خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
شعر و دکلمه

معلم

سلام دوستان عزیز محله, غزلی از سروده هایم رو بطور متنی جهت روز معلم ارسال می کنم. ضمن عرض تبریک به معلمین گرامی. معلم   تو خوب و مهربانی ای معلم. عزیز کودکانی ای معلم. فروغ دیده ما دانش آموز دوای دردمانی ای معلم. زدایی از دل ما جهل و ظلمت سیاهی می درانی ای معلم. تو نوری می دمی در سینه ما چو خورشید جهانی ای معلم. چو سروی و سر افرازی در عالم الف در آب و نانی ای معلم. صداقت را تو الگوی تمامی چو آبی آسمانی ای معلم. سرود عشق پاکی در دل ما حبیب جاودانی ای معلم. کلام واحدی اوجی ندارد صفای قلبمانی ای
دسته‌ها
شعر و دکلمه

تو نیستی که ببینی!

تو نیستی که ببینی بهار آمده است، سحر به سیر گل و سبزه زار آمده است.   تو نیستی که ببینی جهان گل افشان شد، تو نیستی که ببینی خزان پریشان شد.   تو نیستی که ببینی شکوفه می خندد، سمن به فرق مه و مهر، تاق می بندد.   تو نیستی که ببینی شمیم جاری شد، تو نیستی که ببینی خزان فراری شد.   تو نیستی که ببینی بنفشه ها شادند، ز دام سوز زمستان سرد، آزادند.   تو نیستی که ببینی!.   به شهر ما گه شور و هَزار و خورشید است، گه شکوفه و صبح و ترانه و عید است.   هَزارها به دل سبزه زار
دسته‌ها
شعر و دکلمه

ز خاکِ خاطراتم!

  به کامِ هقهقِ سرد و خموشم، میانِ خاطِراتِ پاره پاره،   فرو در پیله ی تنهاییِ خویش، نهان در شامِ سرد و بی ستاره،   فرو در غربتی چون دیده ام خیس، به سانِ خاک، روی جاده ی شب.   غباری برنشسته روی دیوار، رها در دامنِ خاموشی و تب.   خَمود و داغ و غمناک و کر و کور، به سانِ روحِ آتش گُنگ و بی تاب.   به خونِ زخم هایم خاک رنگین، میانِ دهشتِ بیداری و خواب.   به سانِ سایه ای افتاده بر خاک، چو یلدا تلخ و تاریک و شکسته،   به سانِ قطره ی اشکی فراموش، به خاکِ تشنه ی یادت نشسته.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

ای لاله رخ

 لاله رخ ای زبان ای لاله رخ اندر دهان ای که می چرخی چو ماهی بس روان ای که گاهی می شوی شمشیر تیز گه برون آری تو مار از آشیان همچو تو فتانه ای در دهر نیست صالحی هم مثل تو در این جهان از تو ناشی می شود هر جنگ و صلح وز تو می بینیم ما سود وزیان چون نمائی همچو ماهی جست و خیز بر تو بیهوده بود بودن چنان کم بچرخ و کم بگو لیکن چو در بس مفید آید به هر پیر وجوان پس بپرهیز از دروغ و سفسطه غیبت و تهمت رها کن ای زبان بی تو این انسان حیوان می شود
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یلدا

دوباره آذر رسید. دوباره خنده ی شیرین یلدا. دیدار نزدیک شد. چهره ی دلنشین یلدا. باز باران باریدن گرفت. چتر را می آورد یلدا. خورشید هم طلوع کرد. شنیدن نغمه های یلدا. ستاره نورانی شد. با محبت می آید یلدا. خانه پر از گل شد. گل سرخ می آورد یلدا. دریا پریشان شد. قدم که میزند یلدا. آسمان مه آلود شد. بغض که میکند یلدا. دفتر هم تمام شد. باز مینویسد یلدا. غمی عجیب پیدا شد. اشک میریزد یلدا. شمع خاموش شد. به خواب میرود یلدا. #یلدا_صفری @yalda_safari
دسته‌ها
شعر و دکلمه

