آرزوی مهاجرت, دختر همسایه, درد دل, دردو دل, دست نوشته, دستنوشته, دل نوشته, دلنوشته, زمستون و خلوتی پارک ها, زندگی خصوصی, ساختمان مرده, سرماخوردگی, شهر مرده, شهرک خلوت, شیطنت بچه ها, عدم حضور بچه ها در پاییز, کاش دوروبرم شلوغ بود, مجتبی, مجتبی خادمی, مجتبی خادمی نابینا, مجتبی در آرزوی مهاجرت, مهاجرت, نابینا, نفرت جدایی از تابستون, همسایه, یادداشت های یه نابینا
59 دیدگاه
مجموعه ای از توالی های زمانی به هم ریخته
یه جایی که من باشمو تو باشیو یه عشق از جنس لمس. یه جایی که من باشمو تو باشیو یه حس از جنس نور. یه جایی که من باشمو تو باشیو یه بهشت از جنس تو. یه جایی که من … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده توالی زمانی نامتوالی, چرت نوشت, دست نوشته, زندگی خصوصی, عشقولانه, فقط دوتاییمون, مجتبی خادمی, یادداشت
23 دیدگاه
من قهرمان نیستم، یه آدم معمولی ام!
سلام دوستان. وقت به خیر. بیشتر ما نابیناها هر روز با آدم هایی رو به رو میشیم که کلی از ما تعریف و تمجید می کنن. شما واقعا توانمندین. شما واقعا استثنایی هستین. خدا یه چیز رو از آدم می … ادامهی خواندن
منتشرشده در آموزش, اجتماعی, حقوقی, خاطره, روانشناسی, صحبت های خودمونی, مقاله ها
برچسبشده آموزش, توهم قهرمان پنداری, خود بزرگ بینی نابینایان, دست نوشته, دل نوشته, روانشناسی, نابینا, نابینایان, نابینایان توانمند, نابینایان معمولی, نابینایان مغرور, يادداشت
87 دیدگاه
از اینکه گاهی توی محله سیگار می کشم معذرت میخوام
سلاااام خوبید؟ خوشید؟ خوش میگذره؟ چه خبرا؟ همیشه آدم وقتی نمیدونه چطور شروع کنه، بهتر اینه که به جای کلیشه گفتن، از یه جایی حتی شده از وسط ماجرا شروع کنه. دقیقا مثل پریدن وسط آب یخ بعد از بیرون … ادامهی خواندن
منتشرشده در اطلاع رسانی, صحبت های خودمونی
برچسبشده پست عمومی ممنوع, چرت نوشت, دست نوشته, رفتن, سرور جدید, سیگار, سیگار کشیدن, سیگار کشیدن توی محله نابینایان ممنوع, طرفدار های محله نابینایان, مجتبی خادمی, موندن, یادداشت
89 دیدگاه
تو فقط بنویس.
بنویس. گفتم بنویس. از چی بنویسم؟ از کی بنویسم؟ از کجا بنویسم؟ چه طور بنویسم. بنویس حرف نزن. از مشکلات بنویس. از ناپایداری دنیا بنویس. از دویدنها و هرگز نرسیدنها بنویس. از بدبختیهایی که چون بهشون عادت کردیم فکر میکنیم … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, صحبت های خودمونی
برچسبشده از زبان قلم, بنویس, تو فقط بنویس, دست نوشته, دل نوشته
28 دیدگاه
یادداشت 21 اسفند 95
هشدار: این نوشته، زاییده ی تخیل نویسنده می باشد و واقعیت ندارد. تشابه احتمالی وقایع یا شخصیت های این نوشته با شخصیت ها و وقایع دنیای واقعی، کاملا ناخواسته، تصادفی و خارج از کنترل نویسنده است: روی نیمکتی برای خودم … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, داستان و حکایت
برچسبشده افسردگی, دست نوشته, دل نوشته, دیوانگی, زندگی خصوصی, مریض
39 دیدگاه
هیچ وقت نباید یادم بره. هیچ وقت.
