خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
موسیقی

رفته ای زِ پیشم, چه جویم؟ چه گویم؟ عزیزم از فِراغِ دل

به نام خدا. سلام دوستان گل. خوبید که ایشاالله؟ بچه ها یه چندوقتی بود میخواستم اشعار یکی از دوستانم که انصافا شعرهای قشنگی داره اینجا براتون بذارم. ولی همش با خودم فکر میکردم اشعارش رو چجوری براتون بذارم تا شما هم لذت ببرید. تا اینکه دیشب همین دوست شاعرم به همراه یکی دیگه از دوستان صمیمیم اومدند پیش من.   با کلی برگه که توش پرِ شعر بود. با کلی ذوق و شوق از اینکه قراره چندتا از اشعارش توی محله نابینایان منتشر بشه.       همینطور که نشسته بودیم,  اون یکی دوستم که پیانو کار میکنِه, رفت نشست پشت کیبورد و چندتا قطعه پیانو رو برامون اجرا
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه ذره حرف بزنم؟

سلام کنم؟ سلام دوستان گوش کنی که مدتی ازتون دور بودم حالتون چطوره؟ خوبین؟ رو به راهین؟ بگم؟ این مدت یه مقداری بالکل بی حوصله و بی اعصاب و پیگیر چیزای جدید بودم واسه همینم گفتم اینجا نیام یعنی در واقع نگفتم. کلا نیومدم. ولی خب دورادور از دوستان با خبر بودم.چون این دوست عزیزم که میدونه با کیم, ثانیه ای گوش کن رو چک میکنه و منم خب گوشام آماده شنیدن هر چیزیه که یواش بیاد آره خلاصه بگه جونم واسه تون که, ما که رفتیم دانشگاه دانشگاه یه دفعه نفهمید کجا بره که از شر ما خلاص بشه یه مقداری رفیق پیدا کردیم و یه مقداری هم
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

دلم باران میخواهد

امشب باز هوای دلتنگی به سرم زده، بغض پاهایش را روی گلویم گذاشته و فشار میدهد. باید از دستش رها شوم وگرنه خفه ام میکند… میروم کنار پنجره و به دنبال ماه میگردم تا کمی برایش حرف بزنم، اما او هم انگار با آسمان قهر کرده… باران نم نم خودش را به پنجره میکوبد، چه شب سرد و تاریکی! خیال سحر شدن ندارد! با آن هیبت سیاهش مثل بختک به جان این خانه افتاده… شب بغض و دلتنگی نمیدانم به جرم کدام گناه ناکرده دارند اینگونه قصاصم میکنند… کاش هوای من هم مثل هوای پشت پنجره بارانی شود، تا شاید این بغض که در گلویم گیر کرده رهایم کند،
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

حرف های نسیم

دیشب دلم گرفته بود. هوای بی تو بودن به اجبار وارد ریه هایم میشد! راه فرار نداشتم، ناگهان فکر بازی با نسیم به سرم زد. بی حال و دل تنگ پنجره را گشودم و به اارامی دستی برایش تکان دادم و با صدایی خسته صدایش زدم: لبخندی زد و از لای پنجره وارد شد.. دست نوازش خود را با مهربانی بر صورتم کشید.. پرسید: باز چه شده؟ باز که دل تنگی؟ همین دو جمله کافی بود تا قفلی را که مدتها بر بغض گلویم زده بودم، در هم بشکند.. در این هنگام باران هم به جمع ما پیوست، حال من بودم و باران و نسیم… خود را به لطافت
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

در آلاچیق شعر امشب، از لحظات ناب زمستونیتون بگین

سلام بچه ها حالتون چطوره؟ با زمستون چه میکنین؟ زمستونی که با یلدا آغاز میشه و به بهار ختم میشه. امیدوارم شروع خوبی رو تجربه کرده باشین و در ادامه هم لحظات خوشی در انتظارتون باشه. خب، این هفته هم تو آلاچیق شعرمون جمع شدیم تا بگیم و بنویسیم از زمستون و برف، سرما و لحظات شاعرانه یا بعضا سخت زمستونی. پس همینطور که از نوشیدنیهای گرم آلاچیق مینوشین، از زمستونه هاتون واسم بنویسین. منتظر شعرای نابتون هستم تا ببینیم چه کسی سلیقه برتر این هفته میشه
دسته‌ها
شعر و دکلمه

