واقعاً بدون چشم زندگی کردن خیلی سخته. خدا بهت صبر بده جوون. ولی خب باز خوبه عوضش بهزیستی هواتونو داره و حتماً از نظر مالی کلاً اوضاع توپِ توپه دیگه. تازه صبحی رادیو میگفت امروز روز جهانی معلولینه. کلی هم مراسمای شیک و پیک دارن برگزار میکنن. ببینم نکنه داری میری مراسم؟ نه؛ جون من؟ (سرش را از شیشه ی پنجره بیرون می برد و داد می زند): انقلاب. انقلاب. آقای راننده من یه بار مدت ها پیش توی مراسم روز معلولین شرکت کردم که برای هفت پشتم بس بود. ای بابا. سخت نگیر پسرم. حالا چی شد مگه؟ ما که با این وضع ترافیک یه نیم ساعتی تو
Tag: بهزیستی
سلام به تمامی عزیزان بینا و نابینای محله نابینایان. امیدواریم که خورشید وجودتون همواره بدرخشه! گسترش دامنه ارتباطات محله نابینایان از خیلی پیش شروع شده و در حال حاضر هم خیال توقف نداره. و خبر امروز ما در مورد یکی از جدیدترین گامهای این پیشرفته. احتمالا تعداد زیادی از شما عزیزان با وبسایت «دیجیاتو»، وبسایتی با محتوای اطلاعرسانی در زمینه فناوری، آشنا هستید. واسه اون دسته از عزیزان محله که شاید کمی کمتر در مورد این وبسایت و بستر فعالیتش بدونن باید بگیم که، «دیجیاتو» وبسایتیه با مدیریت جناب «مانی قاسمی» که به توصیف گردانندگان این مکان اینترنتی، از اردیبهشت سال 1393 در راستای خبررسانی حرفهای در زمینه تکنولوژی
دوستان این آهنگ رو دانلود کنید تا هنگام شنیدن مطلب، حوصله تون سر نره خخخخخ. به محضر همگی شما عزیزان و دوستان گرامی عرض سلام و احترام دارم. امیدوارم در هر کجا که هستید، سالم، سربلند و تندرست باشید و به قول مجتبی از زندگی لذت ببرید. خوشحال هستم که بعد از مدتها، مجالی فراهم شد تا خدمت برسم و قدری با هم صحبت و درد و دل کنیم و خلاصه بگیم و احیانا بشنویم. راستش این چند روزه، بعضا از گوشه و کنار اخباری پیرامون اردویی که بهزیستی در بابلسر داره برگزار میکنه شنیده میشه که نمیدونم هر کدوم از شما گرامیان، چه قدر ازش میدونید؟ اصلا خبر
به نام آفریدگار قلم. ضمن عرض پوزش بسیار به خاطر تأخیر پیشآمده، تعداد برندگان مسابقه چشمها را باید شست به ۱۰ نفر افزایش یافت. براساس قرعهکشی انجام شده آقایان و خانمها اسما حاجیحسینی آرانی، ریحانه پورنادر، احمد شیرانی، اکبر ابرام، شهین فاضل نجفآبادی، فاطمه رضایی آبیز، زهرا دهقانان، لیلا رجبی، مهدی عابری و محسن محمدقلی به عنوان برنده انتخاب شدند. عصای سفید چشم نابینایان است. سمنهای نابینایان و کمبینایان اصفهان (سنکا) با همکاری اداره کل بهزیستی استان اصفهان برگزار میکنند. مسابقه چشمها را باید شست؛ به مناسبت روز جهانی ایمنی عصای سفید (۱۵ اکتبر یا ۲۳ مهر) به ۵ نفر از کسانی که بتوانند؛ به همه
سلام به همراهان عزیز محلهی نابینایان تحریریه ماهنامه الکترونیکی نابینایان ایران (مانا) به مناسبت روز جهانی ایمنی عصای سفید ویژهنامههای صوتی را در موضوعات گوناگون برای مخاطبان خود آماده کرده است. بسته صوتی مانا به مناسبت روز جهانی ایمنی عصای سفید در قالب یک بسته صوتی، امیر سرمدی و امید هاشمی به مناسبت روز جهانی ایمنی عصای سفید اتفاقات و حواشی این روز را از جنبههای گوناگون بررسی کردهاند. دو پیام مناسبتی از منصور شادکام و علیاکبر جمالی، قائممقام و مدیرعامل انجمن نابینایان ایران، یک گزارش شنیدنی از مجتبی خادمی و گفتگوی تحلیلی در خصوص شعار امسال بهزیستی به مناسبت این روز با حضور یک صاحبنظر و پژوهشگر نخبه