اینا رو واس دل خودم مینویسم. تو رو خدا, اگه حالت گرفته میشه, اگه اذیت میشی, اگه زودرنجی, اگه نمیتونی تحمل کنی, خب نخونشون. والا. مجبور که نیستی. باید بنویسم. چون با نوشتن حس خوبی پیدا میکنم, چون حتماً یکی … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, صحبت های خودمونی
برچسبشده اشتراک هیچ وقتهای من, دست نوشته, دل نوشته, محدودیتها, محدودیتهای من, مشکلات نابینایی, من, من یه نابینام. یه نابینا, هیچ وقت نباید یادم بره, هیچ وقتهای بی ادعا, هیچ وقتهای من, هیچوقت
54 دیدگاه
چون من مریضم. مریض…
هشدار: این نوشته، زاییده ی تخیل نویسنده می باشد و واقعیت ندارد. تشابه احتمالی وقایع یا شخصیت های این نوشته با شخصیت ها و وقایع دنیای واقعی، کاملا ناخواسته، تصادفی و خارج از کنترل نویسنده است: و دیگر صحبتی نکرد. … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, داستان و حکایت
برچسبشده افسردگی, دست نوشته, دل نوشته, دیوانگی, زندگی خصوصی, مریض
21 دیدگاه
چرتنوشت یازده آبان
خب. حالا من موندمو یه سایت تک مدیره مثل قدیما. حس می کنم که حس نمی کنم. بازم میخوام از اون دست نوشته های چرت بگذارم. ازونا که خودمم نمی فهمم و انتظاری هم ندارم خواننده هام بفهمند. ازونا که … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, روانشناسی, صحبت های خودمونی
برچسبشده حرفای خودمونی, دست نوشته, دستنوشته, دیوونگی, زندگی خصوصی, شکارچی, مجتبی
26 دیدگاه
مجتبی داری بلند بلند فکر می کنی؟
آره. دقیقا از اتفاقاتی که توی فضای مجازی نابینایان افتاد، یاد بهار عربی، بیداری عربی یا جنجال عربی افتادم! یکی میگه عربا خودشون بیدار شدند، یکی میگه دست استعمار توشه. هرچی که هست، بدجوری همه چیز و همه جا رو … ادامهی خواندن
و اما از نهم مهر
خب. ریکوردر رو خریدم. ازش خیلی راضیم. خدا ازم راضی باشه! بعدشم اینکه با وجود پا دردم، میخوام برم شهر بازی شهر رویا ها. من همینم. اینقدر عشق می کنم توی این دنیا تا بمیرم! خخخ راستی، نوشته ی دیروزم … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده خوش گذرانی ها از جنس نابینا, دست نوشته, زندگی, شهر رویا ها, لذت, مجتبی خادمی, وب نوشت
21 دیدگاه
ریکوردرو سرویسو چند تا چیز دیگه
سلام بر کله های پر از مغزتون و سلام بر مغز های پر از اطلاعاتتون و سلام بر اطلاعات پر از فایدهتون و سلام بر فایده های پر از چیتون؟ باور کنید این یکیو دیگه کم آوردم ندونستم چی بنویسم. … ادامهی خواندن
تنهایی
به نام خدا قبلا یه متنی نوشته بودم که هرگز آخرین جمله اون رو تکمیل نکردم دوست داشتم در محله هم بزارم این متن رو که بر اساس زندگی خودم نوشته امش پس تقدیم به دوستان پر احساسم … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, شعر, صحبت های خودمونی
برچسبشده تنهایی, دست نوشته, دل نوشته, سیروس و تنهایی, یادداشت یک نابینا
12 دیدگاه
آره. من. دقیقاً خود من. من تصمیم گرفتم باهاتون حرف بزنم. آموزش تبدیل فایلهای اجرایی به یکدیگر با برنامه ی AbyssMedia MSI to EXE Compiler
بعله من اجرايي هستم. چي ميگي بذار يه سلامو احوال پرسي کنم با هم محليهام. نه من اجرايي هستم. خب که چي؟ چی هستی؟ عزرائیل. ببین عزرائیل جونم عزیز دلم من جوونم هزارتا آرزو دارم یه کم دیگه بهم فرصت … ادامهی خواندن
منتشرشده در آموزش, آموزش های رایگان, صحبت های خودمونی, طنز, کامپیوتر, معرفی ابزار, نرم افزار های کاربردی
برچسبشده AbyssMedia MSI to EXE Compiler, آره من خود من, آره من خود من تصمیم گرفتم باهاتون حرف بزنم, آموزش, آموزش تبدیل فایلهای اجرایی, آموزش متنی, از زبون من, برنامه ی AbyssMedia MSI to EXE Compiler, بهترین آموزش مبدل فایلهای اجرایی, تبدیل فایلهای اجرایی با AbyssMedia MSI to EXE Compiler, حرفای من, دانلود, دانلود برنامه ی مبدل فایلهای اجرایی, دردو دل, دست نوشته, دل نوشته, من, من آره خود من, من اجرایی هستم
8 دیدگاه
پنجشنبه پنج فروردین 95 رو چگونه گذراندم
سلام. گاهی وقت ها آدم باید بنویسه که یادش نره چه تلخی ها و شیرینی هایی توی زندگیش بوده، مزمزه کرده و شاید تف کرده بیرون یا جذب کرده تو. همینه که مجتبی که آلزایمر خفیف داره، نوشتن بهش حتما … ادامهی خواندن
بازم عیده و دیوونه منم من!
خوب. باید بگم که تا بیست دقیقه ی دیگه از زمانی که این نوشته رو شروع کردم، باید راه بیفتم به سمت محل کارم. یکی از ویژگی های شیفت کار در عصر و شب اینه که از خوش گذرانی هایم … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده استقلال نابینا, جهتیابی, خادمی, دانشآموز, دست نوشته, زندگی خصوصی, عید, عید نابینا, کار, مسافرت, نوروز, یادداشت
64 دیدگاه
لبه ی پرتگاه
آدم خودش نمیدونه چرا این تیپیه، شایدم چرا این تیریپیه. همین درسته که میگن ی روز شادی، ی روز غم. ی روز زیاد و ی روز کم. انگار که این دنیا، این زندگی، همیشه باید بالا پایین داشته باشه تا … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده آینده, انگیزه, بیکاری, پرتگاه, دست نوشته, روزگار, زندگی, زندگی خصوصی, شغل, فرقون, مهاجرت, هدف, یادداشت های یک نابینا
91 دیدگاه
ببخش!
که قرار شد فقط کمکم سایتو اداره کنی ولی کلا فعلا بیخیالت شدم. حتی کمکت هم نیستم. خودت تهنایی. که هرکی وقتی میخواد به تو فحش بده اول از من تعریف میکنه بعد به تو فحش میده. که فحش های … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی
برچسبشده اداره ی سایت, تشکر, ثبات محله, دست نوشته, دل نوشته, شهروز حسینی, مجتبی نوشت, محله, مدیریت
76 دیدگاه