ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- صدای ما را از رادیو گوش کن میشنوید! پنجشنبه ها، از ساعت 22، همراه ما باشید! در فصل سوم از بازی صوتی مافیا!
- سریال بازی مرکب، Squid Game, به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت سوم اضافه شد!
- انتشار کتاب خودآموز Reaper برای نابینایان جلد سوم
- ماهِ من، مهتاب. شماره 10.
- سریال جیران، به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان: قسمت ششم اضافه شد.
بایگانی برچسب: s
و خدایی که در این نزدیکیست
و خدایی که در این نزدیکیست: صبح دیر از خواب بیدار شده بود و صبحانه خورده نخورده از خونه زده بود بیرون هیچ وقت زمان زیادی رو صرف آماده شدن و لباس پوشیدن نمی کرد ولی اون روز از بس … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, داستان و حکایت, صحبت های خودمونی
برچسبشده خدایی که در این نزدیکیست, داستان کوتاه, داستانک, عصای سپید, قدردانی, کمک کردن, کمک گرفتن, محله نابینایان, مهربانی, نابینا, نابینایی
5 دیدگاه
کما.
کاملا غیر واقعی! ******* یک صبح شلوغ و نم گرفته ی تابستون شمال. شبیه تمام این روزهام صبح یک دفعه شروع شده و بدون مقدمه پرت شدم وسطش. داخل ماشین نشستم و سعی می کنم فکر پراکندم رو از جویدن … ادامهی خواندن
دخترِ خوش صدا
بسم الله الرحمن الرحیم دختر خوش صدا نوشته: مهدی بهرامی راد روي نيمکت, در حاليکه يک عينک آفتابي به چشم دارد و کنارش کيف دستي اش است, نشسته و به سمت هر رهگذري که به او نزديک مي شود لحظاتي … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, اخبار, اطلاع رسانی, داستان و حکایت, روانشناسی, صحبت های خودمونی
برچسبشده ازدواج, ازدواج نابینایان, ازدواج و مشکلات آن, استقلال نابینایان, داستان, داستان کوتاه, داستان کوتاه دختر, داستان کوتاه دختر خوش صدا, دختر خوش صدا
51 دیدگاه
یک, دو, سه, چهار
اين فقط يک داستان است و شخصيت هاي آن فرضي يک, دو, سه, چهار باز در حال قدم زدن در پارک. آرام و با احتياط, جلو مي روم و منتظرم. منتظرم که دستم را بگيرد. دستم را بگيرد که با … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, داستان و حکایت, روانشناسی, صحبت های خودمونی
برچسبشده ایسپیک, پارک, پذیرش, پذیرش نابینایان توسط همسران, پذیرش نابینایی, چهار, داستان کوتاه, دو, سه, مشکلات نابینایان بعد از ازدواج, یک
36 دیدگاه
شکسته بال
ماشین سر چهار راه خاموش است. از ماشین پیاده می شوم. دست های بی حرکتم را روی گوش هایم می گذارم. فقط صدای بوق است و بوق و بوق و من هیچ نمی شنوم. چشم های پف کرده ام توان … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, داستان و حکایت
برچسبشده داستان کوتاه, شکسته بال, یه داستان کوتاه از خودم
17 دیدگاه
“چهار راه رسالت”
امروز صبح جمعه خسته از تکراری های هفته تصمیم می گیرم برای پیاده روی به چهار راه رسالت بروم. روزهای جمعه پاییزی خلوت است و معمولا در چنین روزی که باد شدیدی هم می وزد به ندرت ماشین یا آدمی … ادامهی خواندن
پست به روز شد. گام سوم؛ بازنویسی دوم داستان گورکن و روح سرگردان ارسالی از طرف نیره
بسم الله الرحمن الرحیم آبان و زمان انتشار دومین داستان از طرح «گام سوم» فرا رسید. حدود ده روزی نبودم و انتشار این پست عقب افتاد, و هرچند استقبال شما کمی کمرنگ دلسردکننده بود، ولی ما همچنان به راه خود … ادامهی خواندن
دنیای ستاره فصل اول
با کوبیده شدن در به هم ناخود آگاه چشماشو رو هم می ذاره. از ته دل فریاد می زنه الاهی دیگه برنگردی. به حرف خودش پوس خندی می زنه.! اطمینان داره چند ساعت بعد مست و لایعقل برمی گرده خونه, … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان و حکایت
برچسبشده داستان دنیای ستاره فصل اول, داستان کوتاه, داستانی از خودم, دنیای ستاره, یک داستان کوتاه
28 دیدگاه
دستمال کاغذی
عرض کنم خدمتتون طوطیان شیرین سخن و راویان شکر دهن بیان کردند که سال گذشته وقتی به منزل تشریفمان را آوردیم عیال محترمه و مکرمه را در بستر و آماده برای سرما خوردن یافتیم. عطسه های پیاپی و آبریزش های … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, داستان و حکایت, صحبت های خودمونی, کودکان و نونهالان
برچسبشده خاطره, خاطره دستمال کاغذی, داستان, داستان خاطره, داستان کوتاه, داستان کوتاه دستمال کاغذی, شیطنت کود
36 دیدگاه
کمی حرف خودمونی و یک فراخوان از دوستان گل گلاب
