سلامی با عطر یک جهان بهار به شما دوستان و همراهان محله نابینایان. امید که در تمام لحظات عمر ارزشمندتون بهاری باشید! به سرعت باد یک ماه از سال جدید هم گذشت و به خاطرهها پیوست. خب، چطور بود؟ خوش گذشت؟ با این امید شیرین که حسابی خوش گذشته باشه و با این آرزوی شیرینتر که از اینجا به بعدش خیلی خیلی بیشتر خوش بگذره، بریم سراغ گشتی کوتاه در ماهی که گذشت. در فروردینماه 1404 که تازه پشت سر گذاشتیمش: یه مرور کوچولو شبیه همین که الان داریم داخلش قدم میزنیم بر پستهای اسفند 1403 داشتیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در اسفندماه 1403! پریسا 01 فروردین
Tag: محله
سلام سلام سلام. سال نو مبارک! فصلهای عمرتون همه بهار، روزهاتون همه عید، و لحظههاتون همه به رنگ ناب صبح. از اونجایی که همه درگیر عید و حال و هوا و برو بیای این روزهای سبزید، اجازه بدید بدون هیچ مقدمه و حرف و کلامی یه مرور کوتاه از ماهی که تازه پشت سر گذاشتیم داشته باشیم و بریم که از نوروز و حس و حالش جا نمونیم. در اسفند 1403 که هنوز گرد و خاک رفتنش ننشسته، طبق معمول مروری بر ماه پیشین داشتیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در بهمنماه 1403! پریسا ۰۱ اسفند ۱۴۰۳ گشتی در شماره 12 نشریه خودآگاهی محله زدیم: نشریه
قصه کوکو، 37. بهمنماه آهسته میگذشت و سرما همچنان همه چیز رو در کنترل خودش نگه داشته بود، اما زندگی همچنان خیال باخت دادن نداشت و شهر زنده راهش رو هرچند خیلی سخت، اما موفق به جلو باز میکرد و پیش میرفت. مالک خونه زمان چند روزی توی بیمارستان موند و به محض اینکه تونست از جاش بلند شه و راحت نفس بکشه طبق انتظار همه و در کمال نارضایتی آدمها دوباره به سالن زمان و به تاریکخونه برگشت و خاطر ساکنان سالن از این بابت کمی جمعتر شد. اما برق و گاز همچنان قطع بود و کسی نمیدونست جنگ زندگی با انجماد تا کی و تا کجا قراره
سلام، سلام، و باز هم سلام به همه. امیدواریم از برف امسال که خیلی جاها رو سفیدپوش کرد سفیدی و نشاطش تا همیشه واستون موندگار باشه! ماه آخر زمستون هم رسید و یواش یواش صدای قدمهای بهار از اون دورها داره شنیده میشه. امسال واسه خیلیهامون چندان شیرین نبود. از خدا میخواییم که از اینجا به بعد جاده امسال و جاده زندگانیتون به رنگ سبزترین بهار خدا باشه! خب بیایید یه مرور دیگه به یه ماه سفیدپوش دیگه در محله نابینایان داشته باشیم تا ببینیم در ماهی که گذشت این اطراف چیها شده! در بهمنماهی که چند ساعت پیش پشت سر گذاشتیمش: طبق روال هر ماه مروری به
قصه کوکو، 36. تا مدتها بعد از اون شب منجمد قصه اتفاقی که واسه خفاش افتاد نقل شبهای شلوغ خونه زمان بود. همه بدون استثنا حسابی از این ماجرا خوشحال بودن و محدودیتی هم در ابراز خوشحالیشون قائل نمیشدن. -دلم خنک شد. بدجوری دلم میخواست حق اون پشمالوی پرنده رو بذارم کف دستش ولی از دست من خارج بود. -آره راست میگه حالم جا اومد. -حق با شماست منم این اتفاق رو دوست داشتم. -تنها تو نیستی ما همه دوست داشتیم. -البته این بلایی که سرش اومد دور از انتظار نبود. باید حدسش رو میزد که با این مدلش عاقبت یک کسی یک جایی به یک دلیلی به

