هممحلهایها، دوستان و مهمانان محله نابینایان! همگی سلام. امید که هوای دلهاتون به گرما و روشنی خورشید این روزها باشه که بین خودمون بمونه، پدر خیلی از دوستانمون در مناطق مختلف کشوررو درآورده. بگذریم. باز هم ماهی دیگه گذشت و در آستانه ورود به ماه میانی تابستان نگاهی کوتاه داریم به آنچه در ماه پیش پشت سر گذاشتیم تا ببینیم در تیرماه 1403 اینجا چه خبرها بود! کوتاهش کنیم! در ماهی که گذشت: طبق روال هر اول ماه مروری به ماه پیشین داشتیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در خردادماه 1403! پریسا جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳ یه خودآگاهی دیگه خوندیم: نشریه خودآگاهی جنسی، لمس سلامتی، شماره
Tag: محله
قصه کوکو، 29. روزهایی که بعد از ماجرا رسیدن در لیست بدترین روزهای تمام عمر کوکو بودن. از اطراف شنیده بود که زنگهای خونه زمان درست در وسط آتیشسوزی صدای اعلام خطررو به آتشنشانی و باقی شهر رسوند و اونها هرچند دیر اما عاقبت رسیدن و ساختمون پاساژرو از ویرانی کامل نجات دادن ولی حجم ویرانی بسیار بالا بود. کوکو و بقیه یک هفته بعد از حادثه به خودشون اومده بودن و در نتیجه جهان اطراف کوکو یک هفته کامل در سکوت و ویرانی گذشته بود. حالا اونهایی که مونده بودن بیدار و هرچند سخت اما سفت و مداوم مشغول پیشبرد اوضاع بودن ولی مشکلات زیاد و پیشرفت
به تمامی دوستان جدید و آشنایان دیرآشنای محله نابینایان سلام. درخت زندگانیتون سرشار از شکوفههای همیشه بهار. بهار 1403 هم گذشت و با این گذران سریع یک بار دیگه بهمون یادآور شد که زندگی مثل برق و باد در گذره و خیلی چیزها هست که نباید فراموش کنیم. بیایید بی هیچ حرف ای با هم گشتی در آخرین ماه بهار امسال محله بزنیم و به کوچهخیابونهای رنگارنگش نگاهی بندازیم. در ماهی که گذشت: طبق معمول گردشی در ماه پیشین داشتیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در اردیبهشتماه 1403! پریسا سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳ کمی در مورد تأثیر نابینایی بر سلامت روان و مسیر معمول زندگی
قصه کوکو، 28. کوکو نمیدونست چه مدت در سکوت سیاهش شناور باقی موند. هیچ درکی از زمان نداشت. هیچ درکی از هیچ چیز نداشت. زمانی که نورها و بعدش صداها اول به رنگ خیال، بعد کمکم واقعیتر و واقعیتر شدن، کوکو حس کرد همراهشون سنگینی، درد و وحشت هم به تدریج به وجودش برمیگشتن. دلش میخواست نشنیده و ندیده بگیره. دلش میخواست جهان دست از سرش برداره تا بتونه به پیش رفتن در بطلان ادامه بده. وحشت تموم بشه. درد تموم بشه. همه چیز تموم بشه و عدم، این عدمه عزیز برای همیشه از همه چیز نجاتش بده. کوکو به شدت از بیدار شدن و مواجهه با چیزی که
دستهها
سریال گناه فرشته
![سریال توضیح دار گناه فرشته](https://gooshkon.ir/wp-content/uploads/2024/02/گناه-فرشته-1.jpg)
در این نوبت به اتفاق هم به قلب داستانی جدید زده و به تماشای یکی دیگه از سریالهای توضیحدار شده در محله نابینایان میشینیم که امیدواریم مورد پسندتون واقع بشه. سریال ایرانی «گناه فرشته» کتابی پرماجراست که این بار همراه هم بازش میکنیم و در صفحاتش پیش میریم. سریال «گناه فرشته»، اثری به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی «حامد عنقا»، محصول کشور خودمون ایرانه. شاید دونستن این مطلب که این سریال اولین تجربه «حامد عنقا» در عرصه کارگردانیه خالی از لطف نباشه. این نویسنده سریالهای پرمخاطب از قبیل پدر، نردبام آسمان، تنهایی لیلا، انقلاب زیبا و بر سر دو راهی، و آخرین تجربه تولید و نویسندگیاش سریال آقازاده،
