خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یک شب نرسیده به پاییز…!

شب حضور اطمینانبخشش را بر سر و روی شهر میپاشد، و ماه، غرق در ناز و عشوه، به روی هستی چشمک میزند. در این سکوت خواستنی، عطری آشنا از هر سو مشام را نوازش میکند! عطری آشنا، از جنس عاشقانه های طلایی، عطری آشنا، از جنس بارانی شدنهای گاه و بیگاه، از بغضهای بیگاهتر، عطری آشنا… از جنس………. پاییز!… آری، اینک پاییز، در انتهای کوچه ی شهریور، آغوش گشوده تا جهان را در کام نابترین لحظه های عاشقانه غرق کند! روزگار داغ از روزهای تیر و عصرهای مرداد، باید به روزهای رنگپریده و شبهای سرد و بی پایان که خیال فردا شدن ندارند، عادت کند! روزهایی که خورشیدش کم
دسته‌ها
شعر و دکلمه

در کامِ آتش.

صدایی خسته می خوانَد فراموش، فرو در شام، آرام از سحر گاه،   سحر در راه و من در کامِ آتش، به یادِ شامگاهان می کشم آه.   شبان گه می رود تا صبحِ دیگر، برآید شادمان، شفاف و روشن،   جهان بر بالِ نور افشانِ خورشید، سحر مهمانِ کوی و دشت و گلشن.   شبان گه می رود تا صبحِ دیگر، زند از قلبِ تاریکی جوانه،   کشد بر کوه و دریا چتری از نور، شروعی شاد را باشد نشانه.   شبان گه می رود تا صبحگاهان، دَمَد از باختر یک بارِ دیگر،   شبان گه می رود تا باز خورشید، زند بر جانِ بی آرامم آذر.  
دسته‌ها
شعر و دکلمه

دخترِ خردادی

سلامی پر از قاصدک‌ های خوش خبر تقدیم به‌ حضور گرم‌ تک تک ‌اهالی محله. امیدوارم هر جا که هستید سرشار از انرژی و خوشحالی باشید. خب چیکار می کنید با تابستون و گرمی ی هوا؟ اینجا که خیلی گرمه و من وقتی که از خونه میرم بیرون از شدت گرما احساس ذوب شدن می کنم. تابستون امسال یِکَم واسم خسته کنندست همش لحظه شماری می کنم واسه تموم شُدَنِش. از طَرَفیَم دلم واسه دانشگاه و دوستام تنگ شده. دلم می خواد هر چه زودتر ترم جدید شروع بشه و من دوستامو ببینم ُدُرُسته که الانم باهاشون در اِرطِباتَم ولی دیدنشون واسم یه حس خوبه چون خیلی مهربونن و
دسته‌ها
شعر و دکلمه

سفر بایدم!

همآوای خاموشِ تب گشته ام، سرا پای، همرنگِ شب گشته ام.   تبآلوده از درد، پر می شوم، ز شب گریه ای سرد، پر می شوم.   دلم را سبکبال پَر می دَهَم، به دامانِ دیوار سر می نَهَم.   به دل آتشی شعله ور جان گرفت، به یادت شَبَم رنگِ باران گرفت.   چه خاموش می سوزم از یادِ تو، چه بنویسم از دردِ بیدادِ تو.   شبانگاه و آهی جگرسوز و من، شبانگاه و عشقی تب افروز و من.   شبی تا ابد تار و خاموش و سرد، شبی پر ز حسرت، شبی پر ز درد.   دلم در تَبَت بال و پَر می زند، فراغت به
دسته‌ها
شعر و دکلمه

من نوشته ای در نیمه های شب

خیلی وقتی هست که دلم هوایی نوشتن یه پست تو محله شده! یه پست از اون مدلی ها که اولش نمی دونم چی می خوام بگم و بنویسم و هی می نویسم تا آخرش یه من نوشته چرت نوشته نصف نیمه غیر قابل قبول قابل قبولی در میاد و تو دو راهی زدن دکمه ارسال و انتشار چون من منم و چون من بانو ام و دیگه به علل و عوامل ثابت و متغیر دیگه, محرز و مسلمه که انتشار….. دیشب یه کار اینترنتی داشتم که هرچی سعی کردم فکر کنم به علت مشکلات سیستمی سایت نتونستم موفق به انجامش بشم و موکولش کردم برای فردا صبح, حدود های
دسته‌ها
شعر و دکلمه

سحر را ندیده ای؟

اِی بادِ بی قرار! سحر را ندیده ای؟ اِی جانِ سبزه زار! سحر را ندیده ای؟   از تندبادِ حادثه وقتی می آمدی، در پیچِ روزگار، سحر را ندیده ای؟   ما در حصارِ سردِ خزان حبس مانده ایم، اِی پیکِ نوبهار! سحر را ندیده ای؟   شمشاد و عطر و خنده فراموش گشته اند، اِی یادِ ماندگار! سحر را ندیده ای؟   یک دشت یاسِ پرپر و یک بوستان سکوت، اِی نغمه خوان هَزار! سحر را ندیده ای؟   خوابی خموش در برِ خاکی به رنگِ خون، اِی مرغِ داغدار! سحر را ندیده ای؟   اینجا خبر ز لادن و لبخند و لاله نیست، اِی رفته زین دیار!
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یاد تو