سلام دوستان. جدیدترین ورژن صفحهخوان nvda منتشر شد. نگارش ۲۰۲۴.4.2. نسخه پیشروی شما، یک انتشار رسمی برای صفحهخوان NVDA است. باکس دانلود جدیدترین نسخه صفحهخوان NVDA شما عزیزان میتوانید همواره آخرین نگارش صفحهخوان nvda را از وبسایت رسمی صفحهخوان NVDA و یا وب سایت محله نابینایان با حجم 38/46 مگابایت دانلود نمایید. دانلود نسخههای پیشین صفحهخوان NVDA دانلود صفحهخوان NVDA نسخه 2024.4. دانلود صفحهخوان NVDA نسخه 2024.3.1. دانلود صفحهخوان NVDA نسخه 2024.3. دانلود صفحهخوان NVDA نسخه 2024.2. دانلود صفحهخوان NVDA نسخه 2024.1. دانلود صفحهخوان NVDA نسخه 2023.3.4 دانلود صفحهخوان NVDA نسخه 2023.3.2 دانلود صفحهخوان
`سلامی به سپیدی قلب زمستون به حضور عزیز همه شما. دلهاتون همیشه بهار و لبهاتون باغ لبخند. دیماه هم گذشت و در آستانه شروع یک ماه دیگه بدون هیچ مقدمه به سوی روزهایی پیش میریم که امیدواریم از هر نظر بهتر و روشنتر باشن. در ماهی که همین چند ساعت پیش پشت سر گذاشتیم: مثل هر اول ماه مروری به ماه پیش داشتیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در آذرماه 1403! پریسا 01 دی ۱۴۰۳ یکی دیگه از شمارههای نشریه خودآگاهی رو دریافت کردیم: نشریه خودآگاهی جنسی، لمس سلامتی، شماره 10. آرایشکردن افراد نابینا: من چطور آرایش میکنم؟ بخش دوم محسن صالحی 05 دی 1403 چندتا
قصه کوکو، 35. -اینهمه بهت گفتم بلند شو یه حرکتی کن گوش نکردی! چقدر زور زدم ملتفت بشی اون ترکها خطرناکن! چقدر گفتم این سکون لعنتی رو تمومش کن بیا اون سوراخهای لعنتی رو بگیر! چقدر اصرارت کردم بلند شی پیشگیری کنی که این افتضاح درست نشه ولی نشنیدی! آخرش به جای اینکه پا شی اوضاع رو درست کنی واسه خلاصی از دستم کلیدت رو چرخوندی این در کزایی رو بستی و آروم دراز کشیدی روی این تخت و اجازه دادی پشت این در هرچی نباید پیش بیاد. الان دیگه حله؟ دیگه لازم نیست این در قفل باشه؟ نمیخوایی بلند شی پرتم کنی بیرون؟ محض اطلاعت سرامیکهای اون
سلام به تمامی عزیزان محله نابینایان. در اولین گام زمستون دلهای بهاری برای تتکتک شما از خدای فصلها خواهانیم. اجازه بدید گفتار رو به درازا نکشونیم و به محتوای این دیدار که مروری بر ماه گذشته محله نابینایانه بپردازیم. ماهی که گذشت، طبق معمول ماه با مروری به گذشته شروع شد: مروری بر پستهای محله نابینایان در آبانماه 1403! پریسا 01 آذر 1403 و با یکی دیگه از شمارههای ماهنامه مانا ادامه پیدا کرد: سیوپنجمین شماره ماهنامه نسل مانا، در آبان ۱۴۰۳ منتشر شد روابط عمومی نسل مانا 02 آذر 1403 نهمین شماره از نشریه خودآگاهی جنسی، لمس سلامتی به دستمون رسید: نشریه خودآگاهی جنسی، لمس
قصه کوکو، 34. بهمنماه از قلب انجماد آهسته پیش میرفت و میگذشت. خونه زمان همچنان در تکاپوی آشنای همیشگیش با زمستون در جنگ بود و راهش رو به پیش باز میکرد. سخت بود ولی پیشروی هرچند کند و به شدت سخت، اما در جریان بود. توده گوشه سالن دیگه به هم نریخت و دردسر درست نکرد و حالا آروم و بیخطر به نظر میرسید، اما خیال کوکو و چندتای دیگه همچنان از وجودش در گوشه سالن راحت نبود. -ما باید یه راه سریع و قابل انجام واسه حل دوتا مشکل پیدا کنیم. اولیش این چیزمیزهای این کنار و دومیش قرنیزها که واقعا میتونن خطرساز بشن. -با دومی موافقم ولی
