یک سلام تابستانی در این روزهای به شدت گرم به شما عزیزان محله نابینایان! دلهاتون گرم، گامهاتون محکم، و دستهاتون همیشه توانا! یک بار دیگه زمان یکی دیگه از سفرهای محله به جهان آزاد رسید و این بار قراره سفری داشته باشیم به دنیای رنگ و تصویر و ترسیم. امروز قراره بهمون ثابت بشه که این تصور که دنیای نابینایان برای همیشه از رنگ و طرح خالیه کاملا به خطاست. نقش و طرح یکی از زمینههای بسیار جذاب هنره و برخلاف باور خیلیها، این هنر نه تنها برای نابینایان هم به اندازه افراد بینا جذابیت بیوصفی داره، بلکه بسیار آموزنده و موثر هم هست. خبر خوش و
Tag: گوش کن
سلام بر یاران محله نابینایان. امید که کامیابی همواره یارتون باشه! تابستون هم رسید. گرم و تابان. ای کاش شروع، امتداد و ادامه این فصل جدید برای همگی ما پربارتر از همیشه باشه! سوال! برای درک حسی که یک نفر از یک تجربه داره چیکار میشه کنیم؟ یک راه اینه که خودمونرو تا حد امکان جای طرف بذاریم تا احساسمون به حس و حالش نزدیک بشه. مثلا تو دوست بینای من! در مقام مادر، پدر، یا مربی یک نابینا، برای درک حس و حال فرزند یا دانشآموز نابینای خودت در موقعیتهای متفاوت، یا واسه دونستن اینکه یک نابینا فعالیتهای مختلفرو چه جوری یاد میگیره و انجامشون میده چیکار میکنی؟
سلام بر تابستان و سلام به تمامی هممحلیهای آشنای محله نابینایان! امید که گرمای دلهاتون واسه خورشید مرداد رجز بخونه! قطار فصلهای خدا وارد تابستون شده و میریم تا فصلی گرم و خوشمنظرهرو زندگی کنیم! خب اجازه بدید ببینیم خردادی که تموم شدرو چطور گذروندیم. در آخرین ماه بهار 1402 داخل محله ما: یه گشت کوچولو در اردیبهشت زدیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در اردیبهشت 1402! ارسال شده در دوشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۲ by پریسا شماره 17 از ماهنامه مانا که در اردیبهشت منتشر شده بودرو دریافت کردیم: هفدهمین شماره ماهنامه نسل مانا، در اردیبهشت 1402 منتشر شد ارسال شده در دوشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۲ by
شبی در نیمروز. بعد از ظهرِ دوشنبه. ساعت1و34دقیقه. هوا گرمه اما پنجرهها باز نیستن. دلم شب میخواد. روزِ بیگانهایه. بویِ واقعیتهای جاری در لحظاتش حالمرو منقلب میکنه. دلم شب میخواد. هوا و صداها و سَیَلانِ محوِ شب. برای نقش کردنِ این خطها باید منتظر بشم. نمیتونم. نمیخوام. تا شب هنوز کلی راهه. دلم شب میخواد. صداش میزنم. شب با حرکتی آرام و مواج از نگاهم سرک میکشه. بالهاشرو باز میکنه. روی لحظههای حقیقتزده آهسته جاری میشه و روز با بویِ فلزیِ واقعیتهاش در پشتِ حضورِ آشنای شب محو میشن. نیمهشبِ آشنا و روحِ ناشناسِ من با هم دست میدن. کنارِ پنجرهی شبزده نشستم. هوای شبانهرو نفس میکشم. جیرجیرکِ آشنای
سلام به تمامی دوستان ما و محله نابینایان! امید که بهار عمرتون در پایان بهار طبیعت و در آستانه ورود به فصل گرم سال همچنان تداوم داشتهباشه! باز هم طبق روال پیشین قراره به گوشهای از جهان آزاد سفر کرده و خودمونرو به گشتی و تماشایی جدید مهمون کنیم. به امید همراهی و رضایت خاطر شما عزیزان! عبارت «هنر تدریس» از نظر هر یک از ما شاید تداعیگر مفهومی خاص باشه. بعضی از ما شاید تا امروز اصلا بهش فکر نکرده باشیم. دستهای از ما شاید قرار گرفتن این دو کلمه، «هنر« و «تدریس»رو عجیب و چه بسا نادرست ببینیم. و عدهای شاید درکی متفاوت از این مقوله داشتهباشن.