آلاچیق شعر امشب، با حال و هوای شب یلدا

سلام به اهالی با صفای محله ی دوست داشتنیمون حال و هوای دلتون چطوره؟ امیدوارم آفتابیه آفتابی باشین. امشبم توی آلاچیق پر مهر و محبتمون جمع شدیم تا ساعاتی از احساس و عشق و غزل برای همدیگه بگیم. اما امشب، آلاچیقمون حال و هوای یلدایی داره. یلدا، کلمه ای که خاطرات زیادی رو واسه ی هممون زنده میکنه، از جمعهای دور همی خونه مادر بزرگا و بزرگترای فامیل، تا حال و هوای رمانتیک و شاعرانه ای که این شب برای آدمای احساسی داره. خب، صحبت رو کوتاه کنم، همینجور که دارین از آجیلهای شب یلدا و انارها و هندونه های آلاچیق میل میکنین، از یلدا بنویسین واسمون. غزل، ترانه،
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه شعر دیگه از خودم بنام آخره خط

با سلام خدمت دوستان عزیزم دوستان باز اومدم خدمتتون با یه شعر فارسی کرمانشاهی بنام آخره خط یه کم لاتیه ولی خب چیکار کنم من بچه ی تخسی هستم زیاد حرف زدم بریم سراغ شعر تو عشقمو دزدیدی سوسوله بی معرفت سر به سرم نزار تو رسیدم آخره خط کمتر برو تو چشام بهم بگو جاهلی اینو بدان برای من تو یه بچه خوشگلی خدا چه رسمی شده تو این دورو زمانه هرکی خطی رو دستشه فکر کرده آخره خطه من زندگیم فنا شد به پایه عشقه نازم هرکی جلو دارم شه زندگیشو میبازه سره کوچه با ماشین تو سره رامو نگیر تو کی ماله این حرف های برو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

امشبی را در آلاچیق شعر من میهمان باشید

سلام بر هم محله ای های عزیز به آلاچیق شعر امشب من خوش آمدین حضور شما باعث خوشحالی منه، و از این خوشحالی به خودم میبالم از شما خواهش میکنم که روی تختهای آلاچیق بنشینین، و با چای آتشی، و شیرینی هایی که قبلا حاضر کردم از خودتون پذیرایی کنین. من هم براتون موسیقی سنتی پخش میکنم تا لذت شما از میهمانی امشب ۲چندان بشه. حضار عزیز در آلاچیق شعر؟ از شما خواهش میکنم که بعد از پذیرایی، شعری رو که فکر میکنین با خوندنش حال دلتون خیلی خوب شده، با دیگر حاضران در آلاچیق، در بخش دیدگاههای این پست به اشتراک بگذارین البته که من به راحتی از
دسته‌ها
شعر و دکلمه

تا همیشه شاعر تمام شعرهایم باش!

در میان تمام حرفهایم در امتداد سطر به سطر تمام شعرهایم نامی از تو برایم به یادگار مانده… نامی از مهربانی ات که به من ذوق سرودن میدهد… نام تو تفسیر عشق است که چون مسیحایی به جان مرده ام روحی تازه میبخشد… نام تو آنگاه که صبح نفسهای آغازینش را میکشد، نسیم نوازشگر بامدادیست که با دست مهربانش به نوازش گلها می آید… نام تو باران، نام تو دریا، نام تو معنای زلالترین واژگان هستیست… نامت را میخوانم و با هر بار تکرار نامت شعری ناب از چشمه ی احساسم میجوشد… اصلا تمام شعرهایم حرف به حرف، واژه به واژه، معنای نام توست پس تا همیشه شاعر تمام
دسته‌ها
شعر و دکلمه

جمعه های تکراری!