زندگی زیبا و وصف ناپذیر است ، حتی اگر علیرغم توانمندی و شایستگی و تلاش بسیار ، به دلیل معلولیتی که داری نتوانی شغلی مناسب و درخور بیابی یا در زندگی فردی و اجتماعی با موانع متعدد روبرو شوی. این عبارات در ذهنم با اندوهی تلخ تداعی شد ، زمانی که در تاکسی نشسته بودم و از محل کار به خانه بر می گشتم و از یکی از دوستان ، خبر درگذشت نا بهنگام (جواد ایزدی) را شنیدم. چند روز قبل ، در مورد یک مشکل رایانه ای ، از او راهنمایی خواسته بودم و او با حوصله خاص و منحصر به فردش مشکل را حل نموده بود ،
قسمت پنجم: صحبت خواهر وسطی بعد از برنامه ی ماهعسل: تازه امسال فهمیدیم که مستند سازی و شرکت توی برنامه ی ماهعسل خاص افرادی است که کارهای خلّاقانه انجام میدهند و به نتیجه ی مطلوبی میرسند بعد میروند توی این جور برنامهها شرکت میکنند. هنوز هم فکر میکردیم فقط به عنوان یک هنر به این مقوله نگاه میکنند، دقیقا دو هفته بعد از برنامه همه چیز تغییر کرد. خیلی ها سفارش فرش میدادند که دسترنج خودمان نابیناها باشد، چند نفر داوطلب شدند توی طرح نقشه ی بریل بهمان کمک کنند، قبل از برنامه یک بنده خداای مایه ارغوان را به ما هدیه داده بود، آن را میبافتیم، صبح روز
حیدری، کارشناس ارشد و مشاور حقوقی اداره کل بهزیستی استان اصفهان است که به مناسبتِ روز جهانی عصای سپید, در گفتگو با ما از همین دغدغهها میگوید. وی که به عنوان فردی کم بینا برریز و درشت مشکلات نابینایان و کم بینایان اشراف کامل دارد، از بی عدالتی حاکم برجامعه در مواجهه با معلولان و سایر افراد بیان میکند: همواره دغدغهام این بوده که چه معلولین و چه نابینایان از فرصتهای برابر با جامعه بهرهمند شوند و به کرامت انسانی و تعادل استفاده از امکانات زندگی که حقشان است، دسترسی پیدا کنند. وی به وجود برخی حقایق تلخ اشاره کرده و ادامه میدهد: روز جهانی عصای سفید نباید برای
سلام رفقا. چه حال چه خبر؟ خب! من پس از مدتها اومدم. مدت مدیدی نبودیم. هم مشکلات بوده هم سرم یه نمه شلوغ بوده. فکر کنم قراره یه جورایی دست در دست هم گوشکنو نو نوار کنیم. اینه که منم تصمیم گرفتم یه لک و لکی کنم. تو این از هر دری سخنی، طرز کد نویسی یه ماشین حساب ساده رو در Visual Basic توضیح دادم. یه آش شله قلم کاری شده بیا و ببین. خلاصه شما به بزرگواری خودتون ببخشین. باور ندارین؟ خودتون ببینین. اگه یه موقعی سؤالی چیزیم داشتین در بست در خدمتم. آموزشای بهتر و بیشتریم خواستین اساتیدم در خدمتن. خودم که ول معطلم. پس، بای
سلام خدمت تمامی همسفرانِ محترم, ضمن آرزوی روزایی بهتر از امروز و دیروز برای شما, در اینجا می خواهیم با هم به یک سوالِ حقوقی که از دلِ بعضی پرونده های قضایی بیرون میاد جواب بِدیم… شخص (الف) که مددجویِ تحت پوششِ بهزیستی هست, به دلیلِ بدهکار بودن به شخصِ( ب) (حالا چه موضوع این بدهی مستقیما پرداخت مبلغی پول باشه یا خسارتِ ناشی از عدم انجام تعهد باشه), در هر حال به موجبِ حکم دادگاه به پرداختِ مبلغی به شخصِ (ب) محکوم شده, در این صورت یا شخص (ب) نسبت به این حکم محکومیت اعتراضی نکرده یا در مهلت ذکر شده در قانون اعتراض کرده و در دادگاهِ