مثل ابر

یک روز از ابر پرسیدم؟ چرا همش بغض می کنی؟ با یه لبخند تلخ بهم گفت: من غصه های دنیا رو به دوش می کشم. با یه تعجب خاصی نگاش کردم! ابر ادامه داد: گاهی دنیا در سکوت عمیقی فرو میره. من این سکوت هارو با بغضم که وقت و بی وقت می بارم، می شکنم. گاهی هر شب. گاهی هر روز. گاهی نم نم. گاهی شدید. دوباره پرسیدم؟ تا حالا شده بخندی؟ گفت: من خنده هامو به دست خورشید سپردم. گفتم: چه جوری؟ گفت: وقتی خورشید می تابه و نورشو همه جا می پاشونه، منم یه جایی پنهون از همه دارم می خندم. گاهی خنده هام گم میشه
دسته‌ها
شعر و دکلمه

دیو سیرت

دیو سیرت. ای خدا ای خالق ملک وجود! ای لطیف و مهربان و ای ودود! درد تو آتش زند این سینه را. یاد تو از دل زداید کینه را. وای بر حال کسی که در دلش، هست ناپاکیزگی و غل و غش. پشت پا بر دین و آیین می زند. تا که بر مقصود نا پاکش رسد. همچو شیطان دو به هم زن باشد او. دیو سیرت خبث طینت فتنه جو. زندگی با این چنین آدم نه خوب، چون خزان است در وقت غروب. مایه ی دلتنگی و افسردگیست. سایه ی نابودی و پژمردگیست. با همگان لاف دوستی می زند. در لوایش هر چه خواهد می کند. دائما در
دسته‌ها
شعر و دکلمه

شاه و شاهباز

در شبی تاریک و در خوابی گران، در تب و در خویش و در غفلت نهان،   در سکوتِ خیسِ شامی بی سحر، در دلِ بشکسته و مژگانِ تر،   در عذابِ سوزِشِ زخمی کهن، در شکستِ بی صدای بغضِ من،   در حصارِ سایه های گُنگ و مات، در مرورِ اشکبارِ خاطرات،   در بهار و عشق و اخلاص و حضور، بال های سبزِ شاهینی صبور.   بر فرازِ آفتاب و آسمان، در پناهِ دادخواهِ مهربان،   عاشقِ پرواز و لبخند و صفا، هم صدای همرهانِ با وفا،   از وجودش روزِ دشمن تار بود، خستگی در پیشِ چشمش خوار بود.   از زمین تا آسمان پَر می
دسته‌ها
شعر و دکلمه

دکلمه ی چهل گیس

سلام دوستان. امیدوارم خوب باشین. دوباره اومدم با یه کار دیگه. یه دکلمه ی خوب ب اسم چهل گیس. شعر و دکلمه بانو الهه فلاح. آهنگ و تنظیم و میکس و مستر بنیامین محمدی. اینم لینک دانلود. از اینجا دانلود کنید.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

دکلمه ی ققنوس

سلام دوستان. امیدوارم حالتون خوب باشه. یه دکلمه ی خوب واستون آوردم. دکلمه ی ققنوس با صدای بانو الهه فلاح. شعر و دکلمه از خودشون، آهنگ تنظیم میکس و مستر بنیامین محمدی. اینم لینک دانلود. بفرمایید.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

چشم ها پر از فریاد.