در این خانه به دنبال چه میگردی؟ اینجا سالها پیش یک نفر را کشته اند! یک قربانی که حالا فقط نفس میکشد و روزها و هفته هایش را بی هدف میگذراند… جمعه های تکراری، شنبه های بی حوصلگی! اینجا به دنبال چه آمده ای؟ زمستان سالهاست در این خانه لنگر انداخته… سرد، با آن شبهای طولانی و سوزناک که خیال سحر شدن ندارند… دیگر نه اثری از حرف های عاشقانه هست، نه نوازشهای دستی گرم… تنها صدا صدای زوزه ی باد است که با سلاح سردش هر روز به دنبال قربانی میآید و هر روز همان آدم سالها پیش قربانی شده را از نو قربانی میکند، و فردا و
دسته‌ها
شعر و دکلمه

زیبا سلام، زیبا هوای حوصله ابریست. شعری از محمدرضا عبد الملکیان و دکلمه ی من.

سلام دوستای گلم خوبین؟ چیکار میکنین؟ خیلی وقته باهاتون حرف نزدم فقط شعر میذاشتم خخخخ! خوب زیاد حرف نزنم و بریم سر اصل مطلب. بعد از 3 ماه باز میخوام گوشاتون رو آزار بدم. یه دکلمه واستون آوردم که البته نسخه آزمایشیه و دوباره میخونمشنام دکلمه: زیبا سلام شاعر: محمدرضا عبد الملکیان تنظیم کننده: محمد ملکی گوینده: فرزانه عظیمی. این دکلمه رو با حجم 7 مگابایت از اینجا دانلود کنین. دوستای خوبم، دومین آلبوم من به نام نیمه ی آبان، روز 11 آبان همزمان با تولدم منتشر میشه مدیر تولید این آلبوم اشکان آذرماسوله و تنظیمش با محمد ملکی هست که از هر دوشون تشکر میکنم. تو کامنتا منتظر
دسته‌ها
شعر و دکلمه

آبان, عاشقانه ترین ماه سال است

نم نمک بوی تو را این روزها از میان ثانیه هایی که میدوند تا به قرار عاشقانه ی من و تو برسند احساس میکنم. و امروز همان قرار عاشقانه مان است و تو… نیستی!!! گم شده ای زیر انبوه 365 بغض 365 روز هوای بارانی چشمهایم 365… تو گم شده ای پشت 365 روز سال. لبخندهایت را پشت کدام باران پاییزی و دوستت دارمهایت را پشت کدام هرم تابستانیپنهان کرده ای که اینقدر از من دور شده اند بگذار کمی به عقب برگردیم کمی به اندازه ی 365 روز…. میان کوچه ای که نامش را کوچه ی عاشقانه هایمان گذاشتیم من بودمو تو نم نم باران هم خودش را
دسته‌ها
شعر و دکلمه

مسافر شب

شبی آرام و خموش جاده ای بی پایان یک مسافر تنها سمت خورشید روان قطره قطره مهتاب می چکد بر سر و رویش هر دم عطر لبخند خدا دست پر مهر نسیم و طنین خوش مرغ سحری به نوازش گریش آمده اند… کم کمک حاله ی نوری شده پیدا گوشه ی گنبد نیلی جهان و مسافر آرام بین آن حاله ی نور محو گردید و کمی بعدترش گل خورشید به دنیا خندید
دسته‌ها
شعر و دکلمه

خدایا با تو ام, فال میخری؟؟

دلتنگم, مثل آن دخترک فال فروشی که شب فرا میرسد و تمام فال هایش روی دستش مانده کاش معجزه ای شود کاش در میان سکوت سنگین شب مسافری مسیرش به خلوت بی عبور این جاده بیفتد رشته ی افکار نگران دخترک را پاره کند و صدا بزند: دخترم؟ تمام فال هایت چند؟؟؟ -تمام فال هایم؟ -آری! تمامشان! -آقا! آقا! بقیه ی پولتان! و مسافر محو شود انگار اصلً مسافری نبوده! خدایا! برایم معجزه میکنی؟؟ خدایا با تو ام! فال میخری؟؟؟؟؟
دسته‌ها
شعر و دکلمه

مذهبی: دانلود چهار شعر صوتی از خودم به مناسبت مُحَرَّم

سلام و صد سلام خدمت عزیزان گوش کنی خوبید دوستان؟ امیدوارم عزاداریهایتون مورد قبول خداوند متعال قرار گرفته باشه به مناسبت ماه محرم چهار تا شعرِ کردی گفتم که قابل شما رو نداره 1: بابا حسین 2: علی اصغر ث: لالایی 4: طفل شیرخوار این چهار شعر رو با حجم پنج مِگ از اینجا دانلود کنید شعرها صوتی هستند امیدوارم بپسندید با تشکر از دوست خوبم سامان بهمنی که خیلی برا من زحمت میکشند. تا پست بعدی همتون رو به یگانه خداوند بزرگ میسپارم روز و روزگارتون خوش
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سلام به همَتون، گرمِ دمتون