سلامی به رنگ ناب دریای دلهاتون به صاحبدلهای محله نابینایان. امید که همواره سوار بر مرکب مراد باشید! همچنان در امتداد زنجیره سفرهای محله به جهان آزاد با شما هستیم. گاهی افرادی از بین ما، از جنس من و شما، عجیب میدرخشن و تبدیل به اسطوره میشن. اسطورههایی از جنس واقعیت. از جنس ما. تمرکز ما در سفر اینبارمون به جهان آزاد روی یکی از این شخصیتهاست. کسی که از درد شمشیری ساخت برای پیروزی بر شب. اجازه بدید برای شناسایی و آگاهی بیشتر از محتوای سفر امروز، به اصل ماجرا بپردازیم. مشخصات نشریه: نام مقاله: Why Is Helen Keller the Only Blind Person Anyone Knows? چرا
یک سلام گرم به دوستان گرم و با صفای محله نابینایان. امید که مثل خورشید همیشه تابنده باشید! امروز با آخرین بخش از سفر طولانی این نوبتمون به جهان آزاد با شما هستیم. در چهار بخش گذشته آگاهتر شدیم که والدین به عنوان اولین و مهمترین مربیان تحرک کودکان به خصوص کودکان نابینا چه نقش بزرگی در شروع حرکت و طی مسیر فرزندانشون به سوی استقلال ایفا میکنن. با گرایشهای متفاوت علمی و تصورات مختلف و فرضیات متعدد درباره نابینایی و روشهای قدیمی و جدید کمک به فرد نابینا برای شکلگیری آینده و یافتن جایگاهش در جهان اطرافش هم بیشتر آشنا شدیم. نظرات متفاوترو از صاحبنظرهای این
به نام خدا. سلااام بچه ها وقتتون بخیر. من دوباره اومدم با یه خبر خوب و هیجان انگیز و جذاب. میخوایم وارد دنیای موجودات زنده بشویم. از ابتدای خلقت و آفرینش دنیا صحبت کنیم و بیایم و برسیم به کره زمین و وارد دنیای زیر دریاها و اقیانوس ها بشیم با موجودات کف دریاها آشنا بشیم. بیایم و بریم وسط جنگل ها و با گیاهان و جانوران توی جنگل ها و بیابون و توی نوک قله ها آشنا بشیم. حتی قراره کوچیک بشیم و بریم زیر میکروسکوپ و موجودات خیلی ریز رو بشناسیم. بریم باکتری ها و ویروس ها و قارچ ها رو بشناسیمشون و باهاشون دوست بشیم و
هممحلیها سلام. بهار همگی به خیر. خدا کنه دلهاتون گرم و لبخندهاتون تا جایی که قد امکان میرسه شاد باشن! یک ماه دیگه گذشت و یک برگ دیگه از دفتر بهار 1402 ورق خورد و بذارید من کمتر پرحرفی کنم و عوضش یه گردش سریع در ماهی که پشت سر گذاشتیم داشته باشیم تا ببینیم در سبزترین ماه سال داخل محله به همراه همدیگه چهها دیدیم و چهها خوندیم و چهها کردیم. در اردیبهشتی که گذشت: شماره 16 از ماهنامه مانا که در فروردینماه منتشر شده بود، به همت روابط عمومی نسل مانا به دستمون رسید: شانزدهمین شماره ماهنامه نسل مانا، در فروردین 1402 منتشر شد ارسال شده
قصه کوکو، 16. با اینکه صبح شده بود اما هوا طبق روال روزهای گذشته روشنایی نداشت. شنبه بود و همه چیز حتی بدون حضور آدمها در تکاپوی شروع یک هفته کاری دیگه سیر میکرد. عروسکها بعد از یک شب شلوغ پر از شیطنت و بعد از آخرین اعلام زمان صبح، تازه به همون خواب عجیب و معمولشون رفته بودن و کوکو هم با صدای ترق وحشتناک برخورد کلاغ آشنا به شیشه که مشخص نشد واسه چی بسته بودن پنجره شفافرو یادش رفت، از لذتی خبیثانه سرشار بود و داشت در سکوت واسه خودش کیف میکرد. برخورد کلاغ به شیشه یخزده چنان محکم بود که صدای انفجارمانندش مالک سالنرو