بسم الله الرحمن الرحیم. بعد از سلام و ادب و چطورید و خوبید آیا و من بهترم و اوضاعتون چگونه است و اینا میرم سر اصل مطلب. دیروز یک فیلم کوتاه کمتر از پنج دقیقه ای دیدم و شنیدم. خلاصش … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, اخبار, اطلاع رسانی, خاطره, داستان و حکایت, روانشناسی, صحبت های خودمونی
برچسبشده تلاش دسته جمعی, حرف خودمونی, داستان کوتاه, فراخوان, فراخوان ایده, فراخوان خاطره, فرهنگ سازی, فیلم کوتاه
28 دیدگاه
یه جفت گوشواره برای مادرم
سلام. اول دبیرستان بودم که از طریق مشاور مدرسه که من بهش مامان عاطفه میگم متوجه شدم که یه مسابقه ی داستان نویسی هست و من تا پنج روز دیگه وقت دارم یه داستان بنویسم و بفرستم محل مسابقه. حالا … ادامهی خواندن
دانلود 18 کتاب صوتی و 21 کتاب متنی
بازم سلام دوستان. با تعطیلات چیکار میکنید؟ مسافرت تشریف دارید؟ خونه اید؟ منزل اقوام هستید؟ پس آآآآآآآخه کجاییییید؟ از پارسال دارم دنبالتون میگردم. آ[ه انسافه با این چشای نابینا این همه دنبالتون تو این اینترنت بی سر و ته بگردم؟ … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, داستان و حکایت, روانشناسی, صحبت های خودمونی, صوتی, طنز, کتاب, کتاب صوتی, کودکان و نونهالان
برچسبشده جلال آله احمد, داستان کوتاه, دانلود, دانلود کتاب صوتی, رمانهای ایرانی, رمانهای خارجی, کتاب, کتاب گویا, کتابهای صوتی, کتابهای متنی
23 دیدگاه
بی راهه
داشت کلی با خودش خوشحالی می کرد که زندگی داره روی روال می افته. به خودش می گفت: ایول من اگر همینجوری پیش بره, دو سال دیگه به اون چیزی که می خوام یعنی زندگی خوب و حد اقل های … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان و حکایت, صحبت های خودمونی
برچسبشده بخشی از داستان, داستان کوتاه, نظر شما چیه
9 دیدگاه
دانلود داستان کوتاه داماد و پدر جان به صورت صوتی
سلاااااااام به هم محله ایهای گل و دوست داشتنی. با سرمای زمستون چه میکنید؟ امیدوارم هر کجا که هستید تن سالم و روحیه ای شاااااد داشته باشید. دوستان توی دانشگاه یه قراری گذاشتیم هر شب یه داستان کوتاهی یکی بخونه … ادامهی خواندن
داستان کوتاه ” آنجا کسی نیست ” . حالا نمی دونم کسی هست یا نیست ولی نوشته خودمه .
سلام دوستان خوب و عزیزم یک داستان کوتاه مدتی پیش نوشتم و اگه نظرتون رو در موردش بگید خوشحال میشم . فقط اگه بدتون اومد نزنین محله رو بترکونین . یه سوزن بهم بزنین خودم می ترکم مث برف شادی … ادامهی خواندن
عمومی: داستان کوتاه آب نبات بیگانگان
سلام دارم خدمت دوستان عزیز و دوست داشتنی خودم. دوستان امروز اومدم خدمتتون با یه کتاب صوتی. نام کتاب:آب نبات بیگانگان. راجع به کتاب چیزی نمیگم تا خودتون دانلود کنید و بخونید بیاید نظر بدید. شما میتونید این کتاب صوتی … ادامهی خواندن
منتشرشده در صوتی, کتاب صوتی, کودکان و نونهالان
برچسبشده آبنبات بیگانگان, داستان کوتاه, سجاد رشیدی, کتاب ساعت وحشت
8 دیدگاه
دانلود دو رمان متنی و سه داستان کوتاه
با سلام و عرز ادب خدمت دوستان عزیز و کتابدوست و کتابخون.. امیدوارم که خوب و خوش باشید. امروز براتون سه داستان کوتاه که به تازگی در شبکه های اجتماعی منتشر شده را اوردم. و دو رمان که به نظرم … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, داستان و حکایت, شعر, کتاب
برچسبشده آرزو امانی, آقای فازمتر, او می آید, بخت سیاه مهری, داستان کوتاه, رمان, گناهکار, نفوذ ناپذیر
28 دیدگاه
عشقی از جنس آرزو
چشمانش را بست. از جایش بلند شد و راه افتاد. ناگهان سرش با جایی برخورد کرد. دست کشید روی سرش. ضربه تا حدی محکم بود و پیشانیش درد گرفته بود. به هر زحمتی بود، خودش را به گاز رساند. سعی … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, داستان و حکایت
برچسبشده آرزو, خیال, داستان, داستان عشقی از جنس آرزو, داستان کوتاه, داستان کوتاه عشقی از جنس آرزو, دنیای آرزو, دنیای آرزوها, دنیای خیالی, عشق, واقعیت
54 دیدگاه
آدمهاي تاثير گذار
سلام دوستان و عزیزان امیدوارم که خوب باشین اینبار در خدمت شما هستم با داستانی جالب و اثرگذار به نام آدمهاي تاثير گذار ضمنا خوشحالم که دوباره بعد مدتها سعادت حضور در این جمع بسیار صمیمی را پیدا کردم این … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان و حکایت, روانشناسی
برچسبشده آدمهای تأثیر گذار, داستان, داستان آدمهای تأثیر گذار, داستان کوتاه, داستان کوتاه آدمهای تأثیر گذار, کوتاه
7 دیدگاه