به نام یگانه معبود دنیا و آخرت. سلام و درود بی پایان بر همه ی شما هم محله ای های همراه و گرامی. امیدوارم که با سعی و تلاش خستگی ناپذیر بتوانید بر یکایک مشکلات روزمره پیروز گردید. درین فرصت حاصل شده, قصد دارم یک اثر زیبای ادبی و هنری را از دوست و همنوع شاعر عزیزمان سرکار نگار خانم را با نام چشم ها پر از فریاد تقدیمتان بنمایم. این اثر دلنشین را نگار خانم سروده و دکلمه نموده اند و به درخواست سرکار خانم پروین مدیر کانال رسمی دنیای روشن در شبکه ی پیامرسانی سروش, توسط آقای بنیامین محمدی, موزیک گذاری, میکس و تنظیم گردیده است. حتما
دسته‌ها
شعر و دکلمه

پشتِ این درها

یک جهان پروانه در پهنای عشق، امشب اینجا خانه ی نور و صداست.   امشب از مهتاب رنگین می شود، امشب از شب های بی فردا جداست.   ماه می آید به تبریکی سپید، بر لبان لبخند مهمان می شود.   دیده ی خورشید می خندد به شب، تیرگی، تاریک، ویران می شود.   همچو رؤیا غرقِ پروازند و شور، مرغکانِ خسته و خوش بال و پَر.   یک زمین فریاد، تا عرشِ خدا، یک شبان گه شادمانی تا سحر.   می فِشانَد دستِ نور افشانِ مهر، روی دامانِ شبان گه شعرِ شور.   صد گلستان عطر و پژواک از امید، صد بهاران خنده و صبح و سُرور.  
دسته‌ها
شعر و دکلمه

همیشه تنها

اینجا همه چیز رنگ شب هاست، تکرار ستاره اش، چه زیباست!. جز رنگ قشنگ تیره اینجا، هر رنگ دگر بدون معناست. هرجا که دلی شکسته باشد، خندیدن تو خودش معماست. مَردُم همه جا پر از هیاهوست، اما دل من، همیشه تنهاست. (از همیشه تنها)
دسته‌ها
شعر و دکلمه

آلاچیق (۱): قطعه شعر «شب رؤیایی»

بسم الله الرحمن الرحیم و سلام!   اواخر دوران دبستان یا همون ابتدایی خودمون بود که پس از علاقه‌مندی به نوشتن داستان، هوای سرودن هم به سرم زد. اول راهنمایی قطعه‌ای درباره پاییز سرودم که گاهی وزن داشت و گاهی نه. گاهی قافیه داشت و گاهی نه. اگه بخوام اسم قالبشو «سپید» بذارم که وزن و قافیه داشت و نمیشه. اگه هم بخوام اسم قالبشو «نیمایی» بذارم، جداً به امثال «نیما» و «سهراب» توهین کردم. در واقع انشایی بود که به تقلید از خواهرم و دخل و تصرفات خودم درباره پاییز می‌نوشتم و حالا با کمی پس و پیش شدن کلمات شبیه یه قطعه شعر ناشیانه شده بود. اون
دسته‌ها
شعر و دکلمه

دعایت کردم!

یاد باد آن که ز ما وقتِ سفر یاد نکرد! به وداعی دلِ غمدیده ی ما شاد نکرد.   *******   تو ز ما وقتِ سفر یاد نکردی اِی یار! به وداعی دلِ ما شاد نکردی اِی یار!   خاطراتت به شبانگاه، رفیقِ سفرم، تیرِ آهت بنشستست به بشکسته پَرَم.   دیشب از خاطرِ غمدیده صدایت کردم! آسمان شاهدِ من بود! دعایت کردم.   خاک، از دردِ نگاهم پرِ گوهر می شد، دلم از آتشِ سودای تو پرپر می شد.   شام گه بود و به خون نقش همی شد سَحَرَم! لحظه ها می شد و می رفت خدا از نظرم!   تنم از تابِ تَعَب، شمعِ شبانگاهان بود،
دسته‌ها
شعر و دکلمه

