خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 90. آموزش تحرک و جهتیابی به دانش‌آموزان با آسیب بینایی توأم با دیگر معلولیت‌ها: بخش سوم

سلامی گرم و روشن به عزیزان همراه و همراهان عزیز محله نابینایان! امید که وجود نازنینتون مالامال از گرمای عشق و نور امید باشه!   با یکی دیگه از سفرهای محله به جهان آزاد که آخرین بخش از سیر طولانی این ماهمون هم هست همراه شماییم و امیدواریم از همراهی ما خسته نشده باشید!   در بخش‌های پیشین گذری داشتیم به چگونگی آموزش جهتیابی و حرکت به افرادی که علاوه بر نابینایی دارای معلولیت‌های متعددی هستن که راه استقلال و ارتباطات و تعاملات اجتماعیشون‌رو در مراحل و موقعیت‌های گوناگون با چالش‌های مختلفی رو‌در‌رو می‌کنه و سعی کردیم با استفاده از تجربیات صاحبنظران در این راه توشه‌ای برای خودمون برداریم.
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 89. آموزش تحرک و جهتیابی به دانش‌آموزان با آسیب بینایی توأم با دیگر معلولیت‌ها: بخش دوم

سلام به همه دوستان ما و محله نابینایان. امید که در قلب پاییز، دل‌هاتون به گرمای خورشید تابستون باشن!   دفعه پیش سفری طولانی در جهان آزاد‌رو شروع کردیم و از افراد مجرب نکاتی در مورد آموزش تحرک و جهتیابی به نابینایان چند‌معلولیتی یاد گرفتیم. امروز به ادامه سفرمون می‌پردازیم تا دفتر نکته‌هامون‌رو با آموزه‌های بیشتر حجیمتر کنیم.   از اونجایی که گشت امروزمون ادامه سفر دفعه پیشه، مقدمه چینی‌های مربوطه در بخش اول به عمل اومده و تکرار لازم نیست و در نتیجه بد نیست که بی‌هیچ توضیح اضافه‌ای وارد ادامه ماجرا بشیم!   مشخصات نشریه:   نام مقاله: Teaching Orientation & Mobility to Students with Visual Impairments
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 11: ضرورت خواندن و نوشتن کتابهای حاوی تصاویر برای کودکان

سلام بر همسفران همیشگی نشریه جهان آزاد. امیدوارم که در صحت و سلامت کامل به سر ببرید. یازدهمین شماره نشریه جهان آزاد، در اولین روز از فصل زیبای زمستان رو با هم خواهیم خوند که از نظرم یکی از بهترین هاست. پس این شما و این جدیدترین شماره از نشریه جهان آزاد در دی ماه 1399: مشخصات مقاله نام مقاله: Emergent Literacy: Picture Books for Babies ضرورت خواندن و نوشتن: کتابهای حاوی تصاویر برای کودکان نویسنده: Ann Cunningham منبع: future reflection مترجم: داوود چوبینی یادداشت سردبیر اَن کانینگام یکی از مالکین شرکتیست که برای کودکان، کتابهای هیجان انگیزی را تولید می کند. این کمپانی با بهره گیری از ابزار
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یک رویای کاملا غیر واقعی از گردش دیشب

هشدار:

این ماجرا کاملا زاییده ی تخیل نویسنده بوده و واقعیت ندارد. شما با ادامه دادن به خواندن این مطلب، تخیلی بودن آن را می پذیرید و نیز اینکه هرگونه تشابه اسامی و رویداد های این ماجرا با اشخاص و رویداد های دنیای واقعی، کاملا تصادفی و ناخواسته بوده و از کنترل نویسنده خارج است. در صورت عدم پذیرش موارد بالا، لطفا این صفحه یا این تارنما را ترک نمایید.

دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یک دستخط: بخش پنجم

هشدار:

تمامی اسامی، شخصیت‌ها، و رخدادهایی که در این داستان آورده شده‌اند، ساخته‌ی ذهن نویسنده هستند و واقعیت ندارند. هرگونه تشابه عناصر این داستان با عناصر موجود در دنیای واقعی، کاملاً ناخواسته بوده و از کنترل نویسنده خارج است. شما با ادامه دادن به خواندن این داستان، می‌پذیرید که خواندن این داستان برای شما طبق قوانین محلی که در آن ساکنید مجاز است و نیز می‌پذیرید که این داستان صرفاً یک داستان تخیلی می‌باشد. در غیر این صورت، لطفاً این صفحه یا این سایت را ترک کنید.

دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یک دستخط: بخش چهارم

هشدار:

تمامی اسامی، شخصیت‌ها، و رخدادهایی که در این داستان آورده شده‌اند، ساخته‌ی ذهن نویسنده هستند و واقعیت ندارند. هرگونه تشابه عناصر این داستان با عناصر موجود در دنیای واقعی، کاملاً ناخواسته بوده و از کنترل نویسنده خارج است. شما با ادامه دادن به خواندن این داستان، می‌پذیرید که خواندن این داستان برای شما طبق قوانین محلی که در آن ساکنید مجاز است و نیز می‌پذیرید که این داستان صرفاً یک داستان تخیلی می‌باشد. در غیر این صورت، لطفاً این صفحه یا این سایت را ترک کنید.

دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یک دستخط: بخش سوم

هشدار:

تمامی اسامی، شخصیت‌ها، و رخدادهایی که در این داستان آورده شده‌اند، ساخته‌ی ذهن نویسنده هستند و واقعیت ندارند. هرگونه تشابه عناصر این داستان با عناصر موجود در دنیای واقعی، کاملاً ناخواسته بوده و از کنترل نویسنده خارج است. شما با ادامه دادن به خواندن این داستان، می‌پذیرید که خواندن این داستان برای شما طبق قوانین محلی که در آن ساکنید مجاز است و نیز می‌پذیرید که این داستان صرفاً یک داستان تخیلی می‌باشد. در غیر این صورت، لطفاً این صفحه یا این سایت را ترک کنید.

دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یک دستخط: بخش دوم

هشدار:

تمامی اسامی، شخصیت‌ها، و رخدادهایی که در این داستان آورده شده‌اند، ساخته‌ی ذهن نویسنده هستند و واقعیت ندارند. هرگونه تشابه عناصر این داستان با عناصر موجود در دنیای واقعی، کاملاً ناخواسته بوده و از کنترل نویسنده خارج است. شما با ادامه دادن به خواندن این داستان، می‌پذیرید که خواندن این داستان برای شما طبق قوانین محلی که در آن ساکنید مجاز است و نیز می‌پذیرید که این داستان صرفاً یک داستان تخیلی می‌باشد. در غیر این صورت، لطفاً این صفحه یا این سایت را ترک کنید.

دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

یک دستخط: بخش اول

هشدار:

تمامی اسامی، شخصیت‌ها، و رخدادهایی که در این داستان آورده شده‌اند، ساخته‌ی ذهن نویسنده هستند و واقعیت ندارند. هرگونه تشابه عناصر این داستان با عناصر موجود در دنیای واقعی، کاملاً ناخواسته بوده و از کنترل نویسنده خارج است. شما با ادامه دادن به خواندن این داستان، می‌پذیرید که خواندن این داستان برای شما طبق قوانین محلی که در آن ساکنید مجاز است و نیز می‌پذیرید که این داستان صرفاً یک داستان تخیلی می‌باشد. در غیر این صورت، لطفاً این صفحه یا این سایت را ترک کنید.

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

اتفاقهای مختلف من در سال 95

سلااام بچهها. چطورید؟ خوبید؟ خوش میگذره. دلم برا همه تون تنگ شده بود. خودمم نمیدونم چرا هی یه چیزی پیش میاد که از محله دور میشم. الان 6 ماهه که یه جایی نزدیک مدرسه اجاره کردم و تا هفته پیش اینترنت نداشتم. بعدم که شست و شو و رفت و روب و پخت و پذ که وقت برا آدم نمیذاره که به دوستاش سر بزنه. امیدوارم که دیگه بینمون فاصله نیفته.راستش تو این مدت چنتا مطلب مهم و جالب وجود داشت که میخواستم یه پست بزنم و درباره شون توضیح بدم. مثل خونه گرفتنم و شرایط کاریم و برخورد قشنگ یه گلفروش با بچههای نابینا و برخورد تحقیر آمیز
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سرگذشت و سرنوشت کار من در مدرسه

سلام بچهها! چطورید خوبید؟ یادتونه که من پارسال از شرایط کاریم و همکارام و خودم شاکی بودم. الان سعی کردم با وجود این که شرایط همونه که هست، خودمو تغییر بدم و سعی کنم تو این شرایط نامناسب مفید باشم و بود و نبودم تو اون مدرسه با هم فرق داشته باشه. من عاشق تدریسم. همیشه بزرگترین آرزوم این بود که معلم بشم. برای این آرزوم دلایل زیادی هست. اگرچه معمولا برای آرزوهامون دلیل خاصی نداریم. یکی از دلایلش اینه که وقتی تو موقعیت معلم قرار میگیریم، خودمون رو تست میکنیم و تواناییهای خودمون رو بهتر میشناسیم و خوبیها و بدیها، نقاط ضعف و قوت خودمون رو محک میزنیم.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سرگذشت یک معلم احمق و بی تجربه

