یلدای 1403 هم رسید و محله نابینایان معمولا بدون هدیه به عزیزانش از مناسبتهایی شبیه این عبور نمیکنه. فیلم جنگل پرتقال که در بخش سینمامحله نابینایان توضیحدار شده هدیه یلدایی امسال ما به شماست. امیدواریم همه دوستان به خصوص دوستداران محصولات توضیحدار محله این رهآورد کوچیک رو به نشان عشق از ما پذیرفته و دوستش داشته باشن! فیلم جنگل پرتقال، اثری در ژانر درام و عاشقانه، به کارگردانی و نویسندگی آرمان خوانساریان، تهیهکنندگی رسول صدرعاملی، محصول 1401 کشور ایرانه. آرمان خوانساریان یکی از فیلم اولیهای جشنواره چهل و یکم فیلم فجر بود که با فیلم جنگل پرتقال در این جشنواره حاضر شد. رسول صدرعاملی که در سال 98 با
Tag: یلدا
هممحلیها و رهگذران و خلاصه آشناهای محله از هر گروه و در هر جایی که هستید، سلام! امیدواریم که حال و هواتون هر روز بهتر از دیروز باشه! درسته که مخصوصا این روزها گاهی این چندان ساده نیست اما خاطرمون باشه که هیچ امر مشکلی محال نیست فقط مشکله. باز هم رسیدیم به نیمه مرداد و دیگه در لیست آشناهای محله کسی نیست که ندونه15مرداد در تقویم گوش کن چه روز خاصیه. اما واسه خاطر جمعی میگیم تا اگر کسی یادش رفته دوباره یادش بیاد. 15مرداد سالروز تولد گوش کنه. محلهای که فضاش، صفاش و هواش همه ما رو از هر جایی که بودیم و هستیم دور هم

سلام به تمام عزیزان آشنا و آشناهای عزیز محلهی نابینایان. یلداتون سرشار از ستاره! در امتداد بلندترین شب سال همراه شما هستیم تا شورمون رو با شما خوبان به اشتراک بذاریم. باز هم یک مناسبت دیگه و طبق رسم دیرینهی محلهی نابینایان، یک هاتگوشکن دیگه با کلی آیتم رنگارنگ و داغ! همونطوری که قطعا همگی میدونید و میدونیم، شنبه 27 و دوشنبه 29 آذرماه 1400 شبهای یلداییِ هاتگوشکنِ محله بودن. هر کسی نبود جاش حسابی خالی! و اونهایی که بودید، امید که بهتون حسابی خوش گذشته باشه! کوتاهش کنیم. غرض از این پست، اولا تبریک و آرزوی روشنترین یلدا برای تک تک شما هممحلهایهاست، دوما چیدن آیتمهای یلداییِ هاتگوشکن
سلام به همه و همه، از اهالی گرفته تا مسافرین و عابرین و مهمونها و همراههای درون و بیرون محلهی نابینایان. از خدا میخوایم که بهار دلهاتون همیشگی، شبهاتون به روشنای هزاران ستاره، و وجودتون قرین آرامشی از جنس ناب لطف خدا باشه! پاییز کمکم داره خودش رو جمع و جور میکنه تا بره و میدون رو بسپاره دست زمستون. و لحظهی دیدار این دوتا دوست صمیمی همیشه برای ما دیدنیه. یلدا تلاقی زیبای این دو فصل سرد ولی دوستداشتنیِ خداست و لازم به یادآوری نیست که ما در محلهی نابینایان همیشه یلداهای مفصلی داشتیم و به یاری خدا همچنان خواهیم داشت. خب، ظاهرا مطلب تقریبا گفته شد. غرض

سلامی به بلندای یلدایی سرشار از درخششِ رویاییِ هزاران هزار ستارهی تا همیشه تابان! امید که لبخندت هماره به گرمای خورشید و به روشنای مهتاب, و مسیرِ زندگانیت همیشه مالامالِ تحققِ بهترین رویاهایت باشد. هات گوش کن یلدایی هم با تموم خاطراتش برای اهل محله و مخاطبینش تموم شد و سعی میکنیم در این پست آلبوم یادگاری های از جنس هات گوش کن رو کامل کنیم تا هرگز یادمون نره که کنار هم و دست در دست هم چه لحظاتی رو با خوشی سپری کردیم. این شما و این هم پست هات گوش کن یلدایی: یادداشت پریسا جهانشاهی در وصف نوزدهمین شماره از ویژه برنامه هات گوش
دستهها
یلدا
بنام آفرینش امروز کودکم می پرسد یلدا کیست؟ و چرا باید خوشحال بود؟ و من خیلی خوشحالم که یلدا دارم. و می خندد و شوقی دارد از جنس آگاهی !!! یلدا این قصه سبز، در شبی طولانی آمد و این گونه شد که از هزاران سال پیش در باور مردمانی نجیب جا خوش کرد. در کنار آنچه آن مردمان داشتند ماند و تا اینک پیش آمد. یلدا شاید بهاری است در آغاز زمستان و امیدیست در اندیشه نا تمام پدری رنجور که در پهنای سجاده اش رودی از اندوه جاریست و البته خدایی هم شاید هست و خدایی هم باید باشد که با یلدا، تا اکنون پیش آمده است.