سلاام دوستای خوبم! حالتون چطوره؟ امیدوارم بر خلاف فصلی که توش هستیم حال و هوای دلتون حسااااابی بهاری باشه. فکر می کنم این اولین سالی باشه که وقتی پاییز، یواش یواش با یه دامن چین چین از جنس برگهای خشک رنگارنگ پا شو توی دنیام می ذاره به گرمی ازش استقبال می کنم و با اخم رومو بر نمی گردونم. این اولین سالیه که، بعد از گذشت ۱۷ سال می تونم هر زمان که خواستم بیدار بشم و از شر درس و امتحان و تحصیل راحت شم. خخخ خلاصه که این فصلو حساااابی به دانشآموزان و دانشجویان گرامی تسلیت میگم. بگذریم. یه مدت نسبتا طولانی بود که، پست نزده
سلاااااااام سلااااااااام به تک تک هم محله ای های عزیز، طاعات و عبادات همگیتون قبول درگاه حق تعالی. خوبین؟ خوشین؟ چه خبرا؟ چه میکنید؟ کجا هستید؟ امیدوارم هر جا که هستید و این پست رو میخونید دلتون بهاری و سرشار از شادی باشه. جاتون خالی این طرفا هوا خنک و عالیه هر روز بدون استثنا بارون میاد اونم چه بارونی!!! حتما از عنوان پستم متوجه شدید چه خبره. خب خب صبر کنید الآن بیشتر توضیح میدم. والا حقیقتش نمیدونستم عنوان پستم رو چی بذارم که زیاد طولانی نشه، ولی چاره ای جز این نداشتم چون میخواستم کاملا رسا باشه و احیانا دوستانی که نمیخوان وارد پست بشن وقت شریفشون
بسم الله الرحمن الرحیم و سلام! تابستونهای قم مثل دیگر شهرهای کویری و حاشیه کویر، گرم و طاقتفرساست. امسال هم مانند یکی دو سال پیشترش از اواخر بهار عازم زادگاه پدری شدیم تا اونجا تابستونی دلپذیر رو بگذرونیم. بوانات، از شهرهای شمالی استان فارس، شهری کوهستانی و خنکه با تابستونای فرحبخش. از اول ماه مبارک رمضان تا اواخر مردادماه خونه پدر کنگر خوردیم و لنگر انداختیم. اما بالاخره لنگرمون، ببخشید دلمون هوای دیار کرد و به قول شاعر: «نخود نخود، هرکه رود خانه خود». همون اوایل، توی ماه رمضان بود که برای کاری با بهزیستی تماس گرفتم و پس از پیگیری کار خودم، یکی از مددکارای
دستهها
پس از یک سال
مجتمع خدمات رودکی یکی از قدیمیترین مراکز تولید فرهنگ برای نابینایان است. چرا باید تعطیل شود؟ چرا سرنوشتش زیر سایه ای از بلاتکلیفی, علاقه مندان نابینا به مطالعه کتابهای گویا و بریل را چشم انتظار میگذارد؟ با چه زبانی باید این پرسشها را پرسید تا گوش شنوایی از مسؤولان بشنود و باور کند که تعطیلی یا کاهش تولید کتاب در این مرکز حیثیت فرهنگی نابینایان را پایین خواهد آورد؟ گلایه مان را تنها از مسؤولان بازگو نمیکنیم, خطابمان با عزیزان نابینا هم هست. از سوی مخاطبان مرکز فرهنگی رودکی شاهد کمترین عکس العمل ممکن بوده ایم. دوستان نابینا, زندگی ما فقط در گرفتن بن ارزاق یا عصا و دیگر
**** به نامِ خدا **** درود به شما دوستان. وقتِ همگی به خیر. داستانم رو تعریف می کنم، شما بگین که چه قضاوتی در موردش دارین. اونایی که سرنوشتشون مثلِ منه در جریانند که اولِ هر ترم، مددکارِ بهزیستی امر می فرمایند که این مدارک رو براشون ببریم تا اگه دلشون خواست یا به قولِ خودشون بودجه رسید، حالی هم از ما دانشجویانِ شبانه بپرسند! کارنامه ی ترمِ قبل، برگه ی مربوط به انتخابِ واحدِ ترمِ جاری با مُهر و امضایِ معاونت آموزشیِ دانشکده، ریز نمراتِ کلی، گواهیِ اشتغال به تحصیل، کپیِ کارتِ دانشجویی، ملی و شناس نامه. یه نامه هم خودشون می دن به اسمِ نامه ی محرمانه
روزنامه وقایع اتفاقیه مینویسد: کودکان یک تا سه ساله بهزیستی در بهترین حالت به خانواده های جدید واگذار می شوند و در بدترین حالت در بهزیستی ماندگار می شوند و رسوب می کنند. رسوبی های بهزیستی سرنوشت متفاوتی دارند؛ از آنجایی که خانواده ها بهترین زمان را برای سرپرستی بچه های بهزیستی، سن یک تا سه سال می دانند، اگر کودکی در این سن شانس داشته باشد از بهزیستی خارج می شود و در غیر این صورت، شانس بسیار کمتری برای خارج شدن و زندگی در رفاه نسبی همراه با خانواده خواهد داشت. این بچه ها در بهزیستی رسوب می کنند، روز را با بیهودگی به شب و شب
با درود بی پایان خدمت دوستان گرامی. در ادامه بحثهای بهزیستی باید از مددکاران اجتماعی هم در این سازمان صحبت به میان آورد. به نظر شما واقعا کار یک مددکار اجتماعی چیست؟ البته این را می دانم که حوزه کار این بندگان خدا در این سازمان گسترده است ولی شما بروید به سراغ حوزه معلولین. کسانی که این رشته را در دانشگاه می خوانند و با حوزه معلولین آشنا می شوند در روند کاری خود چه باید بکنند؟ ما در اینجا نمی خواهیم تخصصی صحبت کنیم ولی درد و دل که می توانیم بکنیم از شما می پرسم یک معلول در طول سال چند بار مددکار خود را دیده
درود. در ادامه سلسله نوشته های مربوط به سازمان بهزیستی می رسیم به بحث فرهنگ و فرهنگ سازی در امور معلولین. دوستان عزیز به هر حال ما ایرانیان جز جوامعی هستیم که اگر شهروندی در آن جامعه کمی با دیگران تفاوت داشته باشد همیشه مورد نگاه و یا ترحم دیگر شهروندان قرار می گیرد. البته اشتباه نشود که این مسأله فقط مختص به ایران است به اعتقاد من در بیشتر ملل شرقی یا بهتر بگویم شاید خاور میانه و میانه و جنوب آسیا تفکر همین است. ضعیف و ناتوان بودن در مسائلی مانند امور مالیی اجتماعی و به خصوص جسمی از موارد این سخن می باشد. من می خواهم
درود به تمامی دوستان. باز هم من آمدم و می خواهم جنبه ای دیگر از وظایف سازمان بهزیستی را برای شما نمایان کنم. امیدوارم از دو نوشته قبل خوشتان آمده باشد. مسأله بهداشت و درمان یکی از نیازهای اولیه بشر است. بهداشت و درمان اگر مناسب نباشد حتی جان انسانها به خطر می افتد. البته این را هم باید بگویم مسأله بهداشت در کنار مسکن, تغذیه, آموزش از نیازهای اولیه بشر است که یک فرد باید قبل از تمام نیازهایش به این مقولات رسیدگی کند چون با زندگی و حیات او سر و کار دارد. این وظیفه در جوامع بع دوش دولتهاست و آنها باید شرایط را به بهترین
با درود فراوان. خب می رسیم به بخش دوم این یادداشتها. یکی از مسائل مهمی که برای هر انسان مطرح است مقوله درآمد و هزینه زندگی می باشد. زیرا این درآمد کافی است که استقلال لازم را به او می دهد و احساس مفید بودن را در جامعه دارد. کار و شغل مناسب مقدمه موقعیتهای دیگر برای زندگی می باشد مثلاً ازدواج, ادامه نسل, تفریح و تنوع در زندگی و ….. خب وقتی یک فردسالم احتیاج به زندگی مناسب دارد این مسلم است که یک فرد معلول و نابینا هم به این زندگی سالم احتیاج دارد و تازه این فرد با مشکل جسمی که محدودیتهایی را هم در زندگی