سلام بچه ها، عضوِ جدیدِ محله‌تونم که پستِ اولم مصادف شد با ایامِ عزاداری امام حسین. تا ببینم که دیگر پُستام چی از آب در میاد. قربونِ تک تکتونم که منُ پذیرفتید. از مُدیرای محله هم تشکر می کنم که یه همچین جایی رو سر و سامون دادن تا نابیناها رو از جمیعِ جهات به استقلال برسونن. التماس دعا
دسته‌ها
شعر و دکلمه

تقدیر

سلام دوستان عزیز در این پست یک شعر زیبا واستون میذارم امیدوارم ازش خوشتون بیاد. شده تقدیر کسی باشی و قسمت نشود.   سالها گیر کسی باشی و قسمت نشود. پشت یک قلب به ظاهر خوش و یک خنده تلخ   شده زنجیر کسی باشی و قسمت نشود. در میان تپش آینه پنهان شوی و   روح و تصویر کسی باشی و قسمت نشود. شده در اوج جوانی با همین ظاهر شاد   تا گلو گیر کسی باشی و قسمت نشود. شده آزاد و رها باشی و تا عمق وجود   رام و تصخیر کسی باشی و قسمت نشود. میشود با همه ی ریشه و رگهای تنت   سالها گیر کسی باشی و قسمت نشود.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

عشق پاییزی

سلام دوستای خوبم خوبین؟؟ پاییزتون مبارک پاییز، جشن رنگها و به قول اخوان پادشاه فصلها خوب منم به حدی این فصل رو دوست دارم که توی پاییز و آبان دنیا اومدم من دختر پاییز و آبانم! و اما اومدم تا ضمن تبریک این فصل رویایی، ی غزل از خودم که دقیقا 2 مهر 1390 متولد شد رو تقدیمتون کنم امیدوارم خوشتون بیاد. خواب دیدم که شبی از دور ها یک نفر نام مرا میزد صدا با دو چشم روشنش چون ماهتاب یک اشاره کرد که: با من بیا قصه ام آغاز شد با چشم او قصه ای تا نا‍کجا، بی انتها مهر بود و اول فصل خزان مهر او
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

آدمک خسته شدی از چه پریشان حالی؟؟؟

سلام دوستان هم محله ای خوبید.. من ، سعادت نداشتم پست بزنم اینجا زیاد… دومین پستم تقدیم به هم محله ای ها.. شعری زیبا تقدیم به همه ی خوبان.. آدمک خسته شدی از چه پریشان حالی؟ پاسی از شب که گذشته س چرا بیداری؟ آن دو چشم پر غم را به کجا دوخته ای؟ دلت از غصه سیاه است چرا سوخته ای؟ تو که تصویر گر قصه ی فردا بودی.. تو که آبی تر از آن آبی دریا بودی… آدمک رنگ خودت را به کجا باخته ای؟ کاخ امید خودت را تو کجا ساخته ای؟ آخرین بار که بر مزرعه من باریدم، روی دستان تو من شاپرکی را دیدم،
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه شعر جدید از خودم به نام دختر تنها

با سلام خدمت دوستان عزیز خودم باز اومدم خدمتتون با یه شعر جدید از خودم به نام دختر تنها این شما و این هم شعر هیچ کی نگفت یه دختره اینجا تو این شهر شلوغ چطوری باورش بشه هیچ کسی غمخوارش نبود هیچ کی نپرسید از کجاست؟ چرا چشاش بارونیه؟ حال و هوای زندگیش مثل ابر بحاریه من میدونم غصهش چیه چیزی ازش رها شده آخ با طلاق زندگیش از بچه هاش جدا شده شبا تو خلوت خودش گریه کنون داد میزنه از دست بخت لعنتی میخواد خودش دار بزنه اینجا تو این شهر شلوغ با مشکلات زندگی چطوری طاقت بیاره با این همه در به دری این پسرای