چشام اشکو دلم دریای خونه دلم تو حسرت چشمات میمونه صدام میلرزه پاهام نا نداره تو هم قلبت واسه من بی قراره اگه عاشق شدم دست خودم نیست اگه تنها شدم دست خودم نیست تو گفتی تا ابد پیشم میمونی تو گفتی قدر دستامو میدونی ولی رفتی رها کردی دو دستم ندیدی منتظر اینجا نشستم چشام میباره و قلبم سیاهه کسی جز تو تو قلبم جا نداره #یلدا_صفری
دسته‌ها
شعر و دکلمه

یکی را سخت می خواهم…

شبِ تلخِ سیاهِ پر غمِ بی یاوری هر بار میان او و من, فاصله می انداخت چون یک غار.. دلم لرزید, از دوری و او خندید و تنها رفت گمانم دل شکستن, پیش او, خوب است و لذتبار. نمی گویم, که باید, با منِ افسرده,او می ماند ولی می شد؛که کمتر او دهد, قلبِ مرا آزار. دلم چرکین شده, از هرچه عشق و عاشقی و مهر خدایا! بارِ غم را از دلِ تنها ی من بردار. دلم آشوبِ آشوب است, اما حالِ او خوب است. چرا باید چنین باشد؟ جوابم را بده یک بار. تمامِ حرفِ من,در مصرع آینده میآید. یکی را سخت می خواهم, ولی سنگ است او
دسته‌ها
شعر و دکلمه

پایان دلتنگی

واژه های دلتنگی من در نقاب پنجره ایست که سیاهی رهگذران را در سرپوش شباهنگام به تصویر می کشد جایی که احساسم همچو بوی باران تلخ و شیرین این دلتنگی را از میان ایوان تنهایی ام برای رخساری نام آشنا به ارمغان می گذارد و دل من با این حال شکسته محتاج دستان نوازشگریست تا با همراهی او به سوی دهکده ی عشق گام بردارد و من برای رهایی از دلتنگی گرما را از خورشید، روشنی را از ماه، و سبزی را از طبیعت قرض می گیرم و واژه های اشعارم را از حس گرم دستانت، روشنی نگاهت، و سبزی مهرت پر می کنم تا با آمدنت هوای سرد
دسته‌ها
شعر و دکلمه

کاش امشب!!!…

دست در دست سحر، کوچه های به خواب رفته ی شهر را زیر پا میگذارم تا به روشنای چشمهایت برسم! جهان همه در خواب و اینجا در جهان من و تو قصه ی پنهانی خلوتمان دور از چشم خفتگان شهر تا سپیده دم امتداد دارد 3 Period من مسافر سرزمین امن آغوش تو، و تو چشمهایت، مهتاب شبانه که صورتم را نوازش میکند، و نوازشهایت نسیم خنک سحرگاهان که به پیکرم میپیچد و مست و مست ترم میسازد و خواب نوشین سحرگاهم را به یغما میبرد! آه! که تمام لذت دنیاست! تا همیشه سرگردان در سرزمین آغوش تو بودن! کاش امشب آخرین ستاره ی سحرگاهان چشمهایش را نبندد! کاش
دسته‌ها
شعر و دکلمه

قصه ی نبودن

شب آمد و انگار دگر نوری نیست ماه آمد و انگار دگر سویی نیست ابر آمد و انگار دگر دردی نیست موج آمد و انگار دگر بحری نیست یار آمد و انگار دگر هجری نیست گل آمد و انگار دگر دشتی نیست یاد آمد و انگار دگر ذهنی نیست مشک آمد و انگار دگر آبی نیست غم آمد و انگار دگر آهی نیست ساز آمد و انگار دگر حسی نیست دل نوشته های من
دسته‌ها
شعر و دکلمه

صدای زندگی

دل تنهای من، توی دل کسی نیست جای من. دارم تو تنهایی قلبم به هر کسی فکر می کنم، اما در حقیقت هیچ کس نیست همراز قلب تنهای من. حالا که وقت گپ زدن با امیال دنیا نیست، نیمه شبه، باید برن به سمت آسمون دو دستای من. ساعت داره زنگ می زنه تو گوشم دیگه صبح شده من باید پتوی خواب بپوشم، هر چی میگم به این توهم دیگه دور شو از من، اثر نداره دیگه خواهش و تمنای من. یادش به خیر شبایی که آسوده می خوابیدم، به فکر هیچ کسی نبودم خواب خوش می دیدم، خواب می دیدم بازم بین ستاره ها گم شدم، قشنگ تر
دسته‌ها
شعر و دکلمه