سلام به تمامی اعضا و مهمانان محله نابینایان. دلهاتون شاد، دستانتون گرم، و گامهاتون محکم! با یک مرور فهرستوار دیگه بر ماهی که در محله ما و شما گذشت همراهتون هستیم. در اردیبهشت 1403 که چند ساعت پیش پشت سر گذاشتیمش: طبق روال هر ماه گشتی در ماه پیشین داشتیم” مروری بر پستهای محله نابینایان در فروردینماه 1403! پریسا شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ در مورد برگزاری یک مجمع سالیانه مطلب خوندیم: برگزاری مجمع عمومی عادی سالیانه، به منظور انتخاب هیأت مدیره و بازرسین انجمن علمی-فرهنگی موج نور اصفهان انجمن موج نور دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ دومین شماره از نشریه خودآگاهی محلهرو گرفتیم: نشریه خودآگاهی جنسی، لمس
قصه کوکو، 27. دو روز بود که زمین و آسمون زیر رگبار و توفان به خودشون میپیچیدن. زمانی که در روز سوم تگرگ هم به این قائله اضافه شد دیگه پایداری ممکن نبود. خیابونها یخ زدن، بومها از دونههای درشت سفید پوشیده شدن، درختها زیر بار تگرگ و فشار توفان شکستن و روی ماشینها و خیابونها و سقفها افتادن و کلی خسارت بالا آوردن، و عاقبت با بالا اومدن ارتفاع برف و یخ پشت در خونهها و ناممکن شدن ورود و خروج و تردد به دلیل سرما و تگرگی که متوقف نمیشد، شهر به حالت تعطیل کامل در اومد و کاملا به لاک انتظار فرو رفت. این وسط،
به رسم قدیم، سلام همه. نمیپرسم حالتون چطوره، اما از ته دل میگم خدا کنه حسابی عالی باشید! به همین سرعت یک ماه از سال نو گذشت و حالا در آستانه ورودی ماهی هستیم که قلب بهاره. بیایید بیهیچ صحبت اضافی گردشی در فروردینماه 1403 محله کنیم و سرکی به کوچههای این مکان آشنا بزنیم. در ماهی که گذشت: گشتی در اسفندماه محله زدیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در اسفندماه 1402! پریسا چهارشنبه ۱ فروردین ۱۴۰۳ چندتا عیدی از جنس آیتمهای هاتگوشکن دریافت کردیم: هات گوش کن: شماره 25: نوروز 1403 محسن صالحی چهارشنبه ۱ فروردین ۱۴۰۳ اولین شماره یکی از نشریات اختصاصی محلهرو
قصه کوکو، 26. و زمان همچنان نامحسوس و مداوم میگذشت. هوا روز به روز سردتر میشد و انگار این پیشروی خیال انتها نداشت. مهمونی پردردسر اون هفته برگزار شد و همه چی درست پیش رفت و در کمال خاطرجمعی کوکو هیچ کدوم از ساعتنشینهای خونه زمان به خاطر شکستن هیچ اصلی به دردسر نیفتادن. بین آدمها هم همه چی خوب پیش رفت و کارها خیلی سریع از گفتار به عمل رسیدن. مالک خونه زمان از طرحهای داده شده استقبال کرد اما تأکید کرد که هرگز اجازه ورود اسباببازیهای ترکیبیرو به لیست محصولاتش نمیده و اصرارها و توضیحات هم کاری از پیش نبردن. در نتیجه گرداننده این ماجرای جدید
![](https://gooshkon.ir/wp-content/uploads/2023/09/3.jpg)
سلام دوستان. جدیدترین ورژن صفحهخوان nvda منتشر شد. نگارش ۲۰۲۴.۱ یک حالت جدید گفتار درخواستی افزوده شد. وقتی گفتار درخواستی باشد، NVDA خودکار سخن نمیگوید (مثلا هنگامی که مکاننما را حرکت میدهید)؛ ولی همچنان هنگام اجرای فرمانهایی که هدفشان بویژه برای اعلام چیزی است (مثلا برای اعلام عنوان پنجره) سخن میگوید. حالا میتوانید از دستهی گفتار تنظیمات NVDA، حالتهایی از گفتار را که نمیخواهید در حلقهی حالتهای گفتاری (NVDA+S) باشند حذف کنید. یک حالت جدید انتخاب بومی، یعنی پشتیبانی از روش انتخاب موجود در برنامه (که با NVDA+shift+f10 فعال یا غیرفعال میشود)، حالا برای حالت مرور NVDA در فایرفاکس موجود است. وقتی فعال باشد، انتخاب متن در حالت مرور،
سلام به بهار و سلامی بهاری به بچههای این محله و همین محله. بهار مبارک! از عید و عیددیدنی و شروع تازه چه خبر؟ امید که صبحتون سبز و دلهاتون حسابی روشن باشه! با مرور آخرین ماه از سالی که چندان از پایانش نگذشته و با آرزوی شادترین آغازها و زیباترین ادامه همراهتون هستیم. خب تا مهمون واستون نرسیده بریم گشت اول ماهمونرو بزنیم و پیش به سوی آینده! در ماهی که گذشت، گشتی در ماه گذشته زدیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در بهمنماه 1402! پریسا سه شنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲ آخرین برگ از دفتر نشریه جهان آزادرو با هم خوندیم: نشریه جهان آزاد، شماره 100.