در اندیشه خورشید

صبحدم وقتی سپیده صبح، سوار بر قایقی از نور، آهسته آهسته، پهنای نیلگون شب را در می نوردد و خود را به ساحل زمین می رساند، من در پس پنجره رؤیاهایم در اندیشه ام. در اندیشه نور در اندیشه خورشید. در این اندیشه ام که چگونه نور فاصله ها را می پیماید و به سرمنزل مقصود می رسد. آیا با این کارش حاوی پیامی مهم برای انسان های خسته و سرد نیست؟ که آی آدم ها! منم که با تاریکی در ستیزم. اراده ام بر این است که شب تیره را به صبح روشن مبدل کنم. و آیا تو که صاحب اندیشه و خرد خدادادی هستی، می توانی چنین
دسته‌ها
شعر و دکلمه

دفترِ کوچکِ من

سلام‌ به همه ی دوستای خوبم. امیدوارم خوب باشین. بعد از مدتها اومدم تا شمارو با دفترِ کوچیکی که دارم آشنا کنم. من تو این دفتر یه سری نوشته ها دارم که تقدیمتون می کنم. امیدوارم که خوشتون بیاد. ‌نوشته ی اول. می نویسم . اما این بار روی دیوار پس کوچه های دلم. با قلم احساس! نوشته های مهربانی را می نویسم. در دفتر عشق. قصه ی زندگی را می نویسم. روی برگه های محبت. شعر یک دلی و یک رنگی را می نویسم. تا نفس در وجودم است. از تو می نویسم. تویی که در حجوم واژه های عاشقانه. پنهان می شوی. فقط از تو می نویسم.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

شعری از خودم به نام دریا تقدیم به حضرت ابوالفضل

سلام به همه ی شما دوستان هم محله ای عزیز و دوست داشتنی خودم. ببخشید که دیر به دیر مییام به هر حال زندگی هست و دردسر هاش. اما حالا که اومدم بذارید تا با دوتا خبر از خودم و بعد هم یک شعر در خدمتتون باشم! اولین خبر این که چند وقت پیش شعری رو برای شرکت در جشنواره شعر علوی فرستادم که خوشبختانه برگزیده شد. جشنواره در شهر جهرم استان فارس برگزار می شد من هم به اتفاق خانواده آماده ی رفتن بودم که متأسفانه مشکلاتی غیر مترقبه پیش اومد و اجازه نداد که به اختطامیه جشنواره بِرَم. دومین خبر این که برنامه ای ویژه هفته ی
دسته‌ها
شعر و دکلمه

مجموعه ای از دکلمه های من

درود بر یکایکه شما دوستانه خوبه گوش کنی. امیدوارم حاله دلای تکتکتون خوب باشه و تعطیلات خاطره انگیزی رو پشته سر گذاشته باشید. در این پست مجموعه ای از دکلمه های خودمو براتون می ذارم. به امیده اینکه خوشتون بیاد. همینجا از تکتکتون بابت پایین بودن کیفیت برخی فایل ها عذرخواهی می کنم. شما می تونید این مجموعه رو که شامله هشت track می باشد با 40 مِگ حجم, از اینجا دانلود بفرمایید. از اینکه وقت گذاشتید این پست رو خوندید سپاس گذارم. می سپارمتون به خدای پاییز.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

پسر پاییزم

سلام به دوستان و هم محله ای های گل و عزیز و خوشگل و جیگر و خوشتیپ و ورزشکار و موزیسین و … و… و… خلاصه سلام به همه تون. یه شبه شعری نوشتم دیشب, که ایده شو از پست فرزانه ی عظیمی متولد 11 آبان 1370 گرفتم. امیدوارم دوستش داشته باشید. این وعده رو هم بدم که به زودی یه نمایشنامه طور, در واقع یه داستان کوتاه تلگرامی که توسط یکی از هم کلاسیهای دانشگاه ضبط شده و توسط همون فربد که دوستان توی اردوی تهران دیدن که مدعی بود 7 8 ماهه پاکه داره یه کم رو فایلاش تدوین و ویرایش میشه به محض تموم شدنش, براتون