دانلود دکلمه ی آواره

سلامی پر از پرواز قاصدک های خوش خبر به تموم دوستای خوبم. امروز هم اومدم تا یکی دیگه از دکلمه هامو تقدیمتون کنم. امیدوارم خوشتون بیاد. خب این دکلمه اسمش آواره هست که با صدای خودم و تنظیم بنیامین محمدی و اما اینم لینک دانلود      
دسته‌ها
شعر و دکلمه

“”دکلمه ای از یلدا

سلام دوستای خوبم. امروز براتون یه دکلمه آوردم. این دکلمه با صدای خودم و تنظیم بنیامین محمدی تقدیم به شما. دانلود از اینجا  
دسته‌ها
شعر و دکلمه

بهونه

« بهونه » تو پیشم نبودی ببینی برات چه طور با همه دنیا دعوام شد. تو باعث شدی عشقوبشناسمو یه جور عجیبی دلم خوام شد. حالا بعد تو این روزای بدو میدم دست فردا دوباره همین. تا هفت آسمون بردی قلب منو یهو اما هول دادی سمت زمین. یه کاری باهام کردی که من هنوز برام سخته باور کنم راسته. چه طوری بهم گفتی باید برم چه طور قلبت اینو ازم خواسته. تو خواستی که از عشقمون رد بشم من اما می گفتم دلش با منه. یه جوری می خواد امتحانم کنه صبوریمو داره محک می زنه. نمی خواستم اینو بفهمم که تو دلت با دل من دیگه صاف
دسته‌ها
شعر و دکلمه

در امتدادِ درد

شب است و نور در مأوای ما نیست، سکوتِ شام گه را انتها نیست.   فراغِ سردِ مهر و ماه و مهتاب، دگر نوری در این ظلمت سرا نیست.   سکوت است و شب و دردی تب اندود، دگر فریادهایم را صدا نیست.   سرودِ ساکتِ هجرانِ آواز، سرشک از دیده ام یک دم جدا نیست.   نگاهی خیس و جایِ خالیِ مهر، دگر ویرانه ی ما را صفا نیست.   سیاهِ شام و تشهیعِ سحر گاه، نوای نالمان را هم نوا نیست.   شب و شب گریه بر دامانِ دیوار، کران گویی بر این شب گریه ها نیست.   دلِ خاک و تبِ خاکسترِ من، لهیبِ سینه ی
دسته‌ها
شعر و دکلمه

دکلمهی از بانو رها

سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه از پرگویی بدم میاد دکلمهی براتون آوردم از خانم رها شعر و دکلمه از خودشون آهنگ تنظیم میکس و مستر بنیامین محمدی پیج من در اینستاگرام benyamin2552 اینم لینک دانلود بفرمایید!
دسته‌ها
شعر و دکلمه

قایق چوبی

قایقی ساخته ام که به دریا بروم بروم بر سر امواج بلند کاش طوفان نشود تا بچرخم دریا را تا دور تا بفهمم لذت باد بهاری تا نوازش کنم امواج لطیف قایقم چوبی است فقط ای کاش مرا جا نگذارد چون نمیدانم باید چه کنم آسمان ابری شد میبارد بارانی نم نم چه نسیم سردیست ولی می ارزد دلم میخواهد پرواز کنم بر فراز ابرها از میان کوه ها کاش میشد بپرم دلنوشته های من
دسته‌ها
شعر و دکلمه

برایم دعا کن!

باز، آغاز می کنم، این شرحِ هزاران بار، گفته را.   باز، پرواز می کنم، وسعتِ این آهِ در سینه نهفته را.   و در شکستِ شفق در نگاهِ دلم، این آغاز را چقدر خسته ام!،   و بر ویرانه های این انتهای خاکستری، خاموش، بر شانه ی یلدا شکسته ام!.   به راستی، کجاست، پایانِ این آغاز!؟ به راستی، کجاست، بطلانِ این بال های بی پرواز!؟   و باز، آغاز می کنم، در این هوای خاکستری،   عشق را، خون را و شفق را، باز، پرواز می کنم.   و آیا می توان دوباره آغاز کرد، این دردناک ترین انتها را، تا پایانی سپید!؟   و آیا می
دسته‌ها
شعر و دکلمه

کاری جدید از شادمهر و ریحان

سلام به دوستان عزیزتر از جانم امیدوارم حالتون خوب باشه خُوب من برای اولین بار هستش که یه کاری یا در واقع فایلی رو تو محیط اینترنت آپلود می کنم اصلا بگذریم دکلمه همین است زندگی از خانم ریحان که یادتون هست این دکلمه رو من موزیک براش ساختم و تنظیم کردم امیدوارم مورد پسند اول خوده ریحان خانم و بعد هم شما بزرگواران قرار بگیره و دوست دارم هرکی که دانلود کرد اول سعی کنید با هدفون گوش کنید چون بهتر به دل مینشینه و بعد نظر هم حتما و لطفا بدین سپاس و از لینک زیر دانلود کنید لینک دانلود