دیماه آهسته به انتها میرسید. شهر همچنان در جنگی نابرابر با زمستون ترک برمیداشت و همچنان پیش میرفت. خونه زمان رفتهرفته با تغییرات جدیدش هماهنگ میشد و هرچند این تغییرات انگار انتها نداشتن، اما طرفدارانشون هر روز بیشتر میشدن و اوضاع طوری شده بود که کوکو حس میکرد از سرعت تغییرات اطرافش سرگیجه میگیره. تقریبا صبحی نبود که شاهد تغییر رنگ یا منظرهای در گوشه و کنار خونه زمان نباشه و یک یا چندتا از اطرافیانش به قابلیتی جدید، عجیب و دور از انتظار مجهز نشده باشن. اما شبها همچنان همونطوری بودن. همون قدر شلوغ، همون قدر پرماجرا، و همون قدر تاریک. تفاوت بین فضای داخل و بیرون خونه
سلامی سبز به تمامی دوستان و دوستداران محله نابینایان. امید که با تمام وجودتون در تب و تاب رسیدن به بهار باشید! این پست در واقع دعوتنامهایه برای تو، یار همیشه همراه ما و محله. بعد از توقفی یک ساله که به دلایل متعدد در مناسبتهای مختلف تداوم پیدا کرد، دوباره برگشتیم تا یک بار دیگه به بهانه رسیدن بهار دور هم جمع بشیم و تولد دوباره طبیعترو در کنار هم جشن بگیریم. درسته. هاتگوشکن محله نابینایان قراره در یک بزم نوروزی دیگه همراه لحظههای عزیزانش باشه. سال 1402 که دیگه چندان ازش باقی نمونده، به دلایلی از قبیل تلاقی مناسبتها با عزاداریهای دینی بدون هاتگوشکن گذشت و
سلامی گرم و صمیمی به تمامی همسفران همیشگی جهان آزاد که تا اینجای این راه همراه ما بودید و با حضورتون، پیشنهادهاتون و انتقادهاتون قویترمون کردید. امید که آنچه در پیش رو دارید بسیار روشنتر و زیباتر از هرآنچه باشه که پشت سر گذاشتید! در این نوبت کمی خارج از زمان و کمی زودتر از زمانش به دیدنتون اومدیم چون جهان آزاد این بار با دفعات پیش متفاوته. این بار قرار نیست به هیچ سفری بریم. فقط به صحبت مینشینیم و همینجا با هم حرف میزنیم. محتوای پست این بار جهان آزاد سفر نیست. شاید بشه اسمشرو یک جور تغییر گذاشت که به یاری خدا تلاش میکنیم تغییر
سلامی سراسر مهر و به صفای دلهای پرمهر شما به تمامی عزیزان محله نابینایان. امید که دست لطف و عنایت خدا همواره چتری بر سر همگی شما و همگی ما باشه! آخرین ماه از آخرین فصل سالرو با مروری فهرستوار از آنچه در طول یک ماه گذشته در محله گذشت آغاز میکنیم، به امید اینکه هر ماه و هر روزمون پربارتر از ماه و روز پیش باشه! در بهمن ماه 1402 که تازه پشت سرش گذاشتیم: مثل همیشه گذری به ماه گذشته محله داشتیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در دیماه 1402! پریسا یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ یکی دیگه از نسخههای ماهنامه مانا به دستمون رسید:
قصه کوکو، 24. شب بسیار سرد اما آرومی بود. ساعتنشینهای خونه زمان سرشون مثل همیشه به کار خودشون بود و در دستههای کوچیک و بزرگ مشغول شیطنت و تفریح و موارد جدی از جمله یاد دادن و یاد گرفتن و خدا میدونست چه چیزهای دیگهای بودن. کوکو با جریان صداهای سالن همراه ولی از تمامشون جدا و در حال و هوای خودش بود. صدای پری از جهان شخصیش بیرونش کشید. -کجا هستی کوکو؟ کوکو مثل تمام این اواخر در جوابش تقریبا خودکار لبخند زد. پری به لبخند بیارادهش جواب نداد. -من نگرانم کوکو. کوکو نگاه از شب بیرون پنجره برداشت. -نگران واسه چی؟ پری آه کشید. -واسه چلچله.
سلامی به رنگ محبت به تمامی دوستان محله نابینایان! امید که وجودتون سرشار از طراوتی بیوصف و بیانتها باشه! باز هم نوبت به سفری دیگه به جهان آزاد رسید که در امتدادش با میزبانی از گوشهای از جهان و کولهباری از تجربیات حقیقیش همراه میشیم تا در ضمن مرور فصولی از زندگیش درسها و اندوختههای ارزشمندشرو با ما به اشتراک بذاره. راه رسیدن به استقلال راهی طولانی و پر از فراز و نشیبه و از اونجا که دستیابی به استقلال برای هر کدوم از ما دارای مفهومی متفاوته، این راه برای هر یک از ما راهی متفاوت و در نتیجه همراه با ناهمواریها و تجربیات جدیده. و
سلام به همراهان و همگامان محله نابینایان. امید که سرشار از تراوت عشق و امید به فرداهایی هرچه روشنتر باشید! یک بار دیگه با شماییم و به اتفاق شما مهیای سفری دیگه به جهان آزاد میشیم. امروز به درون داستان یک زندگی سفر میکنیم. داستانی که قرار نیست بگیم تمرکزمون در کشاکشش باید روی چه نکته و چه مشکل و چه مطلب آموزشی باشه. امروز در لابلای منظرههای جاده یک زندگی پیش میریمتا هر کدوممون هرچی که واسمون جالب توجهه از این سفر برداریم. قراره مهمون داستان زندگی «چارلز اسمیت»، تلگرافچی نابینایی باشیم که سفر به درون داستانش خالی از لطف نیست. بیایید تا به تماشای مناظر رنگارنگ
سلامی آکنده از عطر محبت به شما همراهان پرمهر محله نابینایان. امید که وجودتون همواره لبریز از عطر خدا باشه. زندگی گاهی شوخیهای وحشتناکی با آدمها میکنه. زمانی که در اوج موفقیتهاشون هستن، درست در لحظهای که تحقق رویاهای تمام عمرشونرو در آغوش گرفتن، ناگهان همه چیز کاملا ناگهانی و دور از انتظار به پایان میرسه و… اما آیا این واقعا پایانه؟ خیلیها در این شرایط از هم میپاشن. رها میکنن و میبازن. اما هستن افرادی که بعد از یک توقف کوتاه دوباره بلند میشن. خاک روی لباسشونرو میتکونن، زخمهاشونرو میبندن، و با نگاهی به اطراف در جستجوی راه دیگهای برای تغییر جهت، برای ادامه دادن و برای
یک سلام برفی به رفقای محله نابینایان، از بینا گرفته تا نابینا و از عابر گرفته تا ناظر و خلاصه سلام! اوضاعِ احوالاتتون چطوره؟ از صمیم دل امیدواریم که حسابی خوب باشید! اولین ماه زمستون هم مثل برق و باد اومد و رفت. در آستانه ماهی دیگه ایستادیم و طبق معمول، گردشی کوتاه در ماهی که گذروندیم خواهیم داشت تا ببینیم که پشت سرمون چه خبرها بوده! در دیماهی که گذشت: یک مرور کوتاه از آذرماه داشتیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در آذرماه 1402! پریسا جمعه ۱ دی ۱۴۰۲ سفر نود و چهار از سری سفرهای جهان آزادرو رفتیم: نشریه جهان آزاد، شماره 94. حقیقت