سلامی صمیمی به تمامی اعضا و دوستان صمیمی محله نابینایان. دلهاتون شاد و آرامشتون همیشگی. دومین ماه پاییز 1403 هم گذشت و تموم شد و حالا قطار عمر با سرعت هرچه تمامتر داره به طرف جاده بلوریِ زمستون پیش میره و ما رو هم با خودش به پیش میبره. امید که اونچه در پیش رو دارید از اونچه پشت سر گذاشتید بسیار بهتر باشه! خب اجازه بدید مقدمه رو کوتاه کنیم و طبق روال هر ماه گشتی در ماه گذشته محله بزنیم تا ببینیم و بدونیم در آبانی که سپری کردیم اینجا چه خبرها بود. در ماهی که گذشت: اولین ماه پاییز محله رو مرور کردیم: مروری
قصه کوکو، 33. سینه سرخ روز بعد وسط تردید و دلواپسی ساکنان خونه زمان با اقدام مالک متحیر سالن ترمیم و بیدار شد. اوایل گیج و به شدت خسته بود ولی خوشبختانه خیلی طول نکشید که حالش جا اومد و روز بعدش داخل ساعت قدیمیش که دوباره تعمیر شده و به کار افتاده بود جاسازی شده و به چرخه اعلام زمان پیوست. بیداری و بازگشت سینه سرخ بازخوردهای متفاوتی در بین ساکنان خونه زمان داشت. شبتابهای بالدار به وضوح شاد بودن، هدهد و بقیه ساعتنشینها هر کدوم به نوعی رضایتشون رو نشون میدادن، و کوکو بدون اینکه چیزی بروز بده از ته دل خوشحال بود. گاهی لبخندی به سینه
هممحلیها سلام. گردش ایامتون بر مدار آرامش و پاییزتون خوش. یک ماه دیگه از دفتر عمر سپری شد و نوبت گشتی کوتاه در کوچه و خیابونهای محله نابینایانه تا ببینیم ماه پیش رو چطور گذروندیم. در ماهی که گذشت: طبق روال هر ماه گذری به گذشته داشتیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در شهریورماه 1403! پریسا 1 مهر 1403 یک فراخوان دریافت کردیم: فراخوان دومین دوره جشنواره ملی تولیدات نابینایان در فضای مجازی (گامینو) روابط عمومی نسل مانا 1 مهر 1403 دومین فصل از داستان دنباله داری رو خوندیم: داستان زندگی شاید همین باشد. (فصل دوم) ابراهیم 2 مهر 1403 هفتمین شماره از نشریه
قصه کوکو، 32. پاساژ به سرعت به شلوغی گذشته میشد. مغازهها با وجود آثار حادثه که کم و بیش در گوشه و کنارشون هنوز باقی بود دوباره باز میشدن و همه چیز آروم آروم در حال بازگشت به زمان پیش از حادثه بود. تعمیرات در جریان رفت و آمدها و کسب و کار پیش میرفت و رفت و آمدها به فضای نیمساز جون دوباره میدادن. در خونه زمان شبهای زمستون هنوز خالی از شبنشینیهای شلوغ گذشته اما همچنان زنده و پرتکاپو بودن. تب از تاریکخونه تا حد زیادی عقب کشیده ولی مالک خونه زمان همچنان در حالهای از خستگی و سکوت باقی مونده بود و این ابدا موجبات رضایت
سلام و درود بیپایان به شما، جناب آقای نخجوانی عزیز، جناب آقای بهبود گرامی، و تمام عزیزانی که با همت والا و قلبی پر از عشق، همراه محله نابینایان هستید. امیدوارم همیشه سلامت و سربلند باشید و دلهایتان مملو از بهار همیشگی. یک سال دیگر از عمر محله نابینایان گذشت و این بار هم، مثل همیشه، شما همراهان گرانقدر با دستهای یاریگرتان، ما را در این راه پرفراز و نشیب تنها نگذاشتید. امروز، با قلبی سرشار از سپاس و قدردانی، گزارشی از فعالیتهای مالی و دستاوردهای این محله را به شما عزیزان تقدیم میکنیم. اما پیش از آن، اجازه دهید لحظاتی به جایگاه ویژهی شما اشاره کنیم؛ به نقشی