سلامی به صمیمیت بهار به اعضای صمیمی محله نابینایان. امید که خورشید عشق و شادی در آسمان دلهاتون همواره بتابه! نوبت پیش، در گشت و گذارمون در جهان آزاد تا جاهای خوبی پیش رفته بودیم و امروز قراره بیشتر و بیشتر در مقوله نقش والدین در تحرک و هدایت فرزندان نابیناشون به سوی جهانی بزرگتر و بازتر، یعنی دنیای واقعی پیش بریم، و ببینیم و بدونیم که واقعا بینایی چقدر در کسب موفقیتهای فردی و اجتماعی نقش داره و چطور میشه این نقشرو در صورت فقدان این حس، با حسها و تواناییهای دیگه بدنی و روحی جبران کرد. امروز در ادامه سفر چند بخشیمون، با مدلها و نگرشهای
یک سلام به رنگ و عطر اردیبهشت به اعضای عزیز محله نابینایان. امید که در قلب بهار، حال و هوای قلبهای همگیتون بهاری باشه! با بخش سوم از سفر طولانی این بار محله نابینایان به جهان آزاد با شما هستیم. در بخشهای پیشین، با نقش والدین به عنوان مربیان موثر در تحرک فرزندان نابیناشون، با اهمیت استفاده از عصا در زندگی نابینایان، و با کاربرد فراگیر عصا به عنوان یک ابزار بسیار مفید از بسیاری جهات در زندگی یک فرد نابینا، اعم از کودک یا بزرگسال بیشتر آشنا شدیم. و حال، بدون اتلاف وقت و اطاله کلام، بریم تا به ادامه این سیر طولانی بپردازیم، تا شاید
سلام به تمامی اعضای آشنای محله نابینایان به خصوص اهل سیر و سفر. امید که بهار طبیعت با بهار دلهای تکتک شما عزیزان همگام و همراه باشه! در بخش اول سفر سریالیمون به جهان آزاد کمی بیشتر با روشهای کاربردی جهت آموزش تحرک و جهتیابی به کودکان نابینا آشنا شدیم و در حال شناخت هرچه بیشتر نقش عصا در شروع تحرک نابیناها اعم از خوردسال و بزرگسال بودیم که زمانمون تموم شد و مجبور شدیم باقی گشت و گذارمونرو بذاریم واسه دفعه بعد، یعنی امروز و الان. خب، حالا که ادامه رشته گذشته اومده دستمون، بیایید به ادامه سفرمون و دیدنها، شنیدنها، و اکتشافات بیشتر بپردازیم! مشخصات نشریه:
سلام به همه هممحلیها و رفقای محله نابینایان. امیدواریم اولین ماه از اولین فصل سال واستون حسابی مثبت گذشته باشه و از اینجا به بعد هم عالی سپری بشه! خب بعد از چاقسلامتی بریم ببینیم ماهی که گذشت در محله ما چهها گذشت و چطور گذشت! در فروردین 1402 داخل محله نابینایان: از هاتگوشکن بیست و چهارم محله عیدی گرفتیم: به مناسبت فرا رسیدن نوروز 1402، بیست و چهارمین هاتگوشکن محله نابینایان تقدیم به شما ارسال شده در سه شنبه 1 فروردین 1402 by محسن صالحی یه نگاه کوچولو و فهرستوار به اسفند پارسال داشتیم: مروری بر پستهای محله نابینایان در اسفندماه 1401! ارسال شده در سه
قصه کوکو، 15. بارون حالا که شروع کرده بود خیال توقف نداشت. سه روز بود که یک نفس و شدید میبارید و داشت حرکترو از زندگی میگرفت. مردم زیر چترها و پیچیده در بارونیها هر طور که بود راهشونرو در پیچ و خمهای زندگی روزمره باز میکردن و پیش میرفتن. کند، سخت، اما پویا. پیشخدمت منزل آخر اون شب تا صبح داخل تاریکخونه موند و فردای اون شب هم بیرون نرفت. مالک سالن در تاریکخونهرو بسته نگهداشت و به هیچ کسی از حضور اون مهمون خیس و خسته چیزی نگفت. حتی شاگرد خیاط هم چیزی نفهمید. عروسکها تنها شاهدهای ماجرا و شریک حیرت و کنجکاوی همدیگه بودن. و