توجه: اسامی شرکتکنندگان مسابقه بازپرس به ترتیب اولویت شرکت در مسابقه اضافه گردید. سلامی به بلندای آسمون و به گرمای مرداد به تمام ساکنین و عابرین محله ی ما. از خدا می خوام که هر لحظه از عمرتون در شادکامی شناور باشه. باز هم گردش زمین و زمان و باز هم رسیدیم به یلدایی دیگه. یلدای امسال از خیلی جهات با سالهای گذشته و یلداهای پیش از این متفاوته. اما جاده زندگی هنوز ادامه داره و ما همچنان دسد در دست هم و همراه با هم, در حال طی این راهیم. و هات گوش کن امسال هم مثل سالهای دیگه و مناسبت های دیگه هست تا بهانه ای
در آستانه ی یک شروع دیگه ایستادم. در هیاهوی شاد اطرافم غرق میشم. تکیه به چهارچوب طلاییِ طاقِ روشن جریان نور و صدا و شعف رو در اطرافم دنبال می کنم. توی سرم پر از صداست. صداهای هماهنگی که به گرمای دست های صاحب هاشون میرن بالا تا یک تولد دیگه رو هورا بکشن. چه قدر زود گذشتیم سوار بر موج زمان از8تا تولد! دفتر خاطراتم باز ابراز وجود می کنه. در راهرویی نور بارون که توی ذهنم رو روشن کرده عقب میرم. چه قدر این رقص نورها رو دوست دارم! میرم عقب و باز هم عقب تر. جشن تولد هشت سالگی گوش کنه. هات گوش کن 15! عجب

سلام. سلامی از جنس ناب مهتاب, به تویی که دلت به رنگ طلوعه صبح های بهاره. اینجاییم تا سهم کوچیکی از ستاره بارون یلدای روشنت داشته باشیم و ای کاش بتونیم! پیش از تقدیم یادگاری این بار باید بگیم که امسال موانع کمی غیر منتظره و شاید فراتر از حد انتظار بودن. قطعی و طولانی شدن اختلال اینترنت برای بچه های دست اندر کار در نقاط مختلف, کمی تردید به اینکه امسال با وجود اوضاع ناپایدار اینترنت بچه ها اصلا برنامه ای در کار باشه یا نباشه, و ناهماهنگی هایی که دردسرهای اینترنتی به وجود آوردن, موجب شد که بچه ها تا ثانیه های آخر پیش از شروع
جاری هستیم, چون رودی از نور, بر جاده ی نقره ایِ یلدا, در امتدادِ مسیرِ ستاره بارانِ شب, به سوی سپیده! سلام. خب این بار میخوایم اولین هاتگوش کن یلدایی رو هم کلید بزنیم و امیدواریم بتونیم سالهای سال به همین مناسبت در خدمتتون باشیم. برای این که شب یلدا شنبه شَب هست، تصمیم گرفتیم دو شب زودتر، یعنی 28 آذرماه که میشه پنجشنبه شب، هاتگوش کن یلدایی رو تقدیم حضورتون کنیم. این جوری دیگه نگرانی فردا و سر کار رفتن و کارای روزمره رو نداریم و اگه برنامه تا خود صبح هم طول کشید غمی نیست که در کنار هم به همه مون خوش میگذره. پس
کنفرانس محله نابینایان با موضوع پذیرش والدین فرد نابینا به تاریخ 31 اردیبهشت ماه، در تیم تاک و با حضور دکتر پویان سهرابی برگزار شد. در این مطلب علاوه بر دانلود فایل صوتی، میتوانید خواننده گزارش این کنفرانس با نویسندگی خانم یلدا باشید. گفتگو با دکتر سهرابی باز هم اتفاق افتاد. موضوع بحث آن چیزی بود که کم و بیش افراد مختلفی را درگیر کرده است؛ پذیرش والدین یک فرد نابینا… ایشان با یک جمله طلایی به بحث ورود پیدا کردند: خوشبختی یک احساس ذهنی است. جمله ای کوتاه اما عمیق، حس خوشبختی چیزی شبیه به مخدر می تواند باشد. حسی آنی پس از تزریق مقداری کمی هرویین، فرد