سلامی به رنگارنگیِ پاییز هزاران رنگ به عزیزان محله نابینایان. تابستون خوش گذشت؟ امید که پاییز پیش روتون بسیار بیشتر از هر فصلی براتون پیامآور شادیهای بیشمار باشه! به بهانه نگاهی کوتاه به آخرین ماه تابستان 1403 در مجموعه محله نابینایان در کنارتونیم تا از لذت حضورتون بهره مند باشیم. در ماهی که گذشت: طبق معمول به ماه گذشته نگاهی داشتیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در مردادماه 1403! پریسا پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳ ششمین شماره از نشریه خودآگاهی جنسی، لمس سلامتی رو دریافت کردیم: نشریه خودآگاهی جنسی، لمس سلامتی، شماره 6. زیبایی و نابینایی: شش نکته دربارۀ آرایش برای بانوان نابینا و کمبینا محسن صالحی
قصه کوکو، 31. خونه زمان دوباره باز شد. همونطور که تصور و انتظار میرفت، مالک سالن به هیچ قیمتی حاضر نشد دوباره به بیمارستان برگرده و حتی با رفتن به هتل هم موافقت نکرد. شاگردهای خیاط و قصاب بعد از اون آشوبی که درست کردن حسابی به دردسر افتادن اما بیماری که حالا همچنان بیمار اما بیدارتر از پیش بود با جمع کردن امضای کتبی و کمکهای شفاهی اهل پاساژ و آشناهای بیرون پاساژ موفق شد رأی پلیسرو عوض کنه و نجاتشون بده. بچهها برخلاف انتظارشون و در یک غافلگیری شدید بلافاصله توسط اوستاهاشون پذیرفته شدن و با احترام بیشتر از پیش به سر کارهاشون برگشتن. با حضور مجدد
همراهان و همگامان محله نابینایان سلام. عیشتون مدام، شادیهاتون پردوام و ایامتون به کام. قطار تابستان وارد ماه آخر شده و امید که تا اینجا واستون عالی گذشته باشه و از اینجا به بعدرو بهتر از دیروزها سپری کنید. در ماه وسطی تابستان 1403 که تازه پشت سر گذاشتیمش: طبق روال همیشه مروری به گذشته داشتیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در تیرماه 1403! پریسا دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ شماره پنجم از نشریه خودآگاهی محلهرو دریافت کردیم: نشریه خودآگاهی جنسی، لمس سلامتی، شماره 5. آنچه باید در مورد سلامت جسمانی نابینایان و کمبینایان بدانیم محسن صالحی جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳ خبر انتشار یه خودآموز بهمون

انیمیشن توضیحدار شده لیگ قهرمانان حیوانات خانگی یا همون DC League of Super-Pets 2022 محصول این ماه انیمهمحله نابینایان و تقدیمی این بار ما به انیمیشندوستهای محله هست که امیدواریم دوستش داشته باشید. این انیمیشن که به کارگردانی جرید استرن، نویسندگی جان ویتینگتون، و با تهیهکنندگی دنی گارسیا در ژانر اکشن، ماجرایی، کمدی، جنایی، و تخیلی ساخته شده، محصول سال 2022 ایالات متحده آمریکاست. این اثر ماندگار که برای گروه سنی بالای 12 سال مناسب تشخیص داده شده، به مدت 105 دقیقه طرفداران نوجوان و بزرگسالشرو به دنیایی سرشار از حرکت، هیجان و ماجرا میبره، به طوری که در آخر داستان متوجه میشیم که از گذر زمان غافل
قصه کوکو، 30. پیش از باز شدن پنجره کوکو حس میکرد بدتر از این نمیشه ولی بعد از اون فهمید که اوضاع میتونه از بد هم بدتر باشه. با باز شدن پنجره راه عبور هوا باز شد ولی راه موارد دیگه هم باز شد. خفاش و زهر کلامش یکی از اون موارد بود. کوکو با تمام وجود سعی میکرد ندیده و نشنیده بگیره ولی در شرایط موجود گاهی این کار واقعا سخت میشد. با باز شدن راه ورود و خروج آدمها تقریبا همیشه داخل سالن نیمه ویران حاضر بودن و در نتیجه ساعتنشینهای خونه زمان تقریبا هیچ مهلتی برای انجام آزادانه کارهایی که باید انجام میشدن نداشتن. شاگرد