سلام بچهها! چطورید؟ خوبید؟ میخوام برای اولین بار به اشتباههای خودم تو اولین سال کاریم اعتراف کنم. اشتباههایی که باعث شد این بلا سرم بیاد. چه بلایی؟ تا آخر بخونید میفهمید. من همیشه عادت داشتم که هر مشکلی برام پیش بیاد، ببینم خودم چقدر و کجا مقصر بودم. ولی چند وقتی سرطان گرفته بودم و دیگه نمیتونستم اینجوری باشم. خخخخ شهروز بیا که یه درمان پیدا شد. قبلا تصمیم داشتم که بدیها و نامردیهایی که بعضیها در حقَم کردن رو بنویسم. خوب که فکر کردم، دیدم خودمم مقصرم و نمیتونم به همه بگم فلانی چنین کرد و بهمانی چنان. به هر حال خودتون بخونید و قضاوت کنید. بگذرم از
دسته‌ها
ویژه نابینایان

تدریس درس سوم عروض و قافیه اینبار به صورت صوتی

با سلام خدمت برو بچه های گوشکنی, چیه تعجب میکنی! یادت رفته منا! خب البته حق داری چون خیلی وقته اینجا نیومدم و کامنت ندادم و مهمتر از همه ادامه ی تدریسما نکردم. الآن با خودت میگی تو که نمیتونی یه کاریا منظم انجام بدی چرا قبول میکنی؟ خب باید بگم که من به علت اینکه کارما منظم انجام ندادم از همه معذرت میخوام و دلیل اینکه دیر اومدم اینه که درگیر کار اداری بودم و هنوزم هستم. خب اینم لینک دانلود با حجم 20 مگابایت.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

نظرسنجی در خصوص تدریس درس عروض و قافیه.

سلام به گوشکنیهای باحال و دوست داشتنی. تصمیم گرفتم برای تدریس عروض و قافیه یه نظرسنجی برگذار کنم,‏ تا نظر هم محله ایها را در باره ی نحوه ی تدریس که صوتی باشه یا متنی, زمان تدریس که از اول تیرماه هست چهطوری باشه هفته ای یه درس یا بیشتر یا ‏…‏ ‏,‏ یا پست رفع اشکال بزنم کسی سوالی داشت بپرسه. البته رفع اشکال که فکر نکنم درست باشه,‏ چون بیشتر دانش آموزان پیشدانشگاهی نیستن و از مهر امسال تازه میخوان شروع کنن. و اینم بگم اینکه من میخوام بره واسه اول تیر برای اینه که تا ۲۷‏ خرداد امتحان دارم و یه ۳‏ ۴روزیم استراحت کنم و
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

درد سر های تدریس, شما بخونید مث من نشید! بوم بوم.

خوب سلام گوشکنی های توپ و تانک. گوف گوف حالا من شما را به جنگ افزار جنگی تشبیه کردم جوگیر نشین! گوف گوف! منفجر نشینا! بوم بوم! ی چیزی که ذهنمو مشغول کرده این دسته بندیهای سایته که باید درست بشه. یعنی خوب دسته بندی شاید دست داشته باشه ولی پا نداره که خودش راه بیفته درست بشه باید یکی مثل من باشه درستش کنه که نیست. یعنی اصلا مشکل اینه که اتفاقا برعکس, یکی نباید مثل من باشه که هست چون وقتی یکی مثل من باشه نتیجهش میشه همین که این کارها زمین میمونه. واقعا با این شلوغی سرم نمیدونم چیکار کنم. اینقدر کلاس خصوصی و عمومی گرفتم
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

استرس

امشب خوابم میاد و حتی اگه نیاد هم باید بخوابم چون فردا صبح خیلی خیلی زود یعنی حدودا ساعت پنجو چهل دقیقه باید از خونه بزنم بیرون به سمت سامانی به سرعت برق و با انرژی باد. فردا روز اول تدریس کامپیوتر در کلاس های تابستونی سال 91 هستش و من ی استرس خاصی دارم. نه که بار اول یا روز اول یا سال اولم باشه ولی نمیدونم چه طوری توصیفش کنم. ی حال خاصیه. میگم در اولین برخوردم با شاگردایی که توی طول سال داشتم و شاگرد های جدید احتمالی چی بگم و آیا در مورد مطالبی که تدریس میشه نظر خواهی کنم یا نه. همین حالا تماس
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت نهم آبان 90

درود. بشینید ریلکس که یه کم باهاتون حرف دارم. همهش هم که نمیشه مطالب آموزشی گذاشت. یه قدری هم از خودم واستون بگم. امروز در راه برگشت از دانشگاه به خونه، با یک مشاور محترم مدارس، آشنا شدم که مرد بسیار متینی بود و من رو تا فولادشهر رسوند. یه آقا پسر نوجوان خیلی خیلی گل و با معرفت هم داشت که اونم واقعاً پسر با حال و با مرامی بود. حتی به من پیشنهاد کرد واسم کتاب هام رو ضبط کنه. بسیار با ادب بود و آرام. سنجیده حرف میزد و در موقع مناسب. درک بالایی از مسایل داشت و بیشتر گوش میداد تا حرف بزنه. به این