پیشگفتار سلام! سلامی به لطافت و سپیدی برف و به پاکی و شادی بخشی باران! امیدوارم بر خلاف این روزها، قلبتان، لبریز از گرمای آفتاب و آسمان وجودتان، لبریز از طراوت بهاری باشد. با اندکی تاخیر، شماره دوم نشریه هنری ادبی لبخند را تقدیم حضورتان می کنیم. با این توضیح که، دوستانی که تمایل دارند، همراه با اثری که برای ما ارسال می کنند، صدایشان هم منتشر شود، حتما به ما اطلاع دهند. شنیدن صدای زیبا و گرم شما باعث افتخار ماست. نشریه ای که پیش رو دارید، شامل شش اثر است. که نویسندگان آنها به ترتیب رهگذر، داود نظری، مینا ملکی، مهدی محمدقاسمی، خانم یلدا، و تینا تقویان
سلام بچه ها. خوبین؟ خوشین؟ چه خبرا؟ خیلی وقته نیستم، دلم واقعا واسه شما و سایت و فضاش تنگ شده بود. امیدوارم هر جایی هستین، شاد و خندون باشین. خب بریم سر اصل مطلب. یه کلیپ واستون آوردم که دکلمه ای هست از ۲ تا از شعرای یلدایی خودم که پایگاه خبری راوی امروز، www.ravinn.ir, این دکلمه رو تولید و منتشر کرده. این کلیپ رو با حجم ۴۲ مگ از این صفحه دانلود کنین. یادتونه که؟ دوستون دارم و این یه تعارف نیست، همه ی زندگی منه. یلداتونم شاد!
دستهها
یلدا
دوباره آذر رسید. دوباره خنده ی شیرین یلدا. دیدار نزدیک شد. چهره ی دلنشین یلدا. باز باران باریدن گرفت. چتر را می آورد یلدا. خورشید هم طلوع کرد. شنیدن نغمه های یلدا. ستاره نورانی شد. با محبت می آید یلدا. خانه پر از گل شد. گل سرخ می آورد یلدا. دریا پریشان شد. قدم که میزند یلدا. آسمان مه آلود شد. بغض که میکند یلدا. دفتر هم تمام شد. باز مینویسد یلدا. غمی عجیب پیدا شد. اشک میریزد یلدا. شمع خاموش شد. به خواب میرود یلدا. #یلدا_صفری @yalda_safari
سلام بچه ها حالتون چطوره؟ با زمستون چه میکنین؟ زمستونی که با یلدا آغاز میشه و به بهار ختم میشه. امیدوارم شروع خوبی رو تجربه کرده باشین و در ادامه هم لحظات خوشی در انتظارتون باشه. خب، این هفته هم تو آلاچیق شعرمون جمع شدیم تا بگیم و بنویسیم از زمستون و برف، سرما و لحظات شاعرانه یا بعضا سخت زمستونی. پس همینطور که از نوشیدنیهای گرم آلاچیق مینوشین، از زمستونه هاتون واسم بنویسین. منتظر شعرای نابتون هستم تا ببینیم چه کسی سلیقه برتر این هفته میشه
**** به نام خالق شگفتی ها **** درود به تمامی شما بازدید کنندگان ارجمند. وقت همگی به خیر. ترانه ی انتظار در یلدا با حال و هوایی عاشقانه تقدیم به تمامی کسانی که این پست را می خوانند. سال سُرایِش 1391 و تکمیل در سال 1395 ترانه سرا: اسماعیل علیپور، با نام هنری پوریا. و اما متن ترانه: نجاتم بده از غمِ بیکسی, از این درد بدخیم دلواپسی. بیا اینجا از تو پر از خاطِرَست, فقط با تو میشه سُکوتُ شکست. ندارم بدون تو من دلخوشی, تو با این غُرورِت منُ میکُشی. چرا رفتی از پیشِ من بیخودی, و سوی یکی دیگه راهی شدی. کِنارِت به هر چی بِگی