یک سلام سبز به شما همراهان محله نابینایان. امید که همواره ناظر تحقق سبزترین رویاهاتون باشید! سفرهای محله نابینایان به جهان آزاد همچنان برقراره و ما همچنان در گردش به گوشه و کنار جهان آزاد همراه شماییم. حرکت یکی از اصلیترین اجزای زندگی زندههاست و به هیچ عنوان نمیشه انسانرو بدون حرکت زنده تصور کرد. در هر شرایطی و با هر معلولیتی حرکت به نوعی آمیخته با زندگی ماست. برای نابینایان آموزش تحرک و ارتباط با فضای اطراف از طریق این تحرک شاید کمی متفاوت به وجود بیاد. کودکان نابینا به طرقی متفاوت با همسالان بینای خودشون حرکت و شناخت فضای اطرافرو یاد میگیرن و تجربه میکنن. آموزش و
یک سلام بهاری با عطر و طعم چای بهار نارنج به تمامی یاران محله نابینایان. امید که عید امسال تا عید آینده برای تمامی شما امتداد پیدا کنه و از امروز، هر روز از سالی که درش هستیم براتون عید باشه! در پایان نوروز و در شصت و هشتمین سفر محله نابینایان به جهان آزاد قراره به یک گردهمآیی بریم. جلسهای که افراد مختلف از نقاط مختلف دور هم جمع شدن تا اطلاعات، پیشرفتها و موارد موردتوجهشون به منظور بهتر کردن شرایط در زمان حال و برنامهریزی در جهت داشتن آیندهای هرچه روشنتر برای فرزندان نابیناشونرو با هم به اشتراک بذارن و تلاشهاشون برای دستیابی به اهداف بیشتررو با
عرض سلام و ادب و هزاران درود بر تمام همراهان سایت و دیگر صفحات گوش کن. من بعد از مدتها در این سایت مطلبی میفرستم و آرزوی سالی پر از خیر و خوشی برای تمام مردم سرزمینم دارم. در این پست میخوام به شما خوبان 18 غزل از اولین کتابم رو تقدیم کنم که امیدوارم دوست داشته باشید. و البته اولین کتاب من بدون اجازه ی من در سایت های فروش کتاب قرار گرفته که من هر قدر با سایت ها و ناشر صحبت میکنم فایده ای نداره و سودی که از فروش کتاب من به اون سایت ها میرسه برای من تماماً ضرر هست و چیزی به من
سلام. یه سلام ویژه خدمت دوستاران کتاب و کتابخوانی. به اطلاع شما دوستان گرامی میرسانم، از روز سهشنبه مورخ: 15 مهر ماه سال 1399، طبق یک قرار مجازی هر شب ساعت 21 میخواهیم در کنار هم و با هم کتاب بخوانیم. قرار ما هر شب ساعت 21 در کانال رادیو گوشکن، تیمتاک محله نابینایان. لازم به ذکر است این برنامه با عنوان صدای کتاب از رادیو گوشکن و هر روز در ساعتهای 9صبح و 15 تکرار برنامه شب گذشته نیز از این رادیو پخش میگردد. این بار کتاب: “آن روزها (الایام)”، برای برنامه رادیویی صدای کتاب انتخاب شده است. مشخصات کتاب جدید: عنوان کتاب: آن روزها.
یک سلام سبز و شکوفهباران از جنس عید به عزیزان محله نابینایان. امید که سال جدید برای تکتک شما پیک شادیها و پیامآور زیباترین شروعها بوده باشه! در نخستین سفر محله نابینایان در سال جدید و سفر شماره 67 محله به جهان آزاد، داستان آلیسا و مشکلاتشرو پی میگیریم و در آخرین بخش این راه با قهرمانان این قصه واقعی همراه میشیم تا ببینیم ماجرا عاقبت به کجا ختم میشه. پیش از این گفتیم که آلیسا برای دسترسی به موارد موردنیاز آموزشی و تحصیلی با مسائلی مواجه شد که متأسفانه مدرسه و اداره ناحیه بهدلایلی کمتر تونستن در رفع این موارد بهش کمک کنن. دردسرهای آلیسا